حرم حضرت حمزه(عليه السلام) در بستر تاريخ
تا ليف : محمد صادق نجمي
قبر شريف و حرم مطهّر حضرت حمزه، آن بزرگ مجاهد اسلام و عموي دلسوز رسول الله(صلي الله عليه وآله) از سال سوّم هجرت، كه آن حضرت به شهادت رسيد، تا سال 1344 كه گنبد و بارگاهش به وسيله وهابيان تخريب گرديد، مراحلي را طي كرده و حوادثي را به خود ديده است كه از نظر فقهي و مذهبي داراي نكاتي آموزنده و از نظر تاريخي حاوي مطالب ارزنده و قابل توجّه است و ما در اين بخش، مطالبي را به تناسبِ تاريخِ وقوع آنها، در اختيار خوانندگان عزيز قرار مي دهيم:
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و قبر حمزه(عليه السلام)
محدّثان و مورّخان نقل كرده اند كه: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) هر سال به زيارت قبور شهدا مي رفت و خطاب به آنان مي گفت: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّار» 1 در اين بخش از نقل ها اين مطلب نيز اضافه شده است كه: پس از رسول الله(صلي الله عليه وآله) ابوبكر، عمر وعثمان نيز قبر حمزه(عليه السلام) و شهداي احد را زيارت مي كردند و معاويه نيز در سفر حجّ خود شهداي احد را زيارت نمود.
و اين جمله نيز آمده است كه وقتي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از فاصله دور، قبور را مشاهده مي كرد، با صداي بلند چنين مي گفت: «السَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ...».
سفارش امام صادق(عليه السلام)
حضرت صادق(عليه السلام) در ضمن توصيه به زيارت مساجد و مشاهد مدينه منوّره، به معاوية بن عمار مي فرمايد:
«لا تَدَعْ اتيان المشاهد... وقبور الشهداء وبلغنا أنّ النبي(صلي الله عليه وآله) كان إذا أتي قبور الشهداء قال: «اَلسَلاَمٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدَّارِ»2
زيات مشاهد و قبور شهدا(ي احد) را ترك نكن (زيرا) به ما نقل شده است كه وقتي پيامبر(صلي الله عليه وآله) به (زيارت) قبور شهدا مي رفت مي گفت: «السلام عليكم...»
فاطمه زهرا(عليها السلام) و زيارت حضرت حمزه(عليه السلام)
مرحوم كليني از امام صادق(عليه السلام) نقل مي كند: «فاطمه(عليها السلام) پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله)هفتاد و پنج روز زنده بود و در اين مدّت بشّاش و متبسّم ديده نشد و هر هفته دو بار; روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به زيارت قبور شهدا مي رفت و گاهي محلّ استقرار مشركان در احد و همچنين جايگاه رسول خدا را به همراهانش معرفي مي كرد»; «لَمْ تُرَ كاشرةً ولا ضاحكةً تأتي قبور الشهداء في كلّ جمعة مرّتين; الإثنين والخميس، فتقول: ههنا كان رسول الله وههنا كان المشركون».
درباره زيارت و حضور حضرت زهرا در كنار قبر حمزه(عليه السلام)، در منابع شيعه واهل سنّت مطالب فراواني نقل است; از جمله اينكه: «إنّ فاطمة(عليها السلام) كانت تزور قبور الشهداء بين اليومين والثلاثة وتدعو وتبكي حتّي ماتت».3
زيارت حضرت حمزه(عليه السلام) از مستحبات مؤكّده است
بر اساس سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله) و معصومان(عليهم السلام)، يكي از اعمال مستحب و بلكه يكي از مستحبات مؤكّد براي مسلمانان، زيارت قبر حضرت حمزه و ديگر شهداي احداست ودراين موضوع، فقهاي شيعه و علماي اهل سنّت اتّفاق نظردارند وبهترين روززيارتي آن حضرت را روز دو شنبه و پنج شنبه دانسته اند.4
زيارت رجبيّه در كنار حرم حضرت حمزه
ابراهيم رفعت مي گويد: از قرن هاي گذشته در ميان مردم مدينه عادات و برنامه هاي مختلفي رواج داشته كه يكي از آن مراسم و برنامه ها، اجتماع مردم اين شهر در كنار حرم حضرت حمزه(عليه السلام)است و اين اجتماع همه ساله از اول تا نيمه ماه رجب با حضور زن و مرد تشكيل مي گردد. در اين مراسم افزون بر مردم مدينه گروهي از اهالي مكّه و طائف و جدّه و رابغ و باديه نشينان كه همه ساله براي زيارت رجبيه در مدينه حاضر مي شوند ـ شركت مي كنند و در اين اجتماع قرباني هاي زيادي ذبح و به حاضرين اطعام و احسان مي شود.5
ابوسفيان و قبر حمزه(عليه السلام)
ابن ابي الحديد مي نويسد: در دوران خلافت عثمان، ابوسفيان از كنار قبر حضرت حمزه گذر مي كرد، وقتي چشمش به قبر افتاد با پايش به قبر كوبيد و خطاب به حضرت حمزه چنين گفت:
«يا أَبا عمارَة، إنّ الأمر الذي اجتلدنا عَلَيهِ بِالسَّيف أَمْسي فِي يَدِ غِلْمانِنَا الْيَوْم يَتَلَعَّبُون بِهِ» 6
«اي ابا عماره، (سر از قبر بيرون آر و ببين) حكومتي كه ما بر سر آن با هم مي جنگيديم چگونه ملعبه و بازيچه جوانان ما گرديده است !»
