بخش دوم: ديدگاه هاى انديشمندان اسلامى - علل عقب ماندگى مسلمين نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علل عقب ماندگى مسلمين - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


10. بى توجهى مسلمين به عوامل انحراف و انحطاط

شايد مهم ترين عامل انحراف مسلمين، بى توجهى آنان به عوامل انحراف و انحطاط است; چون متاسفانه عامه ى مسلمانان به كار و كسب و تجارت و تحصيل مشغول اند و كم تر به دردهاى خود و جامعه ى دينيشان توجه مى كنند. در حالى كه پيشوايان معصوم(عليهما السلام) ما فرموده اند: «من اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم». مگر اين عزيزان به خاطر همين توجهات و مبارزات به شهادت نرسيدند. البته انقلابات مردمى، در جامعه ى مسلمين كم نبوده است، ولى بعد از هر انقلابى تا مدت هاى طولانى مردم به فكر مسائل شخصى خود هستند و كم تر دردهاى اجتماع را درمان يابى مى كنند. شايان ذكر است كه مردم سلحشور ايران زمين، به علت وجود پر بركت امام راحل و ره نمودهاى مقام معظم رهبرى، بيش از ديگران به درمان دردها پرداختند و بعد از گذشت بيست و شش سال هنوز در صحنه هاى سياسى و اجتماعى حضور دارند.

بخش دوم: ديدگاه هاى انديشمندان اسلامى

بر خوانندگان پوشيده نيست كه اين مسئله هم يك بحث گسترده اى است كه از زمان هاى گذشته انديشمندان و متفكران و مصلحان اجتماعى به آن پرداخته اند بودند و حتى در رفع و حل آن از جان خود مايه گذاشتند به شاخص ها و ديدگاههاى اين افكار به اختصار اشاره مى كنيم.

از نظر قرآن موارد ذيل، از عوامل انحراف و انحطاط جوامع به شمار مى روند:

1. نزاع و اختلافات نفسانى

(وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ);[1]

با يكديگر نزاع مكنيد كه نزاع مايه ى سستى و زوال قدرت شماست.

2. ظلم و ستم نمودن

(فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّه يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ);[2]

پس چرا نبود از قرن هاى پيش از شما بازماندگانى كه نهى كنند از فساد در زمين، مگر اندكى از آنها كه نجاتشان داديم و پيروى كردند از ستمگران آنچه را كامرانى نمودند(از لذت هاى دنيا) و مجرم و بزهكار شدند.

3. كفران و انحطاط اخلاقى

كه آيات 33 تا 53 بر آن دلالت مى كنند.

4. اعراض از فرمان خداوند

بنى اسرائيل به علت وجود همين عامل، مسخ گشته و به بوزينه تبديل شدند.[3]

5. گناه و انحطاط اخلاقى[4]

اما ديدگاه هاى بزرگان و انديشمندان دينى.

1. ديدگاه امام خمينى (ره)

امام راحل در سخنان و نوشته هاى هدايت گستر خود درباره ى گرفتارى ها و عوامل عقب ماندگى مسلمين، مطالب آموزنده اى ارائه نموده است، از جمله:

1. حكومت هاى فاسد حاكم بر جوامع مسلمين.

امام(رحمهم الله) در توضيح اين عامل مى فرمايد:

مشكل مسلمين، حكومت هاى مسلمين است. اين حكومت ها هستند كه به واسطه ى روابطشان با ابرقدرت ها و سرسپردگى شان به ابرقدرت هاى چپ و راست، مشكلات را براى ما و همه ى مسلمين ايجاد كرده اند. اگر اين مشكل از پيش پاى مسلمين برداشته شود مسلمين به آمال خودشان خواهند رسيد و راه حّل آن به دست ملت ماست.[5]

2. ذليل شمردن مسلمين.

3. جدايى دين از سياست.

