مراجعه به تاريخ و سيره نبوي و بررسي روش عملي دعوت پيامبران، نشانگر اين است که انبيا در هردو زمينه دنيا و عقبي تلاش کرده اند.پيامبر گرامي اسلام(ص) علاوه بررهبري و هدايت معنوي و طبابت اخلاقي به تدبير امور اجتماعي و اصلاح معيشت عمومي از طريق تشريع قانون،اجرا، نظارت و قضاوت پرداخته اند. پرداختن انبيا به مسايل مربوط به معيشت همگاني، از نظر طرفداران نظريه جامع نگر، محصول فرعي رسالت نيست. انبيا به ويژه رسول گرامي اسلام(ص) در تشريع قوانين حاکم برمناسبات اقتصادي و اجتماعي و نيزاجراي قوانين و قضاوت بين مردم، نقش حکومتي داشته اند. اگر اين نقش حکومتي، امر فرعي و عارضي بود وحکومت به خود مردم (جداي از تدين)،واگذار شده بود، پيامبر بايد با برنامه اي تربيتي، مردم را براي وصول به اين مساله آماده مي کردند. در حالي که، براساس ادله شيعه در امامت، پيامبر نيازامت به امام را در تدبير همه امور خود،اساس برنامه تربيتي خويش قرار داده است. دليل ششم: يکي از رويکردهاي موفق در فهم جهت گيري دعوت انبيا، پرسش از چيزي است که انبيا از مردم مي طلبند. آنچه نبي به مردم ابلاغ مي کند، در پرتوآنچه وي از مردم توقع دارد، قابل فهم است. ايمان، پاسخي است که انبيا ازمخاطبين خود طلب مي کنند. ايمان چيست؟ تجلي حيات آدمي در پرتو ايمان چگونه است؟ تجلي ايمان مطلوب درزندگي مؤمنان، چه خصوصياتي دارد؟ايمان در همه ابعاد و حيات آدمي است(صغري) و ايمان پاسخي است که به تعاليم انبيا مي دهيم (کبري). بنابراين تعاليم انبيا همه شئون و حيات بشري،اعم از امور اخلاقي و دنيوي را شامل مي شود. بر اساس نظريات انحصارگرايانه در جهت گيري دعوت انبيا، ايمان تنها در اخلاق و يا تنها درسياست مدن تجلي مي کند و اين با ايمان اسلامي که همه ابعاد حيات آدمي رارنگ و صبغه آدابي و آييني داده،ناسازگار است.