و بدينگونه بار ديگر ابوسفيان كفر و نفاق خويش را نسبت به اسلام و كينه و عداوتش را نسبت به سيّد شهيدان آشكار مي ساخت!
كرامت شهداي احد و شكست سياست معاويه
در سال چهل و نه هجري و پس از گذشت چهل و شش سال از جنگ اُحد و در دوران رياست بلا منازع معاوية بن ابوسفيان، از طرف او دستور صادر شد كه در اُحد قناتي حفر و مجراي آن را در كنار و يا داخل قبور شهدا قرار دهند و با آماده شدن قنات، منادي در مدينه اعلان كرد: افرادي كه در احد شهيد دارند براي در امان ماندن اجساد و قبور آنان از نفوذ و جريان آب، اين قبور را نبش و اجساد شهدا را به محلّ ديگر انتقال دهند و بر اساس اين دستور به نبش قبور شهدا اقدام گرديد.
از جمله قبر حمزه(عليه السلام) و عمرو بن جموح و عبدالله پدر جابر شكافته شد، عمّال معاويه با تعجّب مشاهده كردند كه اين اجساد تر و تازه مانده اند; به گونه اي كه گويي ديروز دفن گرديده اند. حتّي لباس ها و قطيفه ها و علف هايي كه آنان را پوشش مي داد با همان وضع باقي است و كوچكترين تغييري در آنها رخ نداده است; به طوري كه وقتي بيل كارگر به پاي حضرت حمزه خورد، خون جاري گرديد و يا آنگاه كه دست يكي از شهدا، كه در روي زخم پيشانيش قرار داشت، برداشته شد خون جاري گرديد و اين كرامت شهدا موجب شد كه عمّال معاويه از تصميم خود منصرف شده، قبور شهدا را به حال خود بگذارند.
اين خلاصه اي است ازآنچه درمنابع تاريخي و مدينه شناسي گاهي به طور مشروح وگاهي به طوراختصارآمده است.7
يكي از راويان اين حادثه تاريخي، جابر انصاري، صحابي معروف و فرزند عبدالله از شهداي احد است كه مي گويد: «استُصرخنا عَلي قَتلانا يومَ اُحد يَومَ حَفَر معاوية العين فوجدناهم رطاباً يتثنّون فأصاب المسحاة رجْلَ حمزة فطار منها الدّم».
و در بعضي از اين روايات آمده است: «كأنّهم نُوَّم»; «شهدا را ديديم تر و تازه گويا به خواب عميقي فرو رفته اند.»
درباره عبدالله يا عمرو بن جموح كه در يك قبر دفن شده بودند آمده است: «فأميطت يده عَن جُرْحِهِ فانبعث الدم فردّت الي مكانها فسكن الدّم»; «به هنگام شهادت، پيشاني او مجروح و دستش روي جراحت گذاشته شده و با همان وضع دفن گرديده بود، هنگام نبش قبر دستش را از روي جراحت برداشتند، خون سيلان كرد تا مجدداً دست را به روي پيشاني مجروح گذاشتند و خون قطع شد.»
هدف معاويه چه بود؟!
