دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • بنماى رخ كه باغ و گلستانم آرزوست
    اى آفتاب حسن برون آ دمى ز ابر
    بشنيدم از هواى تو آواز طبل باز
    گفتى ز ناز بيش مرنجان مرا برو
    وان دفع گفتنت كه برو شه به خانه نيست
    در دست هر كى هست ز خوبى قراضه هاست
    اين نان و آب چرخ چو سيل ست بي وفا
    يعقوب وار وااسفاها همي زنم
    والله كه شهر بي تو مرا حبس مي شود
    زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
    جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
    زين خلق پرشكايت گريان شدم ملول
    گوياترم ز بلبل اما ز رشك عام
    دى شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
    گفتند يافت مي نشود جسته ايم ما
    هر چند مفلسم نپذيرم عقيق خرد
    پنهان ز ديده ها و همه ديده ها از اوست
    خود كار من گذشت ز هر آرزو و آز
    گوشم شنيد قصه ايمان و مست شد يك دست جام باده و يك دست جعد يار
    يك دست جام باده و يك دست جعد يار



  • بگشاى لب كه قند فراوانم آرزوست
    كان چهره مشعشع تابانم آرزوست
    باز آمدم كه ساعد سلطانم آرزوست
    آن گفتنت كه بيش مرنجانم آرزوست
    وان ناز و باز و تندى دربانم آرزوست
    آن معدن ملاحت و آن كانم آرزوست
    من ماهيم نهنگم عمانم آرزوست
    ديدار خوب يوسف كنعانم آرزوست
    آوارگى و كوه و بيابانم آرزوست
    شير خدا و رستم دستانم آرزوست
    آن نور روى موسى عمرانم آرزوست
    آن هاى هوى و نعره مستانم آرزوست
    مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
    كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
    گفت آنك يافت مي نشود آنم آرزوست
    كان عقيق نادر ارزانم آرزوست
    آن آشكار صنعت پنهانم آرزوست
    از كان و از مكان پى اركانم آرزوست
    كو قسم چشم صورت ايمانم آرزوست رقصى چنين ميانه ميدانم آرزوست
    رقصى چنين ميانه ميدانم آرزوست


/ 3704