اين دو عامل در زمان حضرت امام حسين(عليه السلام) هم وجود داشت. حضرت براى اصلاح امت جدش قيام كرد و با منافقانى جنگيد كه سعى داشتند با تزريق شعارهايى نظير، جدايى دين از سياست، مردم را از رسيدن به حقيقت دور كنند. امام راحل در اين باره مى فرمايد:

تزريق كرده بودند به ملت ها، به مسلمين به ديگر اقشار جمعيت هاى دنيا كه سياست كار شماها نيست، برويد سراغ كار خودتان و آن چيزى كه مربوط به سياست است بدهيد به دست امپراطورها. همه چيز مسلمانان و مستضعفان را ببرند و ما بنشينيم بگوييم كه نبايد حكومت باشد، اين يك حرف ابلهانه است; اين ها مصيبت هايى است كه به مسلمانان وارد شده است و سياست هاى خارجى براى چاپيدن اين ها و براى از بين بردن عزت مسلمين به آن دامن زدند.[6]

هم چنين مى فرمايد:

رسول الله پايه ى سياست را در ديانت گذاشته است. رسول الله تشكيل حكومت و تشكيل مراكز سياست داده است.[7]

4. بى توجهى از درك بيان اسلام واقعى:
امام(رحمهم الله) از سال 42 و حتى قبل از آن، هميشه در صدد بود با معرفى اصول حقيقى اسلام، چهره ى واقعى آن را نمايان كند; چه بسا با تفسير نادرست عناوين مقدس، مسلمانان متدين را به عقب ماندگى سياسى و اجتماعى گرفتار كرده، ارزش هاى كثيف راجاى گزين ارزش هاى اسلامى مى كردند; به خصوص زنان مسلمان بايد هوشيار باشند كه استكبار و سياستمداران بى دين، به اسم آزادى و حقوِ زن قصد دارند زنان را اسير مسائل شيطانى غرب گردانند. مهم تر از آن اين كه چشم ها و گوش ها و زبان هايى كه لازم است به بيان و استماع حقايقى دينى بپردازند تا مردم به دام تبهكاران نيفتند، بايد كور و كر و لال شوند.

چنان كه امام(رحمهم الله) مى فرمايد:

ابتلاى اسلام امروز اين است كه گوش هايى كه بايد به مسائل و مشكلات مسلمين گوش بدهند كر شده اند، زبان هايى كه بايد براى مصالح مسلمين به كار بيفتند لال شده اند و چشم هايى كه بايد مصيبت هايى كه بر مسلمين وارد مى شود ملاحظه كنند كور شده اند; ما با اين لال ها و كرها و كورها چه بكنيم.[8]

5. غرب و شرِ زدگى و از خودبيگانگى.

6. روحيه ى مصرف گرايى.

اين دو عامل خطرات فراوانى را براى جامعه ى مسلمين بدنبال داشته است، مثل بى ارزش شمردن ارزش هاى دينى و ملى و دادن ارزش هاى كاذب به فرهنگ بيگانگان و ترويج مصرف كالاهاى وارداتى كه موجب عقب ماندن جوامع دينى مى گردد. متاسفانه هنوز هم اين دو عامل در جوامع دينى آثار منفى خود را بروز داده، حتى قشر انديشمند دينى را به خود جلب كرده است.

امام عزيز در وصيت نامه ى الهى خود در تبيين اين دو عامل مى فرمايد:

