علل عقب ماندگى مسلمين نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علل عقب ماندگى مسلمين - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


با ترازو، هم مى توان عدالت ورزيد و هم كم فروشى و اجحاف كرد. و اما دين در مقام نظر، امرى صامت و خاموش است، به اين معنا كه آنچه را در دل دارد به آسانى در اختيار كسى قرار نمى دهد، چنان نيست كه هر كس به قرآن و احاديث پيامبر(صلى الله عليه وآله)و ائمه ى هدى(عليهم السلام) مراجعه نمود، معارف نهفته در دل آن متون را بتواند استخراج و فهم كند; براى اين منظور بايد چشم و ذهنى مسلح به مبانى و سؤالات مناسب داشت. پس مطابق اين تحليل مى توان دريافت كه چرا اين دينِ عزت آفرين از زمانى به بعد، انحطاط مسلمين شد؟ علتش به طور خلاصه اين بود كه مسلمين ابتدا سوداى ديگر يافتند و سپس دين را دستمايه ى توجيه وضع خود و ابزارى براى رسيدن به هواهاى تازه ى خود كردند و همين سبب شد تا فهم عزيزانه ى دين، بدل به فهم ذليلانه شود».[1]

اشكالات فراوانى بر اين نظريه وارد است كه به برخى از آن ها اشاره مى شود.[2]

1. دين در مقام ريسمان بى جهت، جاده دوسويه و ميزان هر نوع كالا نيست، بلكه دين دقيقاً به همه ى آدميان جهت مى دهد. خداى سبحان در آيه 103 سوره آل عمران ريسمان را به خداى سبحان استناد مى دهد و در آيات متعددى صراط را به واژه هاى مستقيم، سوىّ، ربى، ركب، عزيز و حميد اضافه مى كند و چراغ و سراج بودن را به واژه ى منير متصف مى كند. ميزان دانستن دين نيز، براى اقامه ى عدل و قسط است چنان كه خداى سبحان مى فرمايد:

(وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ)[3];

و با آنها (رسولان) كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند.

2. از نظر قرآن، به هيچ وجه متون دينى ساكت و خاموش نمى باشند، بلكه روشن كننده ى حقايق اند;

همان گونه كه خداى سبحان نيز مى فرمايد:
(هذا بيان للناس و نزلنا عليك الكتاب تبيانالكل شى و تلك حدود الله يبينها لقوم يعلمون، لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى)

3. بين ريسمان بى جهت دانستن دين در مقام عمل و صامت و خاموش بودن شريعت در مقام نظر و بين عليت انحطاط مسلمين نسبت به بد فهمى دين، هيچ گونه ملازمه اى وجود ندارد; چه بسا شخصى آن دو اصل را بپذيرد، يعنى شريعت را در مقام عمل، ريسمان بى جهت و در مقام نظر، خاموش بپندارد; ولى به اين عليت و ملازمه اعتقاد نداشته باشد و يا منكر آن دو اصل باشد و در عين حال بد فهمى را علت انحطاط مسلمين معرفى كند.

4. در بعضى مقاطع تاريخى، مسلمانان مشكل بدفهمى نداشتند و لذا عامل معرفتى در انحطاط آنان نقشى نداشت، ولى عامل روانشناختى مانند سوداى غير الهى در سر داشتن و يا عامل جامعه شناسى مثل رخوت و سستى و بى درد بودن; در گمراهى مسلمانان موثر بود; لكن در بعضى زمان ها، مشكل بدفهمى نسبت به معارف متشابه در دين، باعث انحطاط و عقب ماندگى آنها شد. به خصوص در صدر اسلام، بدفهمى آنان نسبت به قضا و قدر الهى و اعتقاد به جبر، مايه ى عقب ماندگى آنها گرديد، كه در عامل دوم به بعضى از نمونه هاى تاريخى آن اشاره شد.

5. اين سخنان با اهداف بعثت انبيا، منافات دارد. انبيا برانگيخته شدند تا مردم را از ضلالت و گمراهى نجات دهند، يا آنها را با دين خدا به گمراهى بكشانند؟ آيا ترازوى انبيا براى تشكيل عدالت اجتماعى پديد آمد، يا براى كم فروشى و احجاف; بدون شك به تعبير قرآن انبيا براى تزكيه و تعليم آدميان مبعوث شده اند.