هدف معاويه از حفر اين قنات و جاري ساختن آن از كنار يا از داخل قبور شهدا، كه به دستور مستقيم وي انجام مي گرفت اين بود كه با انتقال اجساد شهدا به نقاط مختلف و محو آثار و قبور آنان، يك مشكل سياسي ـ اجتماعي را كه فكر او را دائماً به خود مشغول ساخته بود حل نمايد; زيرا علي رغم تبليغات فراواني كه به نفع او و بر ضدّ اهل بيت، به ويژه بر ضدّ امير مؤمنان، علي(عليه السلام) در سراسر كشور اسلامي انجام مي گرفت، سالانه هزاران زائر كه از نقاط مختلف وارد مدينه مي شدند، با حضور در كنار قبر حمزه و شهداي احد، صحنه اين جنگ و جنايت هاي ابوسفيان و هند و شخص معاويه در به شهادت رسانيدن اين شهدا و مُثله كردن آنان و شكافتن سينه حمزه(عليه السلام) و جويدن جگر او و به طور كلّي برافراشتن پرچم جنگ بر ضدّ اسلام و قرآن به وسيله خاندان معاويه در اذهان زنده مي شد و همه جنايات آنان را تداعي مي كرد و اين وضع براي معاويه قابل تحمّل نبود و لذا تصميم گرفت اجساد اين شهدا را كه به عقيده او پس از گذشت بيش ازچهل سال بجزيك مشت استخوان پوسيده از آنان باقي نيست، به دست بازماندگان خودِاين شهدا به نقاط مختلف منتقل و پراكنده كند و اثر قبرها را محو سازد تااحد وجنگ آن در اثر عدم حضور مسلمانان در اين نقطه، به فراموشي سپرده شود. آري براي اجراي اين سياست بود كه معاويه دستور حفر قنات و عبور دادن آن، از محل دفن شهدا را صادر كرد و تا نبش قبر آنان، اين سياست به خوبي پيش رفت ولي با كرامت شهيدان و سالم بودن اجسادشان مواجه گرديد و براي جلوگيري از تبليغات منفي بر ضدّ او و به طور اجبار اجساد شهدا در همان محل به خاك سپرده شدند.
فاطمه(عليها السلام) نخستين كسي كه قبر حمزه را ترميم كرد
به طوري كه ملاحظه خواهيد كرد، قبر شريف حمزه از قرن دوّم هجري در زير سقف و داراي ساختمان بود ولي طبق نقل محدّثان و مورّخان، از امام باقر(عليه السلام)، اولين كسي كه اين قبر را پس از گذشت چند سال و ظهور آثار فرسودگي در آن، به تعمير و ترميم و سنگچيني و علامت گذاري پرداخت و از ساير قبور مشخص ساخت، حضرت زهرا(عليها السلام)بود و جالب اين است كه اين روايت در منابع اهل سنّت بيش از منابع شيعه منعكس گرديده است!
متن روايت چنين است:
«... عن سعد بن طريف، عن أبي جعفر(عليهما السلام) إنّ فاطمة بنت رسول الله(صلي الله عليه وآله) كانتْ تزور قبر حمزة(عليه السلام)ترُمُّهُ وتُصْلحُهُ وقد تعلّمتْه بحجرٍ»;8«سعد بن طريف از امام باقر(عليه السلام) نقل مي كند كه دختر رسول خدا، فاطمه زهرا قبر عمويش حمزه را زيارت و آن را ترميم و اصلاح مي كرد و اين قبر را با سنگ چيني، علامت گذاري و مشخّص ساخته بود.»
حرم حضرت حمزه در قرن دوّم
سمهودي از عبدالعزيز (قديمي ترين مدينه شناس) نقل مي كند: «إنّه كان علي قبر حمزة قديماً مسجد»;9 «از قديم الأيام قبر حمزه در زير مسجد10 قرار داشت.»
سمهودي سپس مي گويد: «وذلك في المأة الثانية». گفتار عبدالعزيز به قرن دوّم مربوط است.
پس بنا به گفتار اين دو مدينه شناس، قبر حضرت حمزه در قرن دوّم داراي حرم بوده و در زير سقف قرار داشته است، گرچه تاريخ دقيق اين بنا و همچنين باني آن براي ما روشن نيست.
