پيشگفتار
يا ربّ اين كعبه مقصود تماشاگه كيست كه مغيلان طريقش گل و نسرين من استحافظ
حج در لغت به معناى قصد و در اصطلاح آهنگ خانه خدا كردن، و يكى از آيين هاى مهمّ دينى مذهبى مسلمانان است. مغناطيس كعبه همه ساله ميليون ها مسلمان را از گوشه و كنار جهان به سوى خود جذب مى كند تا با انجام اعمال و مناسك و رعايت يك سلسله مقررات ويژه، در يك عمليّات تمرينى، براى تحقق زندگى توحيدى شركت كنند و قدرت و عظمت اسلام را در برابر ديد جهانيان به نمايش بگذارند.در اين همايش عظيم، مسلمانان با نژادها و رنگ هاى گوناگون، كنار كعبه گردهم مى آيند تا از رهگذر آشنايى با يكديگر، به توحيد كلمه و همسبتگى و اتحاد جوامع اسلامى دست يابند.حج جلوه گاه معنويت، شور و شعور، تعبد و بندگى، شهامت و ايثار، وحدت و ذكر و بالأخره ارتباط و پيوند با خدا است. از اين رو توفيق انجام چنين سفرى، فرصتى مغتنم براى خداجويان است تا از نظر روحى و اخلاقى خود را پالايش نموده، دگرگونى و تحوّل سازنده اى در جان و روح آنان پديد آيد.در آموزه هاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)
و پيشوايان دينى، نكات آموزنده فراوانى وجود دارد كه مى تواند زائران وادى نور را در بهره بردارى هرچه بيشتر از فرصت ها يارى دهد. در اين آموزه ها به حاجيان توصيه شده است تا پيش از سفر، از گناهان فاصله گرفته، جان خود را با آب توبه بشويند، هزينه هاى سفر را از مال حلال و پاك تأمين نمايند، با خويشان و بستگان و دوستان و همسايگان خداحافظى نموده، حلاليت بطلبند و پس از جلب رضايت آنان، گام در اين راه بگذارند. سفر را با نام و ياد خدا و با هدف خداخواهى و خداجويى آغاز كنند و در طول سفر نيز از گناه و نافرمانى پروردگار دورى جسته، مراقب خود باشند و... .اين دستور العمل ها و عمل به آن ها، موجب مى شود تا در حاجى يك تحول و دگرگونى اساسى پديد آيد و در نتيجه از گذشته احياناً غلط و نادرست خويش فاصله گرفته، خود را براى يك زندگى صحيح و اسلامى آماده سازند.
خانه كعبه خانه دل هاست ساحت
نيكبخت آن كه همچو پروانه
در طواف است گرد آن خانه
قدس و جلوه گاه خداست
در طواف است گرد آن خانه
در طواف است گرد آن خانه
(عليهم السلام)
به عنوان راهنمايى زائران خانه خدا بيان فرموده اند. اميد است با عمل به آن، خود را به حضرت حق نزديك و از بركات و نورانيت اين سفر الهى و معنوى كاملا بهره مند گردند.
-
اى خداى مقصد و مقصود من خواب و بيدارى من از بهر تو است من ندارم حاجتى جز روى تو از تو غير از تو ندارم حاجتى تشنه ام سيرابيم در دست تو است خسته ام آسايش جانم تويى خسته ام آسايش جانم تويى
-
اى تو هم سوداى من هم سود من الفت و آزادى ام در شهر تو است من نجويم مقصدى جز كوى تو جز به ذكر تو نبينم راحتى تابش و بينائيم پابست تو است درد دارم درد و درمانم تويى درد دارم درد و درمانم تويى