8. حكومت ها و كارگزاران فاسد

يكى ديگر از مهم ترين عوامل سقوط و بدبختى مسلمين، وجود حكومت هاى باطل و كارگزاران فاسد و دنياطلب بوده است. آنان براى تحقق اهداف و آرزوهاى نفسانى شان، مردم را به خود نزديك مى كردند و به عياشى و جمع آورى اموال دنياگرايى مى پرداختند و متأسفانه خود را خليفه ى مسلمين مى ناميدند. آنها مناطقى را كه با خون شهيدان بدست آمده بود به راحتى از دست مى دادند; سقوط حكومت مسلمين در اسپانيا اين سرزمين زيبا و خرم كه در قاره ى اروپا واقع شده به تصرف مسلمانان درآمد و در پرتو نفوذ اسلام، به تمدن عظيم اسلامى دست يافت; ازاين رو مورد خشم مسيحيان واقع گرديد. كليسا براى حل اين مشكل شارلمانى را براى سلطنت تعيين كرد، تا با مسلمانان به مقابله و مبارزه برخيزد، لكن در اين مبارزه، به جز مقدارى عقب نشينى، چيزى نصيب مسيحيان نشد; لذا زمامداران مسيحى براى اخراج كامل مسلمانان از خاك اندلس دست به دامن «براِ بن عمار» افسر خائن مسلمين شدند. به آنها گفت:

شما ابتدا با مسلمانان پيمان صلح ببنديد، سه كار را انجام دهيد:

1. دين مسيح را آزادانه در ميان مسلمين انتشار دهيد تا به تزلزل اعتقادى گرفتار شوند.

2. براى خضوع جوانان نسبت به شما، در كشور مسلمين مدارس مجانى تأسيس نماييد.

3. روابط تجارى خود را با مسلمين توسعه داده مشروبات الكلى را در بين آنها رواج، دهيد تا بدين وسيله روحيه ى دينى آنها تضعيف گردد.

استانداران تن پرور و عياش و نيز مالك بن عباد، فرمانرواى كل اندلس به صلح، رضايت دادند، «مقيس بن مصعب» يكى از استانداران زيرك و باهوش، با آنان مخالفت نمود.

زمامداران مسيحى در اندلس براى نابودى مسلمين، مشروبات الكلى را به طور رايگان در دسترس جوانان مسلمان، قرار مى دادند. يكى از كشيشان مسيحى در يك سال، تمام انگورهاى قرطبه را پيش خريد كرد و به شراب تبديل كرد و با خداوند عهد بست كه آنها را جز به جوانان مسلمان ندهد.

ميگسارى جوانان مسلمان با بهره برى جنسى آنها از دختران زيباى اروپايى كه در مهمان خانه ها بسر مى بردند و تا نيمه هاى شب جوانان را مشغول خود مى كردند، و تجمل گرايى، سستى و ترك مساجد و معابد مذهبى، باعث زوال و انحطاط مسلمين گشت.

شهوترانى و پرده درى، خصوصا در طبقه ى استانداران مسلمان بالا گرفت; به طورى كه«معتصم بن صمادح» استاندار المريه عاشق دختركى نصرانى شد و با تهديد قصد ربودنش را داشت كه او به جندل بن جمود استاندار اشبيليه پناهنده شد; جندل هم براى سركوبى معتصم به المريه لشكر فرستاد و در نتيجه، جنگ عظيمى بين دو استاندار اسلامى در گرفت و فرمانروايان مسيحى با بهره گيرى از اين فرصت، به كمك جندل رفتند و معتصم را به هلاكت رساندند. در روز چهارم جمادى الثانى سال 486 هجرى، «عدى بن عبدالعزيز» مشهور به «نبى ذوالنون» نخست وزير مسلمين با مسيحيان قرار داد محرمانه اى بست و قلعه هاى والانس را تسليم آنان نمود و سربازان مسيحى با ورود به شهرهاى اطراف شديدترين جنايات را مرتكب شدند و حتى بنى ذوالنون خائن را نيز در آتش سوزاندند و به اين ترتيب تمام سرزمين اندلس از اختيار مسلمين خارج گشت و به تصرف مسيحيان درآمد.[4]

