اين موضوع بخوبى نشان مى دهد كه محيطهاى ناسالم تا چه حد مى تواند در مسائل اخلاقى و حتى عقيدتى اثر بگذارد; شك نيست كه بنى اسرائيل پيش از مشاهده اين گروه بت پرست، زمينه فكرى مساعدى در اثر زندگى مداوم در ميان مصريان بت پرست، براى اين موضوع داشتند ولى مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقه اى بود كه زمينه هاى قبلى را فعال كرد; و به هر حال، همه اينها دليل بر تاثير محيط در افكار و عقائد انسان است. در سومين آيه كه از زبان حضرت نوح به هنگام نفرين بر قوم بت پرست مى باشد، شاهد و گواه ديگرى بر تاثير محيط در اخلاق و عقائد انسان است. نوح، نفرين خود را درباره نابودى آن قوم كافر با اين جمله تكميل كرد، و در واقع نفرين خود را مستدل كرد; عرض كرد: خداوندا اگر آنها را زنده بگذارى، بندگانت را گمراه و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى آيد! (انك ان تذرهم يضلوا عبادك ولايلدوا الا فاجرا كفارا) هم نسل امروز آنها كافر و منحرف است و هم نسلهاى آينده كه در اين محيط پرورش مى يابد، آلوده مى شوند.
در چهارمين و پنجمين آيه، سخن از لزوم هجرت از محيطهاى آلوده است; در چهارمين آيه خداوند بندگان با ايمان خود را مخاطب ساخته و مى گويد: زمين من گسترده است تنها مرا بپرستيد (تسليم (فشار دشمن نشويد و در محيط آلوده نمانيد) (يا عبادى الذين آمنوا ان ارضى واسعة فاياى فاعبدون ) و در پنجمين آيه، به كسانى كه ايمان آورده اند و هجرت نكرده اند هشدار مى دهد و مى گويد عذر آنها در پيشگاه خداوند پذيرفته نيست; مضمون آيه چنين است: كسانى كه فرشتگان قبض ارواح، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خود ستم كرده بودند; به آنها گفتند شما در چه حالى بوديد (و چرا با اين كه مسلمان بوديد در صف كفار جاى داشتيد) آنها در پاسخ گفتند ما در زمين خود تحت فشار بوديم فرشتگان گفتند مگر سرزمين خداوند پهناور نبود چرا هجرت نكرديد آنها (عذرى نداشتند و به عذاب الهى گرفتار شدند) جايگاهشان جهنم و سرانجام بدى دارند (ان الذين توفيهم الملائكة ظالمى (انفسهم قالوا فيهم كنتم قالوا كنا مستضعفين فى الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها فاولئك ماويهم جهنم وساءت مصيرا اصولا مساله هجرت كه از اساسى ترين مسائل در اسلام است تا آنجا كه تاريخ اسلام بر پايه آن بنياد شده، فلسفه هائى دارد كه يكى از مهمترين آنها فرار از محيط آلوده و نجