1261. روى تو جان جانست از جان نهان مدارش
1262. گر جان بجز تو خواهد از خويش بركنيمش
1263. سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
1264. مي گفت چشم شوخش با طره سياهش
1265. آن مه كه هست گردون گردان و بي قرارش
1266. روحيست بي نشان و ما غرقه در نشانش
1267. در عشق آتشينش آتش نخورده آتش
1268. صد سال اگر گريزى و نايى بتا به پيش
1269. آينه ام من آينه ام من تا كه بديدم روى چو ماهش
1270. مستى امروز من نيست چو مستى دوش
1271. باز درآمد طبيب از در رنجور خويش
1272. باز فرود آمديم بر در سلطان خويش
1273. ما به سليمان خوشيم ديو و پرى گو مباش
1274. خواجه چرا كرده اى روى تو بر ما ترش
1275. چون بزند گردنم سجده كند گردنش
1276. باز درآمد ز راه بيخود و سرمست دوش
1277. خواجه غلط كرده اى در صفت يار خويش
1278. يار درآمد ز باغ بيخود و سرمست دوش
1279. باز درآمد طبيب از در ايوب خويش
1280. جان منست او هى مزنيدش