اخلاق در قرآن کریم جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 1

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بديهى است درختى كه ريشه هاى آن در اعماق قلوب است و شاخه هايش از تمام اعضاى انسان سربرآورده و در آسمان زندگى او پركشيده درختى است پربار كه هرگز خزانى ندارد، و طوفانها نمى تواند آن را از ريشه بركند. (3) در سوره والعصر همين معنى با تعبير ديگرى آمده است، آنجا كه همه انسانها را در زيان و خسران مى بيند، و تنها كسانى را استثنا مى كند كه در درجه اول، ايمان دارند و سپس عمل صالح، و از حق دفاع مى كنند و به صبر و استقامت توصيه مى نمايند. (والعصر ان الانسان لفى خسر - الا الذين آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر). همين معنى با تعبير جالب ديگرى در آيه 21 سوره نور آمده، مى فرمايد: ولولا فضل الله عليكم ورحمته مازكى منكم من احد ابدا ولكن الله يزكى من يشاء; اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود هيچيك از شما هرگز تزكيه نمى شد، ولى خداوند هر كه را بخواهد (و شايسته بداند) تزكيه مى كند. بنابراين، پاكى اخلاق و عمل و تزكيه كامل انسان جز در سايه ايمان به خدا و رحمت او ممكن نيست. همين معنى با تعبير ديگرى در سوره اعلى ديده مى شود، مى فرمايد: قد افلح من تزكى - وذكر اسم ربه فصلى; به يقين كسى كه پاكى جست (و خود را تزكيه كرد)، رستگار شد. و (آن كه) نام پروردگارش را ياد كرد سپس نماز خواند! (سوره اعلى، آيه 14 و 15) مطابق اين آيات، تزكيه اخلاقى و عملى رابطه نزديكى با نام پروردگار و نماز و نيايش او دارد; اگر از آن مايه بگيرد، ريشه دار و پر دوام خواهد بود، و اگر به اصول ديگرى متكى شود سست و كم محتوا خواهد بود. در آيه 93 سوره مائده رابطه قوى تقوا و اعمال اخلاقى با ايمان به طرز جالبى منعكس شده است، مى فرمايد: ليس على الذين آمنوا وعملوا الصالحات جناح فى ما طعموا اذا ما اتقوا وآمنوا وعملوا الصالحات ثم اتقوا وآمنوا ثم اتقو واحسنوا والله يحب المحسنين; بر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند گناهى در آنچه خورده اند نيست; اگر تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و اعمال صالح انجام دهند، سپس تقوا پيشه كنند و ايمان آورند، سپس تقوا پيشه كنند و نيكى كنند، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد. در اين آيه شريفه، گاه تقوا قدم بر ايمان و عمل صالح ذكر شده، و گاه مؤخر از آن، و گاه مقدم بر احسان، اين به خاطر آن است كه تقواى اخلاقى و عملى در يك مرحله، قبل از ايمان است، و آن آمادگى براى پذيرش حق و احساس مسؤوليت براى جستجوى آن است. سپس هنگامى كه حق را شناخت و به آن ايمان آورد، مرحله عاليترى از تقوا بر وجود او سايه مى افكند و سرچشمه انواع نيكوكاريها مى شود. و به اين ترتيب، رابطه تنگاتنگى كه ميان ايمان و تقوا است روشن مى شود. كوتاه سخن اين كه، قويترين و عاليترين پشتوانه اخلاق، ايمان به خدا و احساس مسؤوليت در پيشگاه اوست. ايمانى كه فراتر از مسائل مادى است و با چيزى نمى توان آن را مبادله كرد، همه جا با انسان است و لحظه اى از او جدا نمى شود، و همه چيز در برابر آن كوچك و كمرنگ است. به همين دليل، قويترين چهره هاى اخلاق كه ايثار و فداكارى را در حد اعلى داشته است، در زندگانى اولياء الله مشاهده مى كنيم. و نيز به همين دليل، در جوامع مادى كه همه چيز با معيار منافع شخصى سنجيده مى شود، مسائل اخلاقى بسيار كمرنگ است، و غالبا در مواردى رسميت دارد كه در طريق همان منافع شخصى است; حسن خلق، ادب، امانت، درستكارى، وفا و سخاوت، همه تا آنجا ارزش دارد كه بتواند سود مادى بيشترى را جلب كند و آنجا كه سود مادى به خطر افتاد، همه اينها رنگ خود را مى بازند! پدر و مادر كه در سنين بالا قدرت سوددهى ندارند بكلى فراموش مى شوند، و آنها را به مراكز نگهدارى سالمندان مى فرستند تا در انتظار مرگ روز شمارى كنند! فرزندان به محض اين كه توانايى بر كارى پيدا كنند، از خانه بيرون فرستاده مى شوند، نه براى اين كه استقلال اقتصادى پيدا كنند، بلكه براى اين كه هميشه فراموش شوند. همسران نيز تا آنجا شريك زندگى و مورد علاقه اند كه سود و لذت مادى بيافرينند; درغير اين صورت، فراموش مى شوند; و به همين دليل،طلاق دراين كشورهابيداد مى كند! در مكتبهاى مادى كه براى اخلاق پشتوانه الهى وجود ندارد، استقبال از شهادت در مسير آرمانهاى والا، نوعى