641. در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد
642. در خانه نشسته بت عيار كى دارد
643. در كوى خرابات مرا عشق كشان كرد
644. تا نقش تو در سينه ما خانه نشين شد
645. بار دگر آن آب به دولاب درآمد
646. بار دگر آن مست به بازار درآمد
647. تدبير كند بنده و تقدير نداند
648. اى قوم به حج رفته كجاييد كجاييد
649. بر چرخ سحرگاه يكى ماه عيان شد
650. آن سرخ قبايى كه چو مه پار برآمد
651. مهتاب برآمد كلك از گور برآمد
652. تدبير كند بنده و تقدير نداند
653. چون بر رخ ما ژس جمال تو برآيد
654. هر نكته كه از زهر اجل تلختر آيد
655. از بهر خدا عشق دگر يار مداريد
656. مرغان كه كنون از قفص خويش جداييد
657. گر يك سر موى از رخ تو روى نمايد
658. بگو دل را كه گرد غم نگردد
659. دلم امروز خوى يار دارد
660. نثرنا فى ربيع الوصل بالورد