در ادامه همين بحث، ملاحظه خواهيم كرد كه كتيبه موجود در كنار مدفن شهداي اُحد بيانگر اين بوده كه قبور آنان هم در سال 275 داراي بنا بوده است.
حرم حضرت حمزه در قرن ششم
ابن جبير جهانگرد معروف (متوفاي 614) كه در سال پانصد و هفتاد و نه به زيارت حرمين شريفين مشرّف شده، مي گويد:
«وعلي قبره(رضي الله عنه) مسجد مبني والقبر بِرحبته جوفي المسجد».11
«مسجدي بر روي قبر حمزه(رضي الله عنه)ساخته شده است و قبر در فضاي داخلي مسجد قرار گرفته است.»
ايجاد بناي باشكوه در قرن هفتم
ابن نجار، مدينه شناس قرن هفتم (متوفّاي 643) كه تقريباً شصت و چهار سال پس از ديدار ابن جبير از حرم حضرت حمزه، كتاب خود را نگاشته است، مي نويسد: در سال پانصد و نود و نه مادر خليفه عباسي، ناصر لدين الله12براي حمزه حرم بزرگي بنا نهاد وضريحي منقش از چوب ساج بر قبر او نصب كرد واطراف حرم را ديوار كشيد و براين حرم دري ازآهن گذاشت كه اين در، روزهاي پنج شنبه به روي زائران باز است.13
حرم حضرت حمزه در قرن دهم
سمهودي (متوفاي 911) حرم حضرت حمزه را به همان شكلي كه ابن نجار در سه قرن قبل از وي توصيف كرده است مشاهده نموده، مي گويد: «وعليه قبّة عالية حسنة مُتْقَنَةٌ وبابُه مُصفّح كلّه بالحديد بَنَتْهُ اُمّ الْخليفة الناصر لدين الله كما قاله ابن النجار وذلك في سنة تسعين وخمسمائة، قال: وجعلت علي القبر ملبناً من ساج وحوله حصباء وباب المشهد من حديد يُفتح كلّ يومِ خميسٍ...»14
به طوري كه ملاحظه مي شود، اصل بناي ساختمان حرم حضرت حمزه در قرن دهم، همان بوده كه ابن نجار در اواسط قرن هفتم از كيفيت و اتقان و از درِ آهني و از ديواركشي اطراف آن سخن گفته است.15
سمهودي بقيه كلام ابن نجار را در مورد ضريح حضرت حمزه نقل مي كند كه: داراي ضريحي از چوب ساج همانند ضريح جناب ابراهيم و جناب عباس و حضرت حسن مجتبي(عليه السلام) مي باشد. سپس مي گويد: ولي امروز بر خلاف سه قبر ياد شده اخير در قبر حمزه، ضريح چوبي كه ابن نجار ازآن يادنموده است وجود ندارد، بلكه ضريح و قبر او از گچ و آجر است و شايد اين ضريح با مرور زمان و با از بين رفتن آن ضريح چوبي ساخته شده است.
سمهودي در آخر گفتارش، انتساب اين بنا را به مادر خليفه عباسي مورد تأكيد قرار مي دهد و مي گويد: تاريخ اين بنا كه سال 590 مي باشد، در ديوار آن، در يك لوح با خط كوفي گچ كاري تا امروز باقي است.16
حرم حضرت حمزه در قرن سيزدهم و هشتاد و نه سال قبل از تخريب
مرحوم سيد اسماعيل مرندي كه در سال هزار و دويست و پنجاه و پنج و سه قرن و نيم پس از سمهودي به مدينه و به زيارت قبر حضرت حمزه مشرّف شده است، مي گويد: «قبر حضرت حمزه، عمّ رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در آنجا (احد) است. قبّه و صحن دارد. يك صندوق چوبي دارد. بالاي قبر مطهّر پرده انداخته اند...»17
از اين مطالب روشن مي شود كه در فاصله سه قرن و نيم، تغييرات نه چندان اساسي در حرم حضرت حمزه به وجود آمده كه از جمله آنها نصب مجدّد ضريح چوبي به جاي ضريح آجري مي باشد.
حرم حضرت حمزه در سال 1325
از توصيف ابراهيم رفعت مصري،18 كه در تاريخ پيشگفته و نوزده سال پيش از تخريب حرم حضرت حمزه را زيارت كرده است، معلوم مي شود كه اصل بنا و ساختمان حرم آن بزرگوار همان بوده است كه پيشينيان در قرن هاي گذشته آن را تعريف و توصيف نموده اند و همان ساختمان كه در قرن ششم بنا گرديده بود.