حركت انتحارى و بى معنى است! و سخاوتهايى كه سبب بخشش اكثر اموال انسان مى گردد، نوعى جنون محسوب مى شود! عفت و پارسايى، ضعف نفس، و زهد و بى اعتنايى به زرق و برق عالم ماده، دليل بر ناآگاهى و ساده لوحى است. قدرتهاى برخاسته از اين جوامع و سران اين كشورها، بهترين نمونه هايى هستند كه معيار اخلاق را در اين جوامع نشان مى دهند. برخورد دو گانه و چند گانه با مسائل مربوط به حقوق بشر از سوى اين قدرتها، بسيار وحشت انگيز است، آنجا كه حقوق انسانها گوشه اى از منافع آنها را به خطر مى اندازد، بكلى فراموش مى گردد و اين ارزش والا در پاى منافع آنان قربانى مى شود. خطرناكترين جنايتكاران و متجاوزان بر حقوق انسانها در اينجا افرادى دوست داشتنى مى شوند; و بعكس، انسانهاى پاك و از هر نظر منزه كه به دفاع از حقوق بشر بپاخيزند، اما بخشى از منافع مادى آنها را به خطر بيندازند، در نظر آنها به صورت شيطانهايى در مى آيند كه به هر وسيله ممكن بايد سركوب شوند. به همين دليل، در زمان واحد، در يك گوشه اى از دنيا، مدافع سرسخت دموكراسى و حاكميت ملتها هستند، و درست در همان زمان، در گوشه اى ديگر مدافع سرسخت بدترين ديكتاتوريها! همه اينها به خاطر آن است كه اصل اساسى براى آنان چيزى جز منافع مادى و سود شخصى نيست، و اخلاق نزد آنها تكيه گاه روشنى ندارد. نكته ديگرى كه در اينجا شايان دقت است، اين است كه سودجويان مادى تنها به زمان و مكان خود مى نگرند، گذشتگان چه كردند و آيندگان چه خواهند كرد، براى آنها مفهومى ندارد، مگر اين كه رابطه اى با زندگى فعلى آنها پيدا كند; منطق آنها اين است: هنگامى كه ما نباشيم دنيا را آب بگيرد يا بماند چه تفاوتى مى كند؟ ولى خداپرستان با اعتقاد به زندگى پس از مرگ، و دادگاه عدل الهى در قيامت، بر اين باورند كه اگر آثار نيكى از خود به يادگار بگذارند و انسانهاى نيازمند از آن بهره مند گردند، هر چند بعد از هزاران هزار سال باشد، بركات معنوى آن، به آنها در جهان ديگر مى رسد; بنابراين، آنها نه تنها وجودى مفيد براى امروزند، كه براى فردا و هزاران سال ديگر نيز فكر مى كنند. حديث معروف پيامبراكرم صلى الله عليه و آله كه مى فرمايد: اذا مات المؤمن انقطع عمله الا من ثلاث: صدقة جارية، او علم ينتفع به اوولد صالح يدعو له; هنگامى كه مؤمن از دنيا مى رود، عملش قطع مى شود مگر از سه چيز: صدقات جاريه (اموالى كه به صورت موقوفه و مانند آن در آمده و مردم دائما از آن استفاده مى كنند) و علوم و دانشهايى كه انسانها از آن سود مى برند و فرزند صالحى كه براى او دعا مى كند. (4) به اين ترتيب، ايمان به جهان ديگر سبب كارهاى اخلاقى مهمى مانند باقى گذاشتن صدقات جاريه و آثار علمى مفيد، و فرزندان صالح مى شود، در حالى كه اين امور در مكتب سودپرستان مادى هيچ كدام مفهوم درستى ندارد. مرحوم شهيد مطهرى در كتاب فلسفه اخلاق خود، بعد از آن كه خودپرستى را به سه شاخه تقسيم مى كند (خودى خود، خودى خانواده و خودى ملى) و همه اينها را نوعى خودپرستى كه تضاد با اخلاق دارد مى شمرد، سخنى از گوستاولوبون در كتاب معروفش تمدن اسلام و عرب ، با تلخيص نقل مى كند كه براى تكميل اين بحث مفيداست. او درباره اين كه چرا ملل مشرق زمين از تمدن غرب آن طور كه بايد استقبال نمى كنند، عللى ذكر مى كند: نخست اين كه آنها آمادگى براى اين كار ندارند; دوم اين كه زندگى ما با وضع زندگى آنها متفاوت است، زندگى آنها ساده است و ما نيازهاى مصنوعى براى خود درست كرده ايم، سپس مى افزايد كه به نظر مى رسد ما اين را كتمان مى كنيم كه طرز رفتار ظالمانه اى كه ملل غرب نسبت به آنها روا داشته اند (عامل مهم ديگرى است). پس از آن، اشاره به مظالمى كه غربيها در آمريكا، اقيانوسيه و چين و هند كرده اند مى كند، مخصوصا روى داستان جنگ معروف به جنگ ترياك تكيه مى كند كه انگليسيها براى اين كه به مردم چين مسلط شوند تصميم گرفتند ترياك را بر آنها مسلط كنند،
 تا قدرت مقاومت آنها درهم بشكند، چينى ها متوجه شدند كه دشمن چه بلايى مى خواهد بر سر آنها بياورد، قيام كردند و خود را آماده دفاع نمودند، ولى سرانجام انگليسى ها با شليك گلوله هاى توپ بر آنها غالب شدند و ترياك را در ميان آنها رواج دادند، و طبق آمار هر سال ششصدهزار نفر (در آن زمان) به خاطر ترياك رهسپار ديار عدم مى شدند! (5) آرى! هنگامى كه اخلاق از پشتوانه ايمان و ارزشهاى معنوى برخوردار نباشد هر جا در برابر منافع شخصى قرار گرفت، عقب نشينى مى كند!

