مرا تو گوش گرفتى همي كشى به كجا چه ديگ پخته اى از بهر من عزيزا دوش چو گوش چرخ و زمين و ستاره در كف توست مرا دو گوش گرفتى و جمله را يك گوش غلام پير شود خواجه اش كند آزاد نه كودكان به قيامت سپيدمو خيزندچو مرده زنده كنى پير را جوان سازى چو مرده زنده كنى پير را جوان سازى
بگو كه در دل تو چيست چيست عزم تو را خداى داند تا چيست عشق را سودا كجا روند همان جا كه گفته اى كه بيا كه مي زنم ز بن هر دو گوش طال بقا چو پير گشتم از آغاز بنده كرد مرا قيامت تو سيه موى كرد پيران راخموش كردم و مشغول مي شوم به دعا خموش كردم و مشغول مي شوم به دعا