روى تو جان جانست از جان نهان مدارش اى قطب آسمان ها در آسمان جان ها همچون انار خندان عالم نمود دندان نگذارد آفتابش يك ذره اختيارم از خاك چون غبارى برداشت باد عشقم در خاك تيره دانه زان رو به جنبش آمد هم بدر و هم هلالش هم حور و هم جمالش جامش نعوذبالله دامش نعوذبالله من همچو گلبنانم او همچو باغبانم چون برگ من ز بالا رقصان به پستى آيم حيله گريست كارش مهره بريست كارشمي خارد اين گلويم گويم عجب نگويم مي خارد اين گلويم گويم عجب نگويم
آنچ از جهان فزونست اندر جهان درآرش جان گرد توست گردان مي دار بي قرارش در خويش مي نگنجد از خويشتن برآرش تا اختيار دارم كى باشم اختيارش آن جا كه باد جنبد آن جا بود غبارش كز عشق خاكيان را بر مي كشد بهارش هم باغ و هم نهالش چون من در انتظارش نامش نعوذبالله والله كه نيست يارش از وى شكفت جانم بر وى بود نارش لرزان كه تا نيفتم الا كه در كنارش پرده دريست كارش نى سرسريست كارشبگذار تا بخارد بي محرمى مخارش بگذار تا بخارد بي محرمى مخارش