4- در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه خطاب به يكى از يارانش به نام جابر كرد و فرمود: اذا اردت ان تعلم ان فيك خيرا فانظرالى قلبك فان كان يحب اهل طاعة الله و يبغض اهل معصيته، ففيك خير، و الله يحبك; و ان كان يبغض اهل طاعة الله و يحب اهل معصيته، فليس فيك خير، و الله يبغضك و المرء مع من احب; هرگاه بخواهى بدانى در تو خير و نيكى وجود دارد يا نه؟ نگاهى به قلبت كن! اگر اهل اطاعت الهى را دوست مى دارد و اهل معصيت را دشمن مى شمرد، تو انسان خوبى هستى، و خدا تو را دوست دارد; و اگر اهل اطاعت الهى را دشمن مى دارد و اهل معصيتش را دوست مى دارد، نيكى در تو نيست، و خدا تو را دشمن مى دارد; و انسان با كسى است كه او را دوست مى دارد! (7) جمله والمرء مع من احب اشاره لطيفى به اين واقعيت است كه هر انسانى از نظر خط و ربط اجتماعى و خلق و خو و صفات انسانى و همچنين سرنوشت نهايى در روز رستاخيز، با كسانى خواهد بود كه به آنها عشق مى ورزد و پيوند محبت دارد; و اين نشان مى دهد كه مساله ولايت در مباحث اخلاقى سرنوشت ساز است.
5- در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ود المؤمن للمؤمن فى الله من اعظم شعب الايمان، الا و من احب فى الله وابغض فى الله و اعطى فى الله و منع فى الله فهو من اصفياء الله; محبت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگترين شاخه هاى ايمان است; (8) آگاه باشيد كسى كه به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خود دارى از بخشش كند، او از برگزيدگان خداست! (9)
6- در حديث ديگرى از امام على بن الحسين عليه السلام مى خوانيم: اذا جمع الله عزوجل الاولين و الآخرين قام مناد فنادى يسمع الناس فيقول: اين المتحابون فى الله قال: فيقوم عنق من الناس فيقال لهم اذهبوا الى الجنة بغير حساب قال: فتلقاهم الملائكة فيقولون الى اين؟ فيقولون الى الجنة بغير حساب! قال فيقولون فاى ضرب انتم من الناس؟ فيقولون نحن المتحابون فى الله، قال فيقولون واى شى ء كانت اعمالكم؟ قالوا كنا نحب فى الله و نبغض فى الله، قال فيقولون نعم اجر العاملين!; هنگامى كه خداوند متعال اقوام اولين و آخرين را(در قيامت) جمع كند، ندا دهنده اى ندا مى دهد، به گونه اى كه به گوش همه مردم برسد، مى گويد كجا هستند آنهايى كه به خاطر خدا همديگر را دوست داشتند ، فرمود در اين هنگام گروهى از مردم بر مى خيزند و به آنها گفته مى شود، بدون حساب به سوى بهشت برويد! فرمود: در اين موقع فرشتگان الهى از آنها استقبال مى كنند، مى گويند به كجا مى رويد؟ مى گويند: به بهشت بدون حساب! مى گويند شما از كدام گروه مردم هستيد؟ مى گويند ما كسانى هستيم كه به خاطر خدا يكديگر را دوست مى داشتيم، مى گويند، اعمال شما چه بود؟ مى گويند ما به خاطر خدا گروهى را دوست مى داشتيم و به خاطر خدا گروهى را دشمن مى داشتيم، فرشتگان مى گويند: چه خوب است پاداش عمل كنندگان! (10) تعبير نعم اجرالعاملين نشان مى دهد كه محبت با اولياء الله و دشمنى با اعداءالله سرچشمه اعمال نيك و پرهيز از اعمال بد است.
7- در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين آمده است: ان حول العرش منابر من نور عليها قوم لباسهم و وجوههم نور ليسوا بانبياء يغبطهم الانبياء و الشهداء قالوا يا رسول الله حل لنا قال: هم المتحابون فى الله و المتجالسون فى الله و المتزاورون فى الله; در اطراف عرش الهى منبرهايى از نور است كه بر آنها گروهى هستند كه لباسها و صورتهايشان از نور است; آنها پيامبر نيستند ولى پيامبران و شهداء به حال آنها غبطه مى خورند! عرض كردند: اى رسول خدا! اين مساله را ما براى حل كن (آنها چه كسانى هستند؟) فرمود: آنها كسانى هستند كه به خاطر خدا يكديگر را دوست دارند و براى خدا با يكديگر مجالست مى كنند، و براى خدا به ديدار هم مى روند! (11)
8- در حديث ديگرى (يا در ادامه حديث بالا) مى خوانيم: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: لو ان عبدين تحابا فى الله احدهما بالمشرق و الآخر بالمغرب لجمع الله بينهما يوم القيامة و قال النبى صلى الله عليه و آله افضل الاعمال الحب فى الله و البغض فى الله; اگر دو بنده (از بندگان خدا) يكديگر را به خاطر خدا دوست دارند، يكى در مشرق باشد و ديگرى در مغرب، خداوند آن دو را در قيامت در بهشت كنار هم قرار مى دهد، و فرمود: برترين اعمال حب فى الله و بغض فى الله است. (12) اين حديث نشان مى دهد كه محكمترين پيوند در ميان انسانها، پيوند مكتبى است، كه سبب همگونى در اخلاق و رفتارهاى انسانى مى شود; بديهى است آنها كه يكديگر را به خاطر خدا دوست دارند، صفات و افعال خداپسندانه را در يكديگر مى بينند، و همين حب فى الله و بغض فى الله گام مؤثرى براى تربيت نفوس آنها است.
