بیشترلیست موضوعات پيشگفتار فصل اول : اهميت بحثهاى اخلاقى فصل دوم : نقش اخلاق در زندگى و تمدن انسانها فصل سوم : مكتبهاى اخلاقى فصل چهارم : پشتوانه هاى اخلاق فصل پنجم : اخلاق و آزادى فصل ششم : اصول مسائل اخلاقى در قرآن فصل هفتم : پيوند مسائل اخلاقى با يكديگر فصل هشتم : از كجا شروع كنيم؟ فصل نهم : روشهاى مختلف ارباب سير و سلوك فصل دهم : آيا در هر مرحله استاد و راهنما لازم است؟ فصل يازدهم : آمادگيهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى فصل دوازدهم : گامهاى عملى به سوى تهذيب اخلاقى فصل سيزدهم : اسوه ها و الگوها فصل چهاردهم : چهره ديگر ولايت و تاثير آن در تهذيب نفوس! توضیحاتافزودن یادداشت جدید در احاديث اسلامى نيز اشارات زيادى به اين ديدگاه شده است، كه احاديث زير نمونه اى از آن است: 1- اميرمؤمنان على عليه السلام در توصيف پيامبراكرم صلى الله عليه و آله در نهج البلاغه مى فرمايد: طبيب دوار بطبه قد احكم مراهمه واحمى مواسمه يضع ذلك حيث الحاجة اليه من قلوب عمى وآذان صم والسنة بكم، متتبع بدوائه مواضع الغفلة ومواطن الحيرة; او طبيبى است سيار كه با طب خويش همواره به گردش مى پردازد، مرهمهايش را بخوبى آماده ساخته و (براى مواقع اضطرار و سوزاندن محل زخمها) ابزارش را داغ كرده تا هر جا نياز باشد از آن براى دلهاى كور و نابينا، و گوشهاى كر و ناشنوا، و زبانهاى گنگ بهره گيرد; با داروهاى خويش در جستجوى بيماران فراموش شده و سرگردان است! (8) 2- در تفسير قلب سليم كه در دو مورد از آيات قرآن مجيد آمده (و در بالا به آن اشاره شد) روايات زيادى وارد شده است: در يك مورد مى خوانيم كه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال كردند: ماالقلب السليم; قلب سليم چيست؟ فرمود: دين بلاشك وهوى، وعمل بلا سمعة ورياء; منظور دينى است كه شك و هواپرستى در آن نباشد، و عملى است كه سمعه و ريا در آن راه نيابد. (9) در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: لاعلم كطلب السلامة ولاسلامة كسلامة القلب; هيچ علمى مانند جستجوى سلامت نيست، و هيچ سلامتى همانند سلامت قلب نمى باشد! (10) در حديث ديگرى از على عليه السلام آمده است كه فرمود: اذا احب الله عبدا خيرا رزقه قلبا سليما وخلقا قويما; هنگامى كه خداوند بنده اى را دوست بدارد، به او قلب سليم و اخلاق معتدل و شايسته مى دهد. (11) 3- در روايات متعددى از اخلاق رذيله تعبير به بيماريهاى قلب شده است. در حديثى از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم: اياكم والمراء والخصومة فانهما يمرضان القلوب على الاخوان، وينبت عليهما النفاق; بپرهيزيد از جر و بحثها و خصومتها كه اين دو دلهاى برادران دينى را بيمار مى سازد، نفاق و تفرقه بر آنها مى رويد. (12) در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: ما من شى ء افسد للقلب من خطيئته; چيزى بيش از گناه، قلب را فاسد نمى كند. (13) 4- در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم: الا ومن البلاء الفاقة، واشد من الفاقه مرض البدن، واشد من مرض البدن مرض القلب; آگاه باشيد فقر يكى از بلاها است، و از آن بدتر، بيمارى تن است. و از آن سخت تر