ولي در عين حال از سخن او به دست مي آيد كه در زمان وي بعضي توسعه ها در اطراف حرم و بعضي تزيينات در داخل آن وجود داشته است كه اين توسعه ها درگذشته وجود نداشته و يا مورّخان گذشته از آنها ياد نكرده اند. به هر حال، چون گفتار او داراي نكات قابل توجّه است، آن را از نظر خوانندگان مي گذرانيم. او درباره حرم و ضريح حضرت حمزه مي گويد:
اين مسجد (حرم) داراي بنايي محكم و در عين حال ساده و خالي از تزيينات و داراي گنبدي است كه در بالاي ضريح حمزه قرار گرفته است و بر اين ضريح پرده اي مليله دوزي كشيده شده است، پارچه اين پرده از جنس پرده در كعبه است كه در مصر بافته مي شود و در يك طرف آن نوشته شده است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، { قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَي سَبِيلاً}.
و در طرف ديگرش نوشته شده است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، { هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَي وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَي بِاللهِ شَهِيداً}.
آنگاه عكسي را از داخل حرم ارائه مي دهد كه گوياي وجود شبكه فلزي نسبتاً بزرگ در روي قبر شريف است و چند نفر، از جمله خود او در كنار ضريح نشسته اند و در ضمن معرّفي آنان مي گويد از دست راست اوّلين شخص متولّي حرم مي باشد.
توسعه اطراف حرم
ابراهيم رفعت پاشا مي نويسد: گرچه حرم حضرت حمزه را مادرِ خليفه عباسي در سال 590 بنا كرده است ليكن اين حرم در سال 893 توسعه يافت و به دستور ملك اشرف قايتباي19 و با سرپرستي شاهين الجمالي متولّي حرم شريف نبوي(صلي الله عليه وآله) در سمت غربي آن چاهي حفر شد و چاه ديگري نيز با چند دستگاه دستشويي به فاصله دور از حرم، براي استفاده زائران احداث گرديد.
مَصْرع حضرت حمزه(عليه السلام)
ابراهيم رفعت با بيان اينكه در بيشتر منابع تاريخي آمده است: «مصرع» و محلّ شهادت حضرت حمزه در دامنه «جبل الرمات» بوده و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پيكر او را به اين محلّ مسطح و هموار منتقل كرده و در آنجا دفن نموده است، به معرفي مصرع پرداخته، مي گويد:
در داخل ساختمان «مصرع»، ضريحي ديده مي شود كه در اطراف آن پنج بيت شعر نوشته شده، با مطلع:
أعظم بمشهد ليث الله حمزَة مَنْ بيوم اُحُد لخير الخلق قد نصراً
«چه با عظمت و با شكوه است محلّ شهادت شير خدا حمزه; كسي كه در جنگ احد به بهترين خلق ياري كرد.»
ابراهيم رفعت سپس قطعه شعر ديگري رانقل مي كندكه درلوحي نوشته اند ودر داخل ساختمان مصرع نصب كرده اند كه از جمله ابياتش اين است20:
مسجد حاز كلّ فخر وسؤدد بدا نوره إلي العرش يصعُدُ مسجد منه روحُ خير شهيد رجعت بالرضا يفوز مؤبَّد
«اين مسجدي است كه تمام افتخار و بزرگي را حايز گرديده و اينك نور او بر عرش صعود مي كند.»
«اين مسجدي است كه روح بهترين شهيد، از آن براي نيل به سعادت ابدي به سوي خدا رجعت نمود.»
ابراهيم رفعت مي گويد لوح ديگري در بالاي ضريح «مصرع» ديده مي شود كه در آن، اين دو بيت نگاشته شده است:
قِفْ علي أبوابنا في كلّ ضيقٍ واطلب الحاجات واَبْشر بالمني فحمانا ملجأ للطالبين وبنا تجلّي الكروب والعنا
«در هر پيش آمد ناگوار به آستانه ما ملتجي باش و حاجات خود را بخواه و مژده باد بر تو برآورده شدن خواسته هايت.»
«آستانه ما پناهگاه نيازمندان است و به وساطت ما است كه غم ها و رنج ها برطرف مي شود.»
