***** صفحه 1 *****
تفسير موضوعي الميزان
-----------------------------------------------------------------
ويرايش 77 کتاب جيبي از معارف قرآن در الميزان
کتاب پانزدهم: دعاها و آرزوهاي انسان
تأليف: سيد مهدي امين
(تجديد نظر: 1394)
***** صفحه 2 *****
بسم الله الرحمن الرحيم
بسيار مى شود كه مردم، عملى را كه مى كنند و يا مى خواهند آغاز آن كنند، عمل خود را با نام عزيزى و يا بزرگى آغاز مى كنند، تا به اين وسيله مبارك و پر اثر شود و نيز آبرويى و احترامى به خود بگيرد و يا حداقل باعث شود كه هر وقت نام آن عمل و يا يـاد آن بـه ميـان مى آيـد، به ياد آن عـزيز نيـز بيـفتنـد.
اين معنا در كلام خداى تعالى نيز جريان يافته، خداى تعالى كلام خود را به نام خود كه عزيزترين نام است آغاز كرده، تا آن چه كه در كلامش هست نشان او را داشته باشد و مرتبط با نام او باشد و نيز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب مؤدب كند و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت و آن را با نام وى آغاز نموده، نشان وى را بدان بزند، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد(1) ... و
" من به نام خدا آغاز مى كنم! "
1- الـميزان ج 1، ص 26.
***** صفحه 3 *****
فهرست مطالب:
مقدمه مولف:
بخش اول : دعاها و آرزوهاي انسان
فصل اول: مبانى دعا
مفهوم دعا و نظام حـاكـم بر آن
1 ـ مفهـــــــــوم دعـــــــا
2 ـ رابطه دعا با مالكيت الهى
3 ـ خـواستن از روى فطـرت
4 ـ استجابت دعاى حقيقى و خواست فطرى
5 ـ عدم استكبــار در درخــواست
6 ـ دعــــوت الهـــى و تـــوفيــق دعــــا
دعـا و دعـوت حـق
دعـا و تقـديـر الهــى و مقــــدرات
هـــدايـت درخـواســت هـا و دعـاهــا بـوسيلــه فطــــرت
تحليــل روايتــى دربــاره دعــــا و درخـواست هاى انســان
فصل دوم: انـواع دعـــا
دعـاهـاى قـابـل قبـول و دعــاهــاى غيــرقــابـل قبــــول
دعاهاى مكــرآميــز و بى مــوقـــع
دعا براى زينت ظاهرى و باطنى اعمال
دعـا بـراى اصلاح نسل انسان
خواست هاى اخروى انسان و شرايط تحقق آن
تــأميـن خـواسـت هاى دنيــــوى انســـان
دعا براى امور دنيوى و اخروى
دعـاهاى حـق و دعاهاى باطل
دعـــــــــاى شـــــــــرّ
فصــل ســوم: اجــابـت دعـــــا
دعــا و وســايـل رسيـــدن بــه هــدف آن
رابطــه دعـا با هــدف دعـــا
خــوف و رجـــاء نسبــت بــه نتيجــه دعــا
شـــرايـط اجــابــت دعــــا
شــرط قبـولى بدون قيــد و شـرط دعــاهـا
دعــا و تـوجـه فطرى به خــدا در شـدايــد
كيست آن كه دعـاى وامانده را استجابت كند؟
دعا در حالت اضطـرار و ناچارى
اطمينان فطــرى به قبـول دعا
امداد الهى در تحقق خواست ها و اعمال انسان
نتيجـــــه قبــول دعــاهــا
تقليـد دعـا و عـدم تــأثيـر آن
دليــل عـــدم استجــابـت دعــاى كفـــار
***** صفحه 4 *****
دعـاهـا و طغيــانگـرى ها
آيا قـوانين طبيعـى با دعا لغو مى شوند؟
فصل چهارم: طــرز دعــا كـردن
تعليمات قـرآن براى بهتــر دعـا كردن
تعليمات معصومين براى بهتر دعا كردن
زمــان منــاسب براى دعا کردن
فصل پنجم: دعاى پيامبران و بزرگان
دعــــــــــــاى آدم عليه السلام
دعـاهاى حضرت نـوح (1)
دعـاهاى حضرت نـوح (2)
دعاهاى تاريخى ابراهيم عليه السلام (1)
دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام (2)
دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام (3)
دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام (4)
دعاهاى حضرت ابراهيم عليه السلام (5)
دعـاهـاى حضــرت ابــراهيــم و اسمـاعيـل عليه السلام (6)
دعاى ابراهيم عليه السلام براى اعطاى حكمت و صلاح ذات (7)
دعــاى حضـــرت يعقــــوب
دعـاى حضرت يـوسـف عليه السلام (1)
دعـاى حضرت يـوسـف عليه السلام (2)
دعاهاى حضرت مـوسى عليه السلام
دعـاى حضرت سليمـان عليه السلام
دعاى حضرت يـــونس عليه السلام
دعاى حضرت ايــــوب عليه السلام
دعاى زكريا عليه السلام براى درخواست فرزند
دعاى حضرت عيســـى عليه السلام
دعاى حضرت محمّد صلى الله عليه و آله پيامبراسلام
دعا و درخواست پرهيزكاران
دعا و چكيده آرزوهاى بنده اى شايسته در مسير عبوديت
***** صفحه 5 *****
مقـدمـه مـؤلـف:
اِنَّــهُ لَقُـرْآنٌ كَـــريــمٌ " اين قـــــــــرآنـى اســت كــريـــــــــــم! "
فـى كِتــابٍ مَكْنُـــــونٍ " در كتــــــــابـــــــى مكنـــــــــــــــــــــــون! "
لا يَمَسُّــهُ اِلاَّ الْمُطَهَّـــروُنَ " كه جز دست پــاكــان و فهـم خاصان بدان نرسد! "
(77 ـ 79/ واقعه)
اين كتاب به منزله يك "كتاب مرجع" يا فرهنگ معارف قرآن است
كه از "تفسير الميزان" انتخـاب و تلخيـص و بر حسب موضوع، طبقه بندى شده است.
در يک " طبقه بندي کلي" از موضوعات قرآن كريم در تفسير الميزان قريب 77 عنوان انتخاب شد که هر يك يا چند موضوع، عنواني براى تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعى تقسيم گرديد. هرفصل نيز به سرفصل هايى تقسيم شد. در اين سرفصل ها، آيات و مفاهيم قرآنى از متن تفسيـر الميــزان انتخــاب و پس از تلخيص، به روال منطقى طبقه بندى و درج گرديد، به طورى كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد.
تعدادي از اين مجلدات هم گفتارهاي مربوط به همين موضوعات و همچنين تحقيقاتي است که علامه طباطبائي رضوان الله عليه درباره اهداف آيات و سوره هاي قرآن کريم به عمل آورده است. آخرين مجلد منتخبي خلاصه از 21 جلد قبلي است.
در نظر گرفته شد اين مجلدات بر اساس سليقه خوانندگان در شکل ها و قطع هاي مختلف آماده شود. در قطع وزيري تعداد اين مجلدات به 22 رسيد. در قطع جيبي نيز چند بخش از هر کتاب اصلي، عنوان يک کتاب در نظر گرفته شد و در نتيجه به 77 جلد رسيد.
کتاب حاضر يکي از 77 جلد جيبي است که براي احتراز از تکرار، مقدمه ها و فهرست عناوين موجود در کتاب اصلي، در آن تکرار نشده است.
... و همه توفيقاتي که از جانب حق تعالي براي تأليف اين کتاب به بنده خود داده شده، ثواب و توشه راهي است که روح پاک و مقدس علامه طباطبائي بزرگوار به امت اسلام در سراسر جهان پخش کرده است. روحش با فاتحه اي از صميم دل همه مان شاد باد!
و نيز... همسر مهربانم که در آخر اين سالها روحش به مهماني خدا رفت، سال هاي طولاني يار راه متحمل من بود... سائل فاتحه و ياسين است!
سيد مهدي ( حبيبي) امين
***** صفحه 6 *****
بخش اول: دعاها و آرزوهاي انسان
***** صفحه 7 *****
فصل اول: مبـانى دعــا
مفهوم دعا و نظام حاكم بر آن
1 ـ مفهـــــوم دعـــا:
"وَ اِذا سَـأَلَـكَ عِبادى عَنّـى فَـاِنّـى قَـريـبٌ اُجيـبُ دَعْـوَةَ الـدّاعِ اِذا دَعانِ...!"
"و هرگاه بندگانم مرا از تو پرسند من نزديكم چون صاحب دعا مرا خواند دعايش را اجابت كنــم پس مرا اجابت كننــد و به من ايمان آورنــد شايد رهبرى شوند!"