بيمارى قلب است. (14) 5- در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه در آن حسد به عنوان يك بيمارى مستمر در طول تاريخ بشريت، معرفى شده است; فرمود: الا انه قد دب اليكم داء الامم من قبلكم وهو الحسد، ليس بحالق الشعر، لكنه حالق الدين، وينجى فيه ان يكف الانسان يده ويحزن لسانه ولايكون ذاغمز على اخيه المؤمن; مرضى كه امتهاى پيشين به آن گرفتار شده اند به سوى شمار روى آورده است و آن بيمارى حسد است كه موى بدن را نمى ريزد (اشاره به بيماريهايى است كه باعث ريزش موهاى بدن مى شود) ولى دين را مى ريزد و از بين مى برد، و راه نجات از آن و درمان آن اين است كه انسان (هنگام پيدايش نشانه هاى حسد) دست و زبانش را نگاه دارد و حتى نسبت به برادر مؤمن خود با اشاره چشم و ابرو اهانت نكند! (15) 6- در بسيارى از روايات اسلامى از رذايل اخلاقى تعبير به داء كه به مفهوم بيمارى ست شده; مثلا، در خطبه 176 نهج البلاغه، درباره قرآن مى فرمايد: فاستشفوه من ادوائكم ... فان فيه شفاء من اكبر الداء وهو الكفر والنفاق والغى والضلال; از قرآن براى شفاى بيماريهاى خود كمك بطلبيد، زيرا در قرآن، شفاى بزرگترين بيماريها، يعنى كفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است. اين تعبير در روايات فراوان ديگرى نيز ديده مى شود. خلاصه اين كه، مطابق اين ديدگاه كه فضائل و رذائل اخلاقى را به عنوان نشانه هاى سلامت روح انسان يا بيمارى آن معرفى مى كند، پيامبران الهى و پيشوايان معصوم و همچنين معلمان اخلاق، طبيبان روحانى هستند و دستورات آنها داروهاى شفابخش. و بر اين اساس، همان گونه كه در طب جسمانى علاوه بر دارو، پرهيزهايى هم براى رسيدن به بهبودى كامل لازم است، در طب روحانى و اخلاقى نيز پرهيز از دوستان فاسد، محيط آلوده و تمام امورى كه به پيشرفت مفاسد اخلاقى در وجود انسان كمك مى كند، ضرورت دارد. در طب جسمانى گاه نياز به جراحى مى افتد و طبيب جراح با چاقوى جراحى به درمان بيمار مى پردازد، در طب روحانى نيز چنين مواردى پيش بينى شده است; حدود و تعزيرات و مجازاتهاى گوناگون در برابر پاره اى از اعمال منافى اخلاق نيز به منزله جراحى است. در طب جسمانى دو مرحله مشخص ترسيم شده، طب پيشگيرى و طب درمانى كه معمولا از اولى به عنوان بهداشت، و از دومى به عنوان درمان تعبير مى كنند، در طب روحانى و اخلاقى نيز همين دو مرحله وجود دارد، و معلمان اخلاق از يك سو براى درمان آلودگان برنامه ريزى مى كنند; و از سوى ديگر، براى پيشگيرى از آلودگى سالمان. تعبيرهايى كه در خطبه 108 نهج البلاغه درباره شخص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وارد شده بود كه هم سخن از مرهمها به ميان آمده بود، و هم ابزار داغ كردن و سوزاندن زخمها، بيانگر تنوع درمانها در طب اخلاقى همانند طب جسمانى است. در طب جسمانى، يك رشته دستورهاى كلى براى درمان بيماريها است و يك رشته دستورهايى كه ويژه هر يك از بيماريها مى باشد; در طب روحانى نيز همين گونه است; توبه، ذكر خدا، نماز و روزه و عبادات ديگر، و محاسبه و مراقبه، اصول كلى درمانند; و در هر يك از بيماريهاى اخلاقى نيز دستورهاى ويژه اى در روايات اسلامى و كتب اخلاقى وارد شده است.