او سپس ضمن ارائه عكسي از اطراف حرم حضرت حمزه، به خانه اي كه در پشت باغ خرما ديده مي شود، اشاره نموده، مي گويد: اينجا منزل مسكوني خادمِ «مصرع» حمزه(عليه السلام) است.
دو باب آب انبار در محوّطه صحن
ابراهيم رفعت در همان عكس به مسجدي در پشت حرم حضرت حمزه اشاره مي كند و مي گويد: در كنار اين مسجد دو باب آب انبار وجود دارد كه داراي بناي محكم و درهاي آهنين هستند، و از آب باران و سيلاب رودخانه اي پر مي شوند كه با مدينه چهار ساعت فاصله دارد و به وسيله تنبوشه و لوله سفالين هدايت مي شود.
سپس مي گويد: بانيِ اين آب انبارها علي بك، بزرگ حاجبِ سلطان عبدالحميد مي باشد.21
گنبد مصرع حمزه(عليه السلام) در نوشته بورتون
ريچارد بورتون، جهانگرد انگليسي كه در سال 1853 ميلادي تقريباً يكصد و پنجاه سال پيش، از احد ديدار كرده است، مي نويسد: اينك در جايگاهي كه حمزه به شهادت رسيده، قبّه و گنبد محكمي بنا گرديده است.22
تبرّك جستن با خاك قبر حضرت حمزه(عليه السلام)
گفتار سمهودي، مدينه شناس معروف نشانگر آن است كه مسلمانان از گذشته هاي دور به عنوان تبرّك و استشفا، خاك اطراف قبر حضرت حمزه را به اوطان خويش حمل و به صورت هديه مدينه منوره، در ميان اقوام و دوستان خود توزيع مي كردند و با اينكه در ميان فقهاي اهل سنّت انتقال خاك حرم مدني مورد اختلاف بوده و عدّه اي از آنان حمل خاك مدينه را هم مانند خاك حرم مكّي جايز نمي دانستند، ولي همين علما نيز حمل تربت حمزه(عليه السلام) را به دليل سيره عملي مسلمانان جايز مي دانستند.
سمهودي در اين مورد مي گويد: زركشي23 حمل تربت حمزه را از خاك ساير نقاط مدينه مستثني دانسته و به دليل اينكه مسلمانان در طول قرن هاي متمادي اين تربت را براي استشفا و مداواي سردرد به شهر و ديار خود حمل مي كردند تجويز نموده است.24
و همچنين او از احمد بن يكوت نقل مي كند درباره حمل خاك قبور شهدا از وي سؤال نمودند، و او چنين پاسخ داد: اشكال ندارد; زيرا از گذشته هاي دور حمل خاك قبر حمزه در ميان مسلمانان مرسوم بوده است.25
و باز او از ابن فرحون نقل مي كند كه در دوران ما هم مانند گذشته رسم بر اين است كه مسلمانان از خاك موجود در نزديكي قبر حمزه به صورت تسبيح و گردن بند ساخته، به شهر و ديار خويش حمل مي كنند.26
سمهودي مي افزايد: چون حمل اين تربت براي استشفا و مداوا است، آن را از سيل گاهي كه در نزديكي حرم حمزه(عليه السلام) واقع است اخذ مي كنند ونه از خود قبر.27
به طوري كه ملاحظه كرديد، حمل تربت حمزه و استشفا به آن، از قرن هاي اوّل در ميان مسلمانان معمول بوده است; به طوري كه علماي قرن هاي ششم و هفتم عمل آنها را به عنوان سيره مسلمانان صدر اسلام ملاك و دليل فتواي خويش قرار داده اند.