عصر ما نيز از وجود چنين كارگزارانى خالى نبود; چنان كه از بركت امام زمان و به دست پرتوان امام راحل، حكومت هاى فاسد هزار ساله سرنگون شدند و پرچم حكومت اسلامى برافراشته شد; هر چند هنوز هم مثل زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و حضرت على(عليه السلام)احتمال وجود كارگزاران فاسد مى رود، كسانى كه با ظاهر اسلامى، به اختلاس، رشوه خوارى، ترورهاى اقتصادى و امثال آن دست مى زنند و خون شهيدان راپايمال مى كنند،مخصوصا آن غرب زدگان فرنگ رفته اى كه ذره اى دردومشكلات انقلاب و جنگ را نچشيده اند و امروز ميراث خوار شهيدان شده اند. خداى را سپاس كه با چشم بيدار نگهبانان و كارگزاران صالح نظام دينى و باراهنماى هاى رهبر معظم انقلاب، آن فاسدان از خدا بى خبراز صحنه كنار زده مى شوند، ولى همه بايد مراقب اين افعى ها، و لاشخورى اجتماعى باشيم و با عمل به دستورات ولايت امر مسلمين به انقلاب و دين خدمت كنيم.

9. ضعف مراكز دينى

عامل ديگرى كه موجب انحراف مسلمين گرديد، محدود شمردن وظايف عالمان دينى به برپاداشتن مراسم احكام عبادى، و بيان احكامى، مانند طهارت و نجاست است. انديشمندان دينى، بايد به تمام ابعاد دين توجه نمايند و اسلام را به تمام و كمال درك نمايند; همان گونه كه فقه و احكام فقهى جزو دين است، عقايد و اخلاِ نيز در قلمرو دين اند.در فقه اهل بيت(عليهما السلام) درباره ى مكتب اقتصادى، سياسى، مديريت فقهى و...وجود دارد كه فقط محققان اندكى به آن توجه كرده اند. آيا احياى اين ارزش ها، از وظايف عالمان دين و مراكز دينى نيست؟!

بارها درباره ى مشكلات و كمبودهاى حوزه هاى علميه سخن به ميان رفته و عوامل آن مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. و نگارنده مهم ترين مشكل را وجود پيش فرض هاى غلط در ذهن ها و انديشه هاى پيش كسوتان حوزه دانسته است; زيرا اين عزيزان وظيفه ى حوزه را، يا شناخت و معرفى دين مى دانستند، يا دين را محدود به بخش هاى خاصى مى كردند و يا اگر به وسعت قلمرو آن اعتراف مى كردند، درباره آموزش و تعليم بحث هاى تفسيرى، اعتقادى، اخلاقى و...اعتقاد داشتند كه طلبه ها بدون كلاس و استاد مى توانند به آنها دست يابند. چرا طلبه ها نبايد از تجارب محققان موفق استفاده كنند؟

آيا مگر هر طلبه اى مى تواند راهنما و مرشد خود باشد؟

و از همه مهم تر اين كه امروز غير از ديروز است. امروزه صدها مسئله ى جديد اعتقادى و كلامى مطرح است كه بدون كار جدى و تخصصى، امكان مقابله با آن وجود ندارد; چنان كه مقام معظم رهبرى نيز به اين حقايق اشارات واضحى فرمودند اميد است از بركت توجهات امام زمان(عج) حركت هاى آينده در اين زمينه، نتايج مثبتى را به حوزه هاى علميه عطا نمايد.




[1]. تلخيص از: عبدالكريم سروش، «درك عزيزانه دين»، مجله ى كيان، سال چهارم، ش 19.

[2]. براى توضيح بيش تر ر.ك: عبدالحسين خسروپناه، رساله ى معرفت شناسى.

[3]. سوره ى حديد، آيه ى 25.

[4]. براى اطلاع بيش تر: ر.ك: گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 770 و 807، و تاريخ دولت اسلامى در اندلس.

/ 9