(186 / بقره)
"دُعــاء" و "دَعْــوت" عبـارت اســت از ايــن كــه صــاحــب دعــا نظــر طــرف را بــه خــودش متــوجــه كنـد.
"سُــؤال" ايــن اســت كــه بعــد از متــوجــه كــردن او فــائــده و بهــره اى از او درخــواســت نمــايــد. بنــابــرايــن، ســؤال در حكم غــرض و نتيجــه دعــاســت.
2 ـ رابطه دعا با مالكيت الهى:
بايد دانست كه اين ملك حقيقى خداست كه او را به تمــام معنــى نسبت به بندگان نزديك و از هر چيزى نزديك تر كرده است. مقتضاى چنين ملكى كه هرگونه تصرفى را بدون هيچ مانعى تجويز مى كند اين است كه هر دعايى را بنــده بكنــد اجــابــت نمـايد و هر حاجتى را از او بخــواهــد بــرآورد زيــرا ملك او عام است و تسلط و احاطه اش مقيد به هيــچ قيــد و شــرطـى نيســت. پس هر كارى را خدا خواست و بنده اش را مالك آن گردانيد و اذن داد كه واقــع شــود واقع مى شود، و هر چه را نخواست و انسان را مالك آن نكــرد و اذن نــداد كه واقع شــود واقع نمى شود هر چند در راه آن از هيچ كـوشـش و كــاوشــى دريـغ ندارد.
3 ـ خواستن از روى فطرت:
آيه شريفه علاوه بر اين كه موضوع اجابت دعا را بيان كرده به علل آن نيز اشاره نموده است. مثلاً علت نزديكى خدا به ايشان اين است كه بندگان او هستند و همه چيزشان قائم به اوست، و چون به ايشان نزديك است دعاهايشان را مستجاب مى كند، و چون اجـابت را قيد و شــرطى نيسـت هــر دعــايى كنند آن را مستجاب خواهد كرد.
تنهــا شــرط اجــابــت اين است كه دعاكننده خدا را بخواند. و اين قيد گر چه زائد بــ
***** صفحه 8 *****
اصــل مطلــب نيســت ولى دلالت دارد بر ايــن كه صــاحب دعا بايد حقيقتا بخواهد و البتــه از خــدا بخواهد.
منظــور از ايـن شــرط اين است كه حقيقت اين امور در مطلب دخالت دارد و صرف اســم و ظـاهـر كفـايت نمى كنــد.
منظور از جمله " اُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ !" اين است كه دعا كننده حقيقتا در مقام دعــا برآيــد و به حســب علــم فطــرى و غـريــزى خــودش خــواستــار شود و زبانش با دلش همراه و همگام باشد. چه دعا و سؤال حقيقى را دل مى كنــد و زبان فطرت مى گويد نه زبانى كه هر طور آن را بچرخانى مى چرخد خواه راست باشد خواه دروغ، جدى باشد يا شوخى، حقيقت بــاشــد يا مجــاز. لــذا خــداونــد متعــال چيــزى را كــه زبــان در آن دخــالت ندارد "سؤال" ناميده و فرموده:
" و از هر چه از او خواستيد به شما داد، اگر بشمريد نعمت خــدا را شماره كردن آن نتوانيد... !" (34 / ابراهيم)
پس نعمت هــاى بيــرون از شماره خداوند مورد سؤال انسان هاست با اين كه با زبان ظــاهــرى نيست بلكــه با زبــان فقــر و استحقاق و زبان فطرت و وجودشان مى باشد:
ـ "هركس كه در آسمــان ها و زمين است از او درخــواســت مى كنــد، هــر روز او در كارى است!" (29 /الرّحمن)
4 ـ استجـابت دعاى حقيقـى و خـواست فطـرى
ســؤال حقيقــى با زبــان فطــرت هميشــه با اجابت قرين بوده و از آن تخطى و تخلــف نمى كنــــد.
دعاهايى كه به اجابت نمى رسند فاقد يكى از اين دو امر است: يا خواست حقيقى در آن ها نيست بلكه بواسطه روشن نبودن مطلب براى دعاكننده اشتباها امرى را خواستار مى شــود و يا چيــزى را مى خــواهــد كه اگـر بر حقيقت امر مطلع مى شد نمى خواست.
مثلاً دعاكننده كسى را مريض پنداشته و شفاء او را از خدا مى خواهد در صورتى كه عمر او تمام شده و شفاء مرض در آنجا مورد ندارد بلكه بايد زنده كردن او را از خدا خــواست، و او چــون از زنــده شدن مرده بواسطه دعا مأيوس است حقيقتا آن را خـواستار نمى شود.
