1241. ما نعره به شب زنيم و خاموش
1242. گر لاش نمود راه قلاش
1243. اندرآ اى اصل اصل شادمانى شاد باش
1244. اى سنايى گر نيابى يار يار خويش باش
1245. آنك بيرون از جهان بد در جهان آوردمش
1246. دوش رفتم در ميان مجلس سلطان خويش
1247. عارفان را شمع و شاهد نيست از بيرون خويش
1248. ساقيا بي گه رسيدى مى بده مردانه باش
1249. شده ام سپند حسنت وطنم ميان آتش
1250. به شكرخنده اگر مي ببرد جان رسدش
1251. گر لب او شكند نرخ شكر مي رسدش
1252. آن كه مه غاشيه زين چو غلامان كشدش
1253. بر ملك نيست نهان حال دل و نيك و بدش
1254. من توام تو منى اى دوست مرو از بر خويش
1255. اندك اندك راه زد سيم و زرش
1256. آنك جانش داده اى آن را مكش
1257. چون تو شادى بنده گو غمخوار باش
1258. آن مايى همچو ما دلشاد باش
1259. عقل آمد عاشقا خود را بپوش
1260. اندرآمد شاه شيرينان ترش