1. ابومحمدحسن حرّاني، تحفالعقول، كتابفروشي اسلاميه، تهران، ص 201. 2. محمدحسين طباطبايي، الميزان، مؤسسه اعلمي، بيروت، ج 1، ص 431. 3. قرآن كريم در اين زمينه ميفرمايد: «فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فيالدين... (توبه، آيه 122). «چرا از هر گروهي طايفهاي كوچ نميكنند تا با تلاش و كوشش، در دين فقيه و فهيم گردند... .» 4. اشاره است به حديثي ار رسول اكرم(ص) كه: «لكل شئ عماد و عماد هذا الدين الفقه»، «براي هر چيز پايهاي است و پايه اين دين «فقه» است»، محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه وفاء، بيروت، ج 1، ص 216. 5. امام صادق(ع) در تعريف عقل فرمودهاند: «و عرفوا بهالحَسن منالقبيح» [با عقل زيبا را از زشت تشخيص ميدهند] كليني، كافي، انتشارات علميه اسلاميه، تهران، ج 1، ص 33. 6. مانند آيات 44، 73، 76، 242 از سوره بقره و... 7. رساله اصول فقه، از مرحوم شيخ مفيد، ضميمه «كنز الفوائد كراجكي»، مكتبة المصطفوي، قم، ص 186. 8. ص 5، واضح است كه اين نظر همان نظريه معروف شيعه است بدون اينكه استصحاب را مستقل از بقيه محاسبه نمايند. 9. اصول السرخسي، مكتبة المعارف، رياض، ج 1، ص 279. 10. المستصفي، دارالذخائر، قم، ج 1، ص 100. 11. الموافقات، دارالفكر، ج 3، ص 200. 12. الاحكام في اصولالاحكام، دارالكتابالعربي، بيروت، ج 1، ص 208. 13. مانند وجوب يادگيري احكام و غير اينها. ملاحظه شود «الفوائد المدينة» از محمدامين استرآبادي، ص 201. 14. ملاحظه شود تفسير كبير، ج 20، ص 172، در تفسير آيه «و ما كنا معذبين» سوره اسراء، آيه 15. 15. نكتهاي كه بر آن تأكيد داريم اين است كه هيچ فرقهاي عملاً نميتواند منبع بودن عقل را براي برخي احكام انكار كند، چنانچه در پاورقي سابق به بعضي موارد اشاره شد. آقاي جعفري لنگرودي به نقل از كتاب الفوائدالجديدة مينويسند: «اشاعره هر چند به زبان، منكر حسن و قبح عقلي هستند اما عملاً آن را انكار نميكنند. مگر نه اين است كه غزالي اشعري است، با اين حال كتاب احياء علومالدين و كيمياي سعادت را در اخلاق نوشته است، و حال اينكه اساس علم اخلاق، تكيه زدن به حسن و قبح عقلي است. همينطور است ملاي روم و محييالدين عربي كه از اشاعره هستند 16. مانند تشخيص مصاديق عدل و ظلم. 17. از جاهايي كه بطور پررنگ از عقل استفاده ميشود در حل تعارضي است كه بين ادّله شرعيه واقع ميشود. مانند تعارضي كه بين دو خبر صحيح واقع ميشود و از عقل در حل آن استفاده ميشود. توضيح بيشتر را در كتب اصولي ـ باب تعادل و ترجيح ـ مطالعه نماييد. 18. مضمون حديثي است از امام صادق(ع) در اصول كافي، ج 1، ص 33. 19. ترجمه حديثي است از امام صادق(ع) در كافي، انتشارات علميه تهران، ج 1، ص 91. 20. مضمون حديثي است از امام صادق(ع) در كافي، ج 1، ص 23. 21. از امام اميرمؤمنان(ع) در بحار، مؤسسه وفا، بيروت، ج 1، ص 96. 22.از صدرالمتألهين شيرازي در شرح اصول كافي، انتشارات مكتبة المحمودي، ص 18 و 19. 