دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات

باز چه شد تو را دلا باز چه مكر اندري





  • باز چه شد تو را دلا باز چه مكر اندرى
    همچو دعاى صالحان دى سوى اوج مي شدى
    كشت مرا به جان تو حيله و داستان تو
    از رحموت گشته اى در رهبوت رفته اى
    گر سبكى كند دلم خنده زنى كه هين بپر
    خنده كنم تو گوييم چون سر پخته خنده زن
    ترك تويى ز هندوان چهره ترك كم طلب
    خنده نصيب ماه شد گريه نصيب ابر شد
    حسن ز دلبران طلب درد ز عاشقان طلب
    من چو كمينه بنده ام خاك شوم ستم كشم
    مست و خوشم كن آنگهى رقص و خوشى طلب ز من
    ديگ توام خوشى دهم چونك اباى خوش پزى
    ديو شود فرشته اى چون نگرى در او تو خوش
    سحر چرا حرام شد ز آنك به عهد حسن تو
    اى دل چون عتاب و غم هست نشان مهر او اى تبريز شمس دين خسرو شمس مشرقت
    اى تبريز شمس دين خسرو شمس مشرقت



  • يك نفسى چو بازى و يك نفسى كبوترى
    باز چو نور اختران سوى حضيض مي پرى
    سيل تو مي كشد مرا تا به كجام مي برى
    تا دم مهر نشنوى تا سوى دوست ننگرى
    چونك به خود فروروم طعنه زنى كه لنگرى
    گريه كنم تو گوييم چون بن كوزه مي گرى
    ز آنك نداد هند را صورت ترك تنگرى
    بخت بداد خاك را تابش زر جعفرى
    چهره زرد جو ز من وز رخ خويش احمرى
    تو ملكى و زيبدت سركشى و ستمگرى
    در دهنم بنه شكر چون ترشى نمي خورى
    ور ترشى پزى ز من هم ترشى برآورى
    اى پرييى كه از رخت بوى نمي برد پرى
    حيف بود كه هر خسى لاف زند ز ساحرى
    ترك عتاب اگر كند دانك بود ز تو برى پرتو نور آن سرى عاريتى است اى سرى
    پرتو نور آن سرى عاريتى است اى سرى


/ 3704