و يا اين كه سؤال هست ولى حقيقتا از خدا نيست. مثل اين كه كسى حاجتى را از خدا بخــواهــد ولــى دلش به اسباب عادى يا امور وهمى كه گمان دارد كفايت امرش را مى كند بسته بــاشــد. در اين صــورت خــواسـت به حسب حقيقت از خدا نيست زيرا خدايى كه دعاها را مستجاب مى كند كارى را با شــركت اسباب و اوهام انجام نمى دهد.
پس اين دو دسته از دعاكنندگان گــر چــه بــا زبــان دعاى خالص مى كنند ولى در دلشان چنين نيست.
اين خلاصه مطلبى است كه از آيه استفاده مى شود و به واسطه آن معناى آياتى كه در اين بـاب نـازل شده نيـز روشن مى گـردد، مانند آيه:
"بگو پروردگار مــرا به شمــا اعتنــايى نيست اگــر دعــايتـان نبــاشــد!" (77 / فرقان)
"بگو اگر راستگو هستيد به من خبر بدهيد كه اگر عذاب خدا به سوى شما آيد يا شما را رستــاخيــز در رسد جز خدا را مى خوانيد؟" (41 / انعام)
***** صفحه 9 *****
"بگو كيست كه شما را از ظلمت هاى خشكى و دريا نجات دهد؟ او را به زارى و نهانى مى خوانيد كه اگر ما را از اين ظلمت و خطر برهانيد البته از سپاسگزاران خواهيم بود. بگو خدا شمــــا را از آن و از هــر انـدوهى مى رهـاند ولى شمـا باز شـرك مى ورزيـــد!"
(64 / انعام)
اين آيات دلالت دارد بر اين كه انسان به حسب فطرت و به حكم غريزه اى كه دست آفــرينش در نهــاد او بــه وديعــت گــذاشتــه خــدا را مى خــوانــد و رفــع نيازهايش را از او مى خواهد، جز اين كه هنگام رفاهيت و آسايش دلش به اسباب و وســايل بستگــى پيــدا مى كند و آن ها را در رفع حوايج شــريــك خــدا قــرار مى دهد و كم كم امــر بر او مشتبــه شده و چنيــن مى پندارد كه رفع نيازمندى هايش را از خــدا نمى خــواهد بلكــه مطلب درست برعكس است و بــه حكــم تغييرناپذير فطرت غير از خدا را نمى خــواند.
5 ـ عدم استكبار در درخـواست
يكى ديگر از آيات موردنظر اين است كه:
"پروردگارتان گفت مرا بخوانيد تا اجابتتان كنم و كسانى كه بزرگى فروشند و از عبادت من سرپيچى مى كنند بزودى سرافكنده به دوزخ درآينــد!" (60 / مؤمن)
ايــن آيــه عــلاوه بر اين كه مردم را به دعاكردن دعوت مى كند و به ايشان نويد اجابت مى دهد دعا را عبادت شمــرده و تــرك كننــده آن را به جهنم تهــديــد مى نمايد. تمام اقسام عبادت به مقتضــاى اين آيــه دعــاست. (دقت فرمائيد!)
و از ايــن جــا معنــاى آيــات ديگــرى كه مــربــوط به موضوع دعاست نيز روشــن مى شــود، مـانند آيـه:
"فَــادْعُــوهُ مُخْلِصيــنَ لَــهُ الــدّينَ - خدا را بخوانيد در حالى كه دين براى او خالص كــرده ايــد!" (14 / مــــؤمـــن)
"وَ يَدْعُونَنا رَغَبا وَ رَهَبا وَ كــانُوا لَنا خاشِعينَ - و ما را از روى بيم و اميد مى خوانند و در قبال ما خشوع پيشه بودند!" (90 / انبياء)
"پـروردگـارتان را به زارى و نهانى بخوانيد،او تجاوزكاران را دوست نـدارد!" (55 / اعــــراف)
"آنگــاه كه پــروردگــارش را نــدا داد، نــدايــى نهــانى... و بــراى خواندن تو پروردگارا تيــره بخــت نبـوده ام!" (4 / مريم)
"اجابت كند آنان را كه ايمــان آوردنــد و كــارهــاى شــايستـه كــردند و از فضـــل خـود افـزونشـــان دهـــد!" (26 / شـــورى)
از اين آيات اركان دعا و آداب دعاكننده بدست مى آيد كه عمده آن ها اخلاص در دعاست، يعنى دعاكننده دلش با زبانش موافق باشد و دل از هر سببى ببرد و تنها به خدا ببندد. و لازمه آن بيم و اميد و رغبت و ترس و دل نرمى و زارى و اصرار و ذكر و كار نيـك و ايمـان و ادب حضــور و امثــال آن اســت كه در روايــات ذكــر شـــده است.