23. از نيچه فيلسوف آلماني، ملاحظه شود «فلسفه نيچه»، ص 43 و 44، نقل ما از داوود الهامي در «جستجو در عرفان اسلامي» انتشارات مكتب اسلام، قم، ص 169. 24. برخي معتقدند اين انديشه به زمان ظهور مسيحيت برميگردد، ملاحظه شود مقاله «مفهوم عقل ديني» از آقاي محمدتقي فاضل در مجله نقد و نظر، شماره سوم، ص 167، تابستان و پاييز 1374. 25. البته در بررسي اين مسأله به علل ديگري براي مبارزه با عقل و عقلگرايي ـ چون افراط در اخذ به عقل و سوء استفاده از او و سودمند بودن اين مبارزه براي حاكمان و قدرتمندان ـ بر ميخوريم. همان، ص 19، 34 و 208، مقالات از آقايان: جعفر سبحاني، حسين مدرّسي و محمدتقي سبحاني. 26. از «فوئر باخ»، ملاحظه شود مقاله «بستر تاريخي دفاع عقلاني از دين» از آقاي اكبر قنبري در مجله نقد و نظر، شماره دوم، ص 95، بهار 1374. 27. از «هيوم»، همان، ص 91. 28. ملاحظه شود الحدائق الناظرة، دارالكتبالاسلامية، قم، ج 1، ص 127 و... . 29. اقاي «ميتالينوس» در مصاحبه با مجله «نقد و نظر» شماره دوم ميگويد: دانشمندان روحاني ما و فلاسفه و بزرگان هميشه گفتهاند: براي حل مسائل دنيا از مسائل عقلي استفاده كنيد. تنها كساني براي خدا ميتوانند صحبت كنند كه نور خدا در قلب آنها متجلي شده است. 30. ملاحظه شود كافي، انتشارات علميه اسلاميه، ج 1، ص 11. 31. مراجعه شود به كافي، كتاب عقل و جهل، در اين بخش از كتاب آثاري كه ذكر كرديم با آثار ارزشمند ديگري براي عقل ذكر شده است. 32. بحوث في علمالاصول، مكتبالأعلامالاسلامي، ج 4، ص 119. 33. ملاحظه شود كافي، انتشارات علميه اسلاميه، ج 1، ص 33، و مقايسه شود با اسفار، ج 7، پاورقي ص 83، از مرحوم سبزواري. 34. البته مبناي معروفي است در اصول از مرحوم محقق ناييني و عدهاي از اعيان اصول فقه، كه دلالت صيغه امر بر وجوب هم به حكم عقل است. قهرا طبق اين معني در كبراي استدلال هم از عقل كمك گرفته شده است لكن نگارنده مقاله، اين مبنا را ناصحيح ميداند و نظر صحيح را همان نظر مشهور بين گذشتگان در اين زمينه ميداند مبني بر اينكه دلالت صيغه بر وجوب از باب وضع صيغه است براي وجوب، چه به وضع تعيين يا به وضع تعيّني. بر اين اساس در كبري از عقل استمدادي نشده است. 35. البته اين نظر بر مبنايي است كه گويد عقل جداي از «درك»، «حكم» هم دارد و در مقابل، اين فكر و مبناي معروف امروز است كه براي عقل چيزي جز درك قائل نيست. نگارنده مقاله اين بحث را بطور مفصل در رسالهاي كه در آينده چاپ ميشود بحث نموده و آنچه در متن آمده براساس انتخابي است كه در آن رساله صورت گرفته است. 36. به پاورقي شماره 17 مراجعه شود. 37. در بحث ادّله منكرين به برخي از منابع اين گروه اشاره ميشود. 38. ملاحظه شود فصلنامه «نقد و نظر» شماره 3 و 4، ص 208، تابستان و پاييز 1374، مقاله عقلگرايي و نصّگرايي در كلام اسلامي از آقاي محمدتقي سبحاني. 39. وي با اينكه از اصوليين شيعه است ـ و اين را ميتوان از كتابش (وافيه) فهميد ـ در قاعده ملازمه تأمل دارد و اين آيه را دليل بر انكار آن قرار ميدهد. 