در قرن هاي اخير
و اين بينش مسلمانان نسبت به خاك حمزه(عليه السلام) و تبرّك جستن به آن، تا تسلّط سعودي ها و روي كار آمدن وهابي ها ادامه داشته است; زيرا دونالدسون جهانگرد غربي كه چند سال قبل از تخريب آثار مدينه از اين شهر ديدار كرده، مشاهدات خود را در كتاب خود به نام «عقيده شيعه» آورده و ضمن گزارش از اُحد و حرم حضرت حمزه، مي نويسد: «در پيرامون قبور شهدا، خاك سرخ رنگي وجود دارد كه به حمزه(عليه السلام)نسبت داده مي شود و مردم با آن تبرّك مي جويند.»28
سخن بورخات
بورخارت كه در سال 1915 ميلادي و در آستانه تسلّط سعودي ها بر حجاز در زيّ يك مسلمان در موسم حجّ شركت نموده و مطالب فراواني از مشاهدات خود و گاهي تحليل هاي نادرستي را در سفرنامه اش منعكس ساخته است، به اين مراسم اشاره مي كند و مي نويسد: «رسم اهالي مدينه اين است كه هر سال يك بار از شهر خارج و سه روز متوالي در دامنه كوه احد اجتماع مي كنند و در اين مدّت به سياحت و شادماني مي پردازند.»29
همانگونه كه پيشتر ملاحظه كرديد، هدف از اين اجتماع در ماه رجب، عبادت و زيارت بوده نه جشن و سياحت كه بورخارت اين جهانگرد غربي با برداشت و بينش خود مطرح نموده است.
چادرهايي كه در اين مراسم برافراشته مي شد
لبيب بتنوني مصري نيز كه پيش از تخريب آثار مدينه به حجّ مشرّف شده، در سفرنامه اش عكسي از حرم حضرت حمزه ارائه مي كند كه در اطراف آن چادرهاي زيادي برافراشته شده و در زير آن عكس، اين جمله را مي نويسد:
«مسجد سيّدنا حمزة وحوله زوّار المدينة»;30 «اين حرم حضرت حمزه است كه در اطراف آن چادرهاي زائران مدينه ديده مي شوند.»
عقيده و عملكرد وهّابيان
اين بود آنچه كه درباره ساختمان حرم حضرت حمزه(عليه السلام) از قرن اوّل تا قرن چهاردهم هجري رخ داده است و اين بود گوشه اي از زيارت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و مراسم زيارت و اظهار ارادت مسلمانان نسبت به ساحت مقدس حمزه سيّد الشهدا كه بر اساس پيروي آنان از رسول گراميشان انجام مي گرفته است.
ولي با تسلّط وهابيان و با روي كار آمدن سعودي ها در حجاز، نه تنها حرم شريف حضرت حمزه و حرم ها و بقاع متعلّق به شخصيت هاي اسلامي منهدم گرديد، بلكه آنان از راه فرهنگي و ممنوع ساختن زيارت، به تضعيف عقيده و بينش مسلمان و تقويت عقيده نو ظهور خويش پرداختند كه تعطيل نمودن زيارت رجبيه در كنار حرم حضرت حمزه از نمونه هاي آن مي باشد.
و جاي تأسف است كه امروزه نويسندگان و مؤلفان در حجاز، اقدامات اين گروه تندرو را بزرگترين افتخار تلقّي مي كنند و دور شدن از راه و رسم رسول خدا را نسبت به نسل هاي آينده مسلمانان، بزرگترين امتياز مذهبي براي خود مي دانند و ساير مسلمانان را به شرك و بت پرستي متّهم مي سازند.
مثلا نويسنده و مورخ معاصر «احمد سباعي» مكّي با اشاره به اين نوع مراسم و اجتماعات و ادعيه و زيارات، مي گويد: «اين بدعت ها! از دوران فاطمي ها و در اثر تمايل و تشيّع آنان نسبت به اهل بيت به وجود آمده بود و در طول تاريخ ادامه داشت تا اينكه سعودي ها در سال 1343 به مكّه وارد شدند و اين اعمال را ابطال و اين مراسم را الغاء نمودند.31
آري، آنان در عقيده خود آنچنان پافشاري و اصرار ورزيدند كه حتّي مسافرت به شهر مدينه را، اگر توأم با قصد زيارت قبر پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) باشد، عملي حرام و گناهي بس بزرگ و غير قابل بخشودني دانستند.