نكته

آنچه در بالا درباره پشتوانه اخلاق از نظر ايمان به مبدا و معاد گفته شد به اين معنى نيست كه نقش عقل فطرى را در عمق بخشيدن به مسائل اخلاقى انكار كنيم، چرا كه بى شك وجدان انسان كه در واقع نماينده خدا در درون جان بشر است، نيز تاثير بسزايى در تحكيم مبانى اخلاق دارد مشروط بر اين كه با نيروى ايمان تلطيف گردد، و از حجاب سودپرستى و هواى نفس رهايى يابد. در قرآن مجيد نيز بارها روى اين مساله تكيه شده است; در آيه 100 سوره يونس مى خوانيم ويجعل الرجس على الذين لايعقلون; خداوند پليدى (گناه) را بر كسانى قرار مى دهد كه تعقل نمى كنند و نمى انديشند! و در آيه 22 انفال مى فرمايد: ان شر الدواب عند الله الصم البكم الذين لايعقلون; بدترين جنبندگان نزد خدا افراد كر و لالى هستند كه تعقل نمى كنند (نه صداى حق را مى شنوند، نه به حق سخن مى گويند)! و درباره كسانى كه نماز را به سخريه مى گرفتند، در آيه 58 سوره مائده مى فرمايد: اتخذها هزوا ولعبا ذلك بانهم قوم لايعقلون; آنها نماز را به سخريه گرفتند، به خاطر اين كه تعقل نمى كنند! با توضيحاتى كه در بالا داده شد، ديدگاه قرآن مجيد در مسائل اخلاقى بطور خلاصه روشن گرديد.

1- به كتاب رهبران بزرگ، ص 63 تا106 مراجعه شود. 2- در يكى از اشعار شگفت آورى كه از آن عصر باقى مانده چنين آمده است الموت اخفى سترة للبنات ودفنها يردى من المكرمات الم تر ان الله عز اسمه قد وضع النعش بجنب البنات مرگ بهترين حجاب براى پوشانيدن دختران است - و دفن كردن آنها نشانه بزرگوارى محسوب مى شود - آيا نمى بينى كه خداوند متعال نعش را در كنار بنات قرار داده است (اشاره به صورت فلكى بنات النعش است كه از هفت ستاره تشكيل شده، چهار ستاره آن را نعشى پنداشته است
 و سه ستاره آن را كه در دنبال آن است دخترانى كه دنبال نعش هستند).همان گونه كه ملاحظه مى كنيد اين شاعر جاهلى عرب، بزرگترين جنايت را كه همان كشتن دختران بى گناه و فرزندان نوزاد است به عنوان يكى از مهمترين افتخارات ذكر مى كند. 3- مفسران در تفسير اين آيه، و اين كه منظور از اين شجره طيبه چيست؟ و آيا چنين تشبيهى وجود خارجى دارد يا نه؟ گفتگوى بسيار كرده اند، گاه گفته اند شجره طيبه همان كلمه لااله الا الله است، و گاه آن را به اوامر الهى، و گاه به ايمان تفسير كرده اند،
 كه همه اينها در واقع به يك حقيقت باز مى گردد.و نيز در اين كه چنين درختى كه ريشه هاى آن در اعماق زمين، و شاخه هاى آن در آسمانها، و هميشه داراى ميوه باشد، وجودخارجى دارد يا نه، سخن بسيار گفته اند.ولى نبايد فراموش كنيم
كه لازم نيست هر تشبيهى در تمام جهاتش وجود خارجى داشته باشد، مثلا مى گوئيم قرآن همچون آفتابى است كه هرگز غروب ندارد، به يقين در خارج آفتاب بى غروب وجود ندارد، بنابراين، منظور فقط تشبيه قرآن به وجود آفتاب است; ولى ويژگيهاى اين آفتاب ممكن است با آنچه در خارج ديده مى شود متفاوت باشد. 4- بحارالانوار، ج 2، ص 22. 5- فلسفه اخلاق، ص 283 (با كمى تلخيص).



/ 113