40. الوافية، ج 1، ص 172، مجمعالفكرالاسلامي، قم؛ همچنين ملاحظه شود تفسير كبير از فخر رازي، ج 20، ص 172، ذيل تفسير آيه كريمه؛ و الحاصل منالمحصول، ج 2، ص 260. 41. چون كريمه (رسلا مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس عليالله حجة بعدالرسل) (سوره نساء، آيه 165)، (پيامبراني كه بشارت دهنده و بيمدهنده بودند تا براي مردم بعد از اين پيامبران بر خدا حجّتي باقي نماند)، همچنين ملاحظه شود كريمه 134، از سوره طه. 42. ملاحظه شود الميزان، دارالكتب الاسلامية، طهران، ج 13، ص 60. 43. ملاحظه شود تفسير كبير فخررازي، ج 20، ص 172، وي با اينكه خود اشعري است و اكثريت اشاعره منكر ملازمه هستند بلكه حسن و قبح عقلي را كلاً قبول ندارند، دلالت آيه را بر ردّ ملازمه نميپذيرد. 44. ملاحظه شود الميزان، ج 13، ص 61. 45. فخر رازي در مصدر پيشين اين وجه را به عنوان يك احتمال مطرح كرده است. 46. و به نظر ما بقيه جوابها خالي از ملاحظه نيست مثلاً در مورد جواب اول ميتوان گفت: اگر عذاب دنيوي محدود كه در قبال عذاب اخروي جدا ناچيز است، بعد از بعثت رسول است، چگونه عذاب اخروي چنين نباشد؟! 47. اشاره است به حديث معروف ابان از امام صادق(ع) در روايت براي قطع يك انگشت زن ده شتر، و دو انگشت بيست شتر، و سه انگشت سي، و چهار انگشت بيست شتر به عنوان ديه قرار داده شده است. ملاحظه شود وسائلالشيعة، باب 44، از ابواب ديه اعضاء، ج 19، ص 268. 48. همان، ابواب حيض، باب 41، ج 2، ص 591 و 592. 49. اشاره است به قول شيطان كه گفت: (انا خيرمنه خلقتني من نار و خلقته من طين) (اعراف، آيه 12 و سوره ص، ايه 76، من بهتر از آدم هستم، چرا كه مرا از آتش آفريدهاي و او را از گل). 50. اصول فقه، انتشارات معارف اسلاميه، طهران، ج 2، ص 181. 51. «ان دينالله لايصاب بالعقولالناقصة»، ملاحظه شود كمالالدين، ص 324، مستدركالوسائل، ج 17، ص 262؛ بحارالانوار، ج 2، ص 303 و نورالثقلين، ج 1، ص 511. 52 و 60. وسائل، باب 6 از ابواب صفات قاضي، ج 18، صص 21 تا 41. 53. همان، باب 4. 54. همان، باب 13، حديث 69 و 73 و 74. 55. و لذا بخش عمدهاي از اين روايات خطاب به افراد خاصي است كه در اين زمينه افراط مينمودند و در برخي از روايات چون صحيفه ابان، امام(ع) توجه مخاطب را به نكتهاي جلب كردهاند كه از اين كه فكر ميكرده، حكم عقل قطعي است، برگردد و توهّمي بيش نپندارد. 56. مراجعه شود به رسائل شيخ انصاري، صص 11 ـ 13؛ اجود التقريرات، ج 2، ص 41؛ بحوث في علم الاصول، ج 4، ص 123؛ مصباح الاصول، ج 2، ص 26 و 55. 57. ملاحظه شود فروع كافي، دارالكتبالاسلامية، ج 7، صص 301 ـ 299. 58. در تعبير به «جرم» نظر به موردي داريم كه ضربه عمدي باشد، و در تعبير به «اضرار» نظر به مورد غيرعمد داريم. 59. قرآن كريم در مورد كسي كه در حال احرام شكار كند، كفارهاي تعيين كرده و بعد ميفرمايد: (ومن عاد فينتقم الله منه)، (سوره مائده، آيه 95، هر كس مجددا شكار كند خداوند از او انتقام ميگيرد)، همچنين ملاحظه شود وسائلالشيعة، باب 48، ابواب كفارات صيد، ج 9، ص 244 و 245 و كتب فقهي از جمله شرح لمعه، ج 1، ص 252. 