دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • دوش رفتم در ميان مجلس سلطان خويش
    گفتمش اى جان جان ساقيان بهر خدا
    خوش بخنديد و بگفت اى ذوالكرم خدمت كنم
    ساغرى آورد و بوسيد و نهاد او بر كفم
    سجده كردم پيش او و دركشيدم جام را
    چون پياپى كرد و بر من ريخت زان سان جام چند
    از گل رخسار او سرسبز ديدم باغ خويش
    بخت و روزى هر كسى اندر خراباتى رويد
    بولهب را ديدم آن جا دست مي خاييد سخت
    بولهب چون پشت بود و رو نبيند هيچ پشت
    بولهب در فكر رفته حجت و برهان طلب
    نيست هر خم لايق مى هين سر خم را ببند بس كنم تا مير مجلس بازگويد با شما
    بس كنم تا مير مجلس بازگويد با شما



  • بر كف ساقى بديدم در صراحى جان خويش
    پر كنى پيمانه و نشكنى پيمان خويش
    حرمتت دارم به حق و حرمت ايمان خويش
    پرمى رخشنده همچون چهره رخشان خويش
    آتشى افكند در من مى ز آتشدان خويش
    آن مى چون زر سرخم برد اندر كان خويش
    ز ابروى چون سنبل او پخته ديدم نان خويش
    من كيم غمخوارگى را يافتم من آن خويش
    بوهريره دست كرده در دل انبان خويش
    بوهريره روى كرده در مه و كيوان خويش
    بوهريره حجت خويش است و هم برهان خويش
    تا برآرد خم ديگر ساقى از خمدان خويش داستان صد هزاران مجلس پنهان خويش
    داستان صد هزاران مجلس پنهان خويش


/ 3704