9- در حديث قدسى مى خوانيم: خداوند به موسى عليه السلام فرمود: هل عملت لى عملا؟! قال صليت لك و صمت و تصدقت و ذكرت لك، قال الله تبارك و تعالى، و اما الصلوة فلك برهان، و الصوم جنة و الصدقة ظل، و الذكر نور، فاى عمل عملت لى؟! قال موسى: دلنى على العمل الذى هو لك، قال يا موسى هل واليت لى وليا و هل عاديت لى عدوا قط فعلم موسى ان افضل الاعمال الحب فى الله و البغض فى الله; آيا هرگز عملى براى من انجام داده اى؟ موسى عرض كرد: آرى! براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق كرده ام و به ياد تو بوده ام; فرمود: اما نماز براى تو نشانه (ايمان) است، و روزه سپر آتش، و انفاق سايه اى در محشر، و ذكر خدا نور است; كدام عمل را براى من به جا آورده اى اى موسى! عرض كرد خداوندا! خودت مرا در اين مورد راهنمايى فرما! فرمود: آيا هرگز به خاطر من كسى را دوست داشته اى، و به خاطر من كسى را دشمن داشته اى؟ (در اينجا بود كه) موسى عليه السلام دانست برترين اعمال حب فى الله و بغض فى الله (دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا) است. (13)
10- اين بحث را با حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام پايان مى دهيم (هر چند احاديث در اين زمينه، بسيار فراوان است.) فرمود: من احب لله و ابغض لله و اعطى لله و منع لله فهو ممن كمل ايمانه; كسى كه به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، و به خاطر خدا ببخشد، و به خاطر خدا ترك بخشش كند، او از كسانى است كه ايمانش كامل شده است! (14)
از احاديث دهگانه بالا استفاده مى شود كه در اسلام حساب مهمى براى حب فى الله و بغض فى الله باز شده است; تا آنجا كه به عنوان افضل اعمال، و نشانه كمال ايمان، و برتر از نماز و روزه و حج و جهاد، و انفاق فى سبيل الله معرفى شده و صاحبان اين صفت، پيشگامان در بهشتند، و مقاماتى دارند كه انبياء و شهداء به حال آنها غبطه مى خورند. اين تعبيرات، پرده از نقش مهم مساله ولايت و تولى و تبرى، در تمام برنامه هاى دينى و الهى بر مى دارد; دليل آن هم روشن است; زيرا انسان پيشوايان بزرگ را به خاطر ايمان و تقوا و فضائل اخلاقى و اعمال صالحه ديگر، دوست مى دارد; با اين حال، چگونه ممكن است به آنان تاسى نكند، و همگام و همدل و همرنگ نشود! اين همان است كه علماى اخلاق از آن به عنوان يك اصل اساسى در تهذيب نفوس ياد كرده اند; و پيروى و اقتدا كردن به انسان كاملى را شرط موفقيت در سير و سلوك الى الله مى دانند.
يكى از دلايل مهمى كه قرآن مجيد در هر مورد و در هر مناسبت از انبياى الهى سخن مى گويد و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و مسلمانان را دستور مى دهد كه به ياد آنها و تاريخ و زندگانى شان باشند، همين است كه از آنان الگو بگيرند و راه موفقيت و نجات را در تاريخ زندگى آنها بجويند. اين نكته شايان توجه است كه انسانها معمولا داراى روح قهرمان پرورى هستند; يعنى، هركس مى خواهد به شخص بزرگى عشق بورزد، و او را در زندگى خود الگو قرار دهد; و در ابعاد مختلف زندگى به او اقتدا كند. انتخاب چنين قهرمانى در سرنوشت انسان و شكل دادن به زندگى او تاثير فراوانى دارد; و با تغيير شناخت اين قهرمانها، زندگى ممكن است دگرگون شود. بسيارى از افراد يا ملتها كه دستشان به دامان قهرمانان واقعى نرسيده، قهرمانان خيالى و افسانه اى براى خود ساخته اند، و در ادبيات و فرهنگ خود جايگاه مهمى براى آنها قائل شده اند. محيط زندگى اجتماعى و تبليغات مطلوب و نامطلوب در گزينش قهرمانها مؤثر است.
اين قهرمانها ممكن است مردان الهى، رجال سياسى، چهره هاى ورزشى و يا حتى بازيگران فيلمها بوده باشند. هدايت اين تمايل فطرى بشر به سوى قهرمانان واقعى و الگوهاى والاى انسانى مى تواند كمك مؤثرى به پرورش فضائل اخلاقى در فرد و جامعه بنمايد. مساله ولايت اولياء الله در حقيقت در همين راستا است; و به همين دليل، آيات و روايات اسلامى - چنان كه ديديم - اهميت فوق العاده اى براى آن قائل شده است، و بدون آن، بقيه برنامه ها را ناقص و حتى در خطر مى شمرد.