60. وسائلالشيعة، باب 3، از ابواب ديه شجاج و جراح، ج 19، ص 295، در آن باب دو روايت معتبر است كه هر دو اطلاق دارند و شامل مورد غيرعمد هم ميشوند. 61. با اين توضيح به سرّ كلام حكيمانه امام صادق(ع) در ذيل روايت ابان پي ميبريم كه فرمودند «هذا حكم رسولالله(ص) انالمراة تعاقلالرجل الي ثلثالدّية، فاذا بلغتالثلث رجعت اليالنصف»، (آنچه گفته شد حكم رسول خدا است كه زن تا ثلث ديه با مرد برابر است و به ثلث كه رسيد به نصف برميگردد)، ملاحظه شود پينوشت شماره 54. 62. آنچه گفته شد بخشي از پاسخهايي است كه به اشكال مزبور ميتوان داد. نگارنده در رسالهاي كه در آيندهاي نزديك چاپ خواهد شد به برخي از پاسخها اشاره كرده است. 63. الفوائدالمدينة، دارالنشر لاهلالبيت(ع)، ص 129 و 130 و 162، همچنين ملاحظه شود رسائل شيخ انصاري، ص 8 و بحوث، ج 4، ص 125 و 127 و الاصول العامة للفقه المقارن، مؤسسه آلالبيت(ع) ص 298. 64. رجوع كنيد به، الحدائقالناظرة، دارالكتبالاسلامية، ج 1، ص 131. 65. مانند صاحب فصول كه منكر ملازمه واقعي شده است. فصول، ص 339 و 340. 66. مانند مرحوم اقاي خويي كه فرمود: از آنجا كه عقل راهي به ادراك ملاكات واقعيه ندارد براي قانون ملازمه در اين بخش ـ كه هر گاه عقل درك مصلحت يا مفسده نمود حكم شرعي ثابت ميشود ـ موردي سراغ نداريم. ملاحظه شود مصباح الاصول، ج 3، ص 34 و محاضرات، ج 3، ص 70. 67. ملاحظه شود رسائل شيخ انصاري (رحمة الله)، ص 8 و 9. 68. مرحوم شهيد صدر، اين اشكال را بر اخباريين در بحوث، ج 4، ص 126 و 127، مطرح كرده و آن را به وجهي كه خالي از برخي ملاحظات نيست، نقد نموده است. 69. مضمون اين كلام را لؤي صافي در كتاب اعمالالعقل، از انتشارات دارالفكر دمشق، ص 83، به ابن تيميه نسبت ميدهد. 70. ملاحظه شود كافي، كتاب عقل و جهل، ج 1، ص 15، حديث يازدهم و ص 28، حديث بيستم و ص 33 حديث سي و چهارم. 71. و اين مطلب از كلمات خود اخباريين هم استفاده ميشود. ملاحظه شود شرح تهذيب از سيدنعمتالله جزايري، ص 48 و حدائق، ج 1، ص 131. 72. مرحوم آقاي مطهري ميفرمايد: «يادم هست كه در تابستان 1322 شمسي كه به بروجرد رفته بودم و فرصت را غنيمت شمرده از محضر درس حضرت آيتالله فقيد آقاي بروجردي ـ اعلي الله مقامه ـ استفاده ميكردم، يك روز معظم له ضمن انتقاد از روش اخباريين اظهار داشتند كه پيدايش اين فكر در ميان اخباريين ما دنباله و اثر موج فكر حسي اروپايي بود.» و اين گفته در مقدمه فوائدالمدينة و در بحوث آقاي صدر، ج 4، ص 125، نقد شده است. 73. قانون ملازمه تنها در مورد درك ابتدايي مصلحت يا مفسده و به تعبيري درك ابتدايي مناط حكم توسط عقل به كار نميآيد، بلكه علاوه بر اين مورد ـ كه از آن به مستقلات عقليه تعبير ميشود ـ در غيرمستقلات هم به كار ميآيد. مراجعه شود به اصول فقه، ج 1، ص 243 به بعد، از محقّق مظفر.