1 ـ ابن شبّه، تاريخ مدينه، ج1، ص132 سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص932 ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج15، ص40 ابن كثير، تاريخ، ج4، ص45
2 ـ كليني، كافي، ج4، ص561
3 ـ كليني، كافي، ج4، ص561 شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج2، ص879 واقدي به نقل از ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج15، ص40 سمهودي وفاء الوفا، ج3، ص932 مجلسي، بحار الأنوار، ج36، ص353 وج43، ص90 وج79، ص169 وج99، ص30 شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج1، ص114
4 ـ علاّمه اميني، الغدير، ج5، ص160
5 ـ مرآت الحرمين، ج1، ؟
6 ـ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج16، ص136
7 ـ ابن شبه، تاريخ المدينه، ج1، ص133 طبري، تاريخ، ج2، ص319 ابن كثير، تاريخ، ج4، ص43 دياربكري، تاريخ الخميس، ج1، ص443 ابن نجار، اخبار مدينة الرسول، ص57 ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، صص14، 264; سبكي، شفاء السقام، ص162 ابن اثير، اُسد الغابه، ج2، ص55 سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص938 ابن كثير، تاريخ، ج4، ص43
8 ـ ابن شبه، تاريخ المدينه، ج1، ص131 ابن سعد، طبقات، ج3، ص11 سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص932
9 ـ سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص922
10 ـ در قرن هاي اوّل به بناهايي كه در روي قبور ساخته مي شد، مسجد اطلاق مي گرديد و اين اصطلاح از آيه شريفه «قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً » اتخاذ شده بود و اصطلاح حرم، مزار، و مشهد در قرن هاي بعد پديد آمده است.
11 ـ ابن جبير، رحله، ص44
12 ـ الناصر لدين الله عباسي، چهارمين خليفه عباسي است، تولد وي در سال 553 وفاتش در سال 622 و دوران خلافتش چهل و هفت سال بوده، گويند او به تشيع تمايل داشت. حرم حضرات ائمه بقيع و عباس عموي پيامبر را تعمير كرد. مادرش زمرّد نام داشته است. سيوطي، تاريخ الخلفا، قمي تتمه المنتهي.
13 ـ ابن نجار، اخبار مدينة الرسول، ص58
14 ـ سمهودي، وفاء الوفا، ج3، ص921
15 ـ در متن تاريخ ابن نجار آمده: «وجعل حوله حصاراً» ودر نسخه وفاء الوفا اينگونه مي خوانيم: «وجعل حوله حصباء»; يعني «اطراف حرم را شن ريزي نمود» كه ظاهراً متن اوّل «دور حرم را ديواركشي نمود» صحيح است و اين تغيير و خطا از چاپ است.
16 ـ سمهودي، وفاء الوفا، ج4، صص923 ـ 921
17 ـ توصيف مدينه، به نقل از فصلنامه «ميقات حجّ»، ش5، ص119
18 ـ ابراهيم رفعت پاشا چهار سال و آخرين بار در سال 1325 به عنوان امير الحاج از سوي پادشاه مصر در مراسم حج شركت نموده و از اين سفرها خاطرات و مشاهدات خود را جمع آوري و در دو جلد به نام «مرآت الحرمين» منتشر ساخته است.
19 ـ ملك اشرف قايتباي از پادشاهان سلسله چراكسه است كه در سال 872 به تخت نشست. در سال 901 وفات يافت. او را با جلالت و بزرگ منشي ستوده اند. در كارهاي خير و ساختن مدارس و قلعه شهرها خصوصاً در شهر مكّه و مدينه پيش قدم بود و چند كتاب به او نسبت داده شده است و گنبد سبز رسول خدا نيز از آثار اوست. نكـ : حشمت سامي، قاموس الاعلام; دهخدا، لغت نامه.
20 ـ اين قطعه شعر داراي سيزده بيت و بيانگر تاريخ بناي موجود (265) به نام باني آن «سليم بك» مي باشد.
21 ـ ابراهيم رفعت پاشا، مرآت الحرمين، ج1، ص392 ـ 390
22 ـ موسوعة العتبات المقدّسه، ج3، ص288
23 ـ بدرالدين ابوعبدالله زركشي مصري منهاجي (متوفاي 794) صاحب كتاب سلاسل الذهب در علم اصول و زهرالعريش في احكام الحشيش وكتاب هاي ديگر.
24 ـ سمهودي وفاء الوفا، ج1، صص117 ـ 116
25 ـ سمهودي، وفاء الوفا، ج1، صص117 ـ 116
26 ـ سمهودي، وفاء الوفا، ج1، صص117 ـ 116
27 ـ سمهودي وفاء الوفا، ج1، صص117 ـ 116
28 ـ موسوعة العتبات المقدّسه، ج3، ص219
29 ـ موسوعة العتبات المقدّسه، ج3، ص255
30 ـ رحلة بتنوني، ص345
31 ـ احمد سباعي، تاريخ مكّه، چاپ ششم، ج1، ص216