از جمله نقشه هاى كه تاثير بزرگى در كشورها و كشور عزيزمان گذاشت و آثار آن تا حد زيادى بجا مانده، بيگانه نمودن كشورهاى استعمارزده از خويش و غرب زده و شرِ زده نمودن آنان است; به طورى كه خود و فرهنگ و قدرت خود را به هيچ گرفتند و غرب و شرِ را دو قطب قدرتمند و نژاد برتر، و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند، و وابستگى به يكى از دو قطب را از فرايض غيرقابل اجتناب معرفى نمودند و قصه ى اين امر غم انگيز طولانى و ضربه هايى كه از آنان خورده و اكنون نيز مى خوريم، كشنده و كوبنده است و غم انگيزتر اين كه، آنان ملت هاى ستمديده ى زير سلطه را در همه چيز عقب نگهداشتند و كشورهايى مصرفى بار آوردند. به قدرى ما را از پيشرفت هاى خود و قدرت هاى شيطانيشان ترسانده اند كه جرأت دست زدن به هيچ ابتكارى را نداريم و همه چيز خود را تسليم آنان كرده و سرنوشت خود و كشورهاى خود را بدست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطيع فرمان هستيم، و اين پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده كه در هيچ امرى به فكر و دانش خود اتكا نكنيم و كوركورانه از شرِ و غرب تقليد نماييم، بلكه اگر فرهنگ، ادب، صنعت و ابتكار داشتيم نويسندگان و گويندگان غرب و شرِ زده ى بى فرهنگ آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فكر و قدرت بومى ما را سركوب و مايوس نموده و مى نمايند. رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترويج كرده و با مداحى و ثناجويى، آنها را به خورد ملت ها داده و مى دهند.

فى المثل اگر در كتاب يا نوشته يا گفتارى چند واژه ى فرنگى باشد بدون توجه به محتواى آن با اعجاب، پذيرفته و گوينده و نويسنده ى آن را دانشمند و روشن فكر به حساب مى آورند. و از گهواره تا قبر به هر چه بنگريم اگر با واژه ى غربى و شرقى اسم گذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پيشرفتگى محسوب و اگر واژه هاى بومى و خودى به كار رود مطرود و كهنه و واپس زده خواهد بود... رفتن به انگستان و فرانسه و آمريكا و مسكو افتخارى پر ارزش و رفتن به حج و ساير اماكن متبركه كهنه پرستى و عقب ماندگى است. بى اعتنايى به آنچه مربوط به مذهب و معنويات است از نشانه هاى روشن فكرى و تمدن و در مقابل، تعهد به آن امور، نشانه ى عقب ماندگى و كهنه پرستى است. اينجانب نمى گويم ما خود همه چيز داريم، معلوم است ما را در طول تاريخ نه چندان دور، خصوصا در سده هاى اخير از هر پيشرفتى محروم كردند. دولتمردان خائن و دودمان پهلوى، خصوصاً مراكز تبليغاتى، دستاوردهاى خودى و نيز خود كوچك ديدن ها و ناچيز ديدن ها، ما را از هر فعاليتى براى پيشرفت محروم كرد. وارد كردن كالاها از هر قماش و سرگرم كردن بانوان و مردان، خصوصاً طبقه ى جوان به اقسام اجناس وارداتى از قبيل ابزار آرايش و تزيينات و تجملات و بازى هاى كودكانه و به مسابقه كشاندن خانواده ها و مصرفى بار آوردن هرچه بيش تر، كه خود داستان هاى غم انگيز دارد.[9]

2. ديدگاه مقام معظم رهبرى، حضرت آيت الله خامنه اى (مد ظله العالى)

رهبر معظم انقلاب در آثار و سخنان انديشمندانه شان به عوامل انحراف و انحطاط مسلمين اشاره نموده اند كه به برخى از آنها اشاره مى شود. ايشان مهم ترين عامل عقب ماندگى را نشناختن انسان و پايمال كردن صفات ويژه ى انسان مى داند:

وضع زندگى بشر در سايه ى تمدن كنونى و در خط سير فعلى، انسانيت را به فنا و نابودى تهديد مى كند; يعنى صفات ويژه ى انسان را پايمال مى سازد و به اين دليل، برپا شدن مجتمع اسلامى ضرورتى است حتمى و اجتناب ناپذير.[10]


[1]. سوره ى انفال، آيه ى 46.

[2]. سوره ى هود، آيه ى 116.

[3]. سوره ى بقره، 65، آيه ى مائده 21.

[4]. اعراف، 100

[5]. صحيفه نور، ج 12، ص 278.

[6]. همان، ج 20، ص 198.

[7]. همان، ص 191.

[8]. همان، ج 16، ص 198.

[9]. وصيت نامه ى سياسى، الهى.

[10]. ادعا نامه اى عليه تمدن غرب، ص 23.

/ 9