اخلاق در قرآن کریم جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 1

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چهار آيه نخستين در واقع يك حقيقت را دنبال مى كند و آن اين كه يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله تزكيه نفوس و تربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتى مى توان گفت تلاوت آيات الهى و تعليم كتاب و حكمت كه در نخستين آيه آمده مقدمه اى است براى مساله تزكيه نفوس و تربيت انسانها; همان چيزى كه هدف اصلى علم اخلاق را تشكيل مى دهد.

شايد به همين دليل تزكيه در اين آيه بر تعليم پيشى گرفته است چرا كه هدف اصلى و نهائى تزكيه است هرچند در عمل تعليم مقدم بر آن مى باشد.

و اگر در سه آيه ديگر (آيه دوم و سوم و چهارم از آيات مورد بحث) تعليم بر تزكيه اخلاق پيشى گرفته ناظر به ترتيب طبيعى و خارجى آن است كه معمولا تعليم مقدمه اى ست براى تربيت و تزكيه ; بنابراين آيه اول و آيات سه گانه اخير هر كدام به يكى از ابعاد اين مساله مى نگرد. دقت كنيد

اين احتمال در تفسير آيات چهارگانه فوق نيز دور نيست كه منظور از اين تقديم و تاخير اين است كه اين دو (تعليم و تربيت) در يكديگر تاثير متقابل دارند; يعنى همان گونه كه آموزشهاى صحيح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزكيه نفوس مى شود
وجود فضائل اخلاقى در انسان نيز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا كه انسان وقتى مى تواند به حقيقت علم برسد كه از لجاجت و كبر و خودپرستى و تعصب كوركورانه كه سد راه پيشرفتهاى علمى است خالى باشد در غير اين صورت اين گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مى افكند كه نتواند چهره حق را آن چنان كه هست مشاهده كند و طبعا از قبول آن وا مى ماند.

اين نكات نيز در آيات چهارگانه فوق قابل دقت است:

اولين آيه قيام پيغمبرى كه معلم اخلاق است به عنوان يكى از نشانه هاى خداوند ذكر شده و نقطه مقابل تعليم و تربيت را ضلال مبين و گمراهى آشكار شمرده است (و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين) و اين نهايت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مى دهد.

در دومين آيه بعثت پيامبرى كه مربى اخلاقى و معلم كتاب و حكمت است به عنوان منتى بزرگ و نعمتى عظيم از ناحيه خداوند شمرده است; اين نيز دليل ديگرى بر اهميت اخلاق است.

در سومين آيه كه بعد از آيات تغيير قبله (از بيت المقدس به كعبه) آمده و اين تحول را يك نعمت بزرگ الهى مى شمرد مى فرمايد: اين نعمت همانند اصل نعمت قيام پيامبراسلام صلى الله عليه و آله است كه با هدف تعليم و تربيت و تهذيب نفوس و آموزش امورى كه وصول انسان به آن از طرق عادى امكان پذير نبود انجام گرفته است. (1)

نكته ديگرى كه در چهارمين آيه قابل دقت است اين است كه در اين جا با تقاضاى ابراهيم و دعاى او در پيشگاه خدا روبه رو مى شويم; او بعد از بناى كعبه و فراغت از اين امر مهم الهى دعاهايى مى كند كه يكى از مهمترين آنها تقاضاى به وجود آمدن امت مسلمانى از ذريه اوست و بعثت پيامبرى كه كار او تعليم كتاب و حكمت و تربيت و تزكيه نفوس باشد.

اين نكته نيز در پنجمين آيه جلب توجه مى كند كه قرآن پس از ذكر طولانى ترين سوگندها كه مجموعه اى از يازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمين و آسمان و ماه و خورشيد و نفوس انسانى (است مى گويد: آن كس كه نفس خويش را تزكيه كند رستگار شده و آن كس كه آن را آلوده سازد مايوس و نااميد گشته است! (قد افلح من زكاها وقد خاب من دساها.

اين تاكيدهاى پى در پى و بى نظير دليل روشنى است بر اهميتى كه قرآن مجيد براى پرورش اخلاق و تزكيه نفوس قائل است و گويى همه ارزشها را در اين ارزش بزرگ خلاصه مى كند و فلاح و رستگارى و نجات را در آن مى شمرد.

همين معنى با مختصر تفاوتى در آيه ششم آمده و جالب اين كه تزكيه اخلاق در آن مقدم بر نماز و ياد خدا ذكر شده كه اگر تزكيه نفس و پاكى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد نه ذكر خدا به جا مى رسد و نه نماز روحانيتى به بار مى آورد.

و بالاخره در آخرين آيه از معلم بزرگ اخلاق يعنى لقمان سخن مى گويد و از علم اخلاق به حكمت تعبير مى كند و مى گويد: ما (موهبت بزرگ) حكمت را به لقمان داديم سپس به او دستور داديم (كه شكر خدا را در برابر اين نعمت بزرگ به جا آورد!(ولقد آتينا لقمان الحكمة ان اشكرلله.

با توجه به اين كه ويژگى لقمان حكيم آن چنان كه از آيات سوره لقمان استفاده مى شود تربيت نفوس و پرورش اخلاق بوده است بخوبى روشن مى شود كه منظور از حكمت در اين جا همان حكمت عملى و آموزشهايى است كه منتهى به آن مى شود يعنى تعليم براى تربيت !

بايد توجه داشت كه حكمت همان گونه كه بارها گفته ايم در اصل به معنى لجام اسب و مانند آن است; سپس به هر امر بازدارنده اطلاق شده است و از آنجا كه علوم و دانشها و همچنين فضائل اخلاقى انسان را از بديها و كژيها باز مى دارد اين واژه بر آن اطلاق شده است.

/ 113