دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • همي بينيم ساقى را كه گرد جام مي گردد
    دگر دل دل نمي باشد دگر جان مي نيارامد
    چو خرمن كرد ماه ما بر آن شد تا بسوزاند
    دل بيچاره مفتون شد خرد افتاد و مجنون شد
    ز گردش فارغست آن مه چه منزل پيش او چه ره
    شهى كه كان و درياها زكات از وى همي خواهند
    از اين جمله گذر كردم بده ساقى يكى جامى
    شبى گفتى به دلدارى شبت را روز گردانم
    به لطف خويش مستش كن خوش جام الستش كن
    گشا خنب حقايق را بده بي صرفه عاشق را
    بده زان باده خوش بو مپرسش مستحقى تو
    نهان ار رهزنى باشد نهان بينا ببر حلقش
    اگر گبرم اگر شاكر تويى اول تويى آخر دلم پرست و آن اولى كه هم تو گويى اى مولى
    دلم پرست و آن اولى كه هم تو گويى اى مولى



  • ز زر پخته بويى بر كه سيم اندام مي گردد
    كه آن ماه دل و جان ها به گرد بام مي گردد
    چو پخته كرد جان ها را به گرد خام مي گردد
    به دست اوست آن دانه چه گرد دام مي گردد
    براى حاجت ما دان كه چون ايام مي گردد
    به گرد كوى هر مفلس براى وام مي گردد
    ز انعامت كه اين عالم بر آن انعام مي گردد
    چو سنگ آسيا جانم بر آن پيغام مي گردد
    خراب و مى پرستش كن كه بي آرام مي گردد
    مى آشامش كن ايرا دل خيال آشام مي گردد
    ازيرا آفتابى كه همه بر عام مي گردد
    چه نقصان قهرمانت را كه چون صمصام مي گردد
    چو تو پنهان شوى شادى غم و سرسام مي گردد حدي خفته اى چه بود كه بر احلام مي گردد
    حدي خفته اى چه بود كه بر احلام مي گردد


/ 3704