دیوان شمس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دیوان شمس - نسخه متنی

مولانا جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزليات





  • نرنا فى ربيع الوصل بالورد
    ز رويت باغ و عبهر مي توان كرد
    ز روى زرد همچون زعفرانم
    به يك دانه ز خرمنگاه ماهت
    تو آن خضرى كه از آب حياتت
    در آن حالى كه حالم بازجويى
    نخاف العين ترمينا بسو
    به خود واگرد اى دل زانك از دل
    جهان شش جهت را گر درى نيست
    درآ در دل كه منظرگاه حقست
    چو دردى ماند جان ما در اين زير
    ز گولى در جوال نفس رفتى
    الا يا ساقيا هات الحميا
    دل سنگين عشق ار نرم گردد
    بيار آن باده حمرا و درده
    از آن باده كه پر و بال عيش است
    از آن جرعه كه از درياى فضل است
    چو تيرانداز گردد باده در خم
    و اسكرنا به كاسات عظام چو باده در من آتش زد بديدم
    چو باده در من آتش زد بديدم



  • حنانينا فنعم الزوج و الفرد
    ز زلفت مشك و عنبر مي توان كرد
    جهانى را مزعفر مي توان كرد
    فلك ها را مسخر مي توان كرد
    گدايان را سكندر مي توان كرد
    محالى را ميسر مي توان كرد
    فيا داود قدر حلقه السرد
    ره پنهان به دلبر مي توان كرد
    چو در دل آمدى در مي توان كرد
    وگر هم نيست منظر مي توان كرد
    اگر زيرست از بر مي توان كرد
    وگر نى ترك اين خر مي توان كرد
    لتكفينا عناء الحر و البرد
    دل ار سنگست جوهر مي توان كرد
    كز احمر عالم اخضر مي توان كرد
    ز هر جزوم كبوتر مي توان كرد
    بهشت و حور و كور مي توان كرد
    ز تير باده اسپر مي توان كرد
    فان السكر دفع الهم و الحرد كه از هر آب آذر مي توان كرد
    كه از هر آب آذر مي توان كرد


/ 3704