سوخت يكى جهان به غم آتش غم پديد نى مي كشدم به هر طرف قوت كهرباى او هست سماع چنگ نى هست شراب رنگ نى عشق قرابه باز و من در كف او چو شيشه اى در قدم روندگان شيخ و مريد بي عدد آنك ميان مردمان شهره شد و حدي شدمژده دهيد عاشقان عيد وصال مى رسد مژده دهيد عاشقان عيد وصال مى رسد
صورت اين طلسم را هيچ كسى بديد نى اى عجبا بديد كس آنك مرا كشيد نى صد قدح است بر قدح آنك قدح چشيد نى شيشه شكست زير پا پاى كسى خليد نى در نفس يگانگى شيخ نه و مريد نى سايه بايزيد بد مايه بايزيد نىز آنك نديد هيچ كس خود رمضان و عيد نى ز آنك نديد هيچ كس خود رمضان و عيد نى