6 ـ دعوت الهى و توفيق دعا:
"...فَلْيَسْتَـجيبُـــــوا لـــى وَ لْيُــــؤْمِنُــــوا بــى لَعَلَّهُــــمْ يَــرْشُـــدُونَ!"
"پس مرا استجابت كنند و به من ايمان آورند شايد رهبرى شوند!" (186 / بقره)
***** صفحه 10 *****
اين جمله فرع بر مطلبى است كه از لوازم جمله قبلى است و آن اين است كه: چون خدا به بندگانش نزديك است و چيزى بين او و دعاى ايشان حايل نمى شود و هم به خودشان و هم به خواسته هايشان عنايت دارد، ايشان را به سوى خود مى خواند و به دعا كردن وامى دارد، پس بندگان هم بايد اين دعوت الهى را اجابت كرده و متوجه او شوند و به اين صفات او ايمان آورده و يقين داشته باشند كه به ايشان نزديك است و دعــاهــايشـان را بــه اجـابـت مى رسـاند شـايد در خواندن او رهبــردار شـونــد. (1)
1- الميـــــــــــــــــــــزان ج 3، ص 42 .
دعـا و دعـوت حـق
"لَــهُ دَعْــوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِه لا يَسْتَجيبُونَ لَهُمْ بِشَىْ ءٍ اِلاّ...!"
"دعوت حق خاص اوست و كسانى كه جز او را مى خوانند به هيچ وجه اجابتشان نمى كنند، مگر چون آن كس كه دو دست سوى آب برد كه آب به دهانش رسد، اما آب به دهانش نخواهد رسيد، و دعاى كافران جز در گمراهى نيست !" (14 / رعد)
"دُعا" و "دَعوت" به معناى توجه دادن نظر "مَدْعُوّ" است به سوى "داعى" كه غالبا با لفظ يا اشاره صورت مى گيرد، و استجابت و اجابت به معناى پذيرفتن دعوت داعى، و روى آوردن به سوى اوست، اين است معناى دعا، و اجابت.
امـــا درخــواســت حـــاجــت در دعـــا، و بــرآوردن حــاجـت در استجـابــت، جــزء معنــا نيست، بلكـه غايت و متمم معناى آن دوتاست.
چرا، اين جهت در مفهوم دعا خوابيده كه بايد مدعو صاحب توجه و نظرى باشد، كه اگــر بخــواهــد بتــوانــد نظــر خــود را متــوجــه داعى بكند، و نيز بايد صاحب قدرت و تمكّنى باشد كه از استجابت دعا ناتوان و عاجز نگردد، و اما دعاكردن و خواندن كسى كه درك و شعور نداشته، يا قدرت برآوردن حاجت را ندارد دعاى حقيقى نيست، هـرچنـد صـورت دعــا را داشته باشد.
دعــاى غيــر خــدا خــالى از استجــابت، و دعــاى كــافــران در ضلالت است. دعــوت حــق و با دعــوت بــاطــل اين فرق را دارد كه در دعوت حق مدعو دعوت را مى شنود و البتـه استجابت هم مى كنـد.
اين از صفات خداى تعالى و تقدس است، چه او شنواى دعا و قريب و جوابگوى دعا، و غنــى و داراى رحمت است:
" اُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ - اجابت مى كنم دعوت دعاكننده را وقتــى كه مرا بخـواند!" (186 / بقره)
"ادْعُـــونــى اَسْتَجِــبْ لَكُــمْ ـ مــرا بخــوانيــد تــا استجــابتتان كنــم!" (60/مؤمن)
خداى تعالى در گفته هاى خود هيچ شرطى در استجابت دعا نكرده، جز اين كه حقيقت دعـا محقـق شود، و تنهـا او دعوت شود نه غير. (1)
1- الميـــــــــــــزان ج 22، ص 209 .
دعـا و تقـديـر الهى و مقدرات
از پيغمبــر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود:
"...قلم تقدير به هر چه تا روز قيامت خواهد بود جريان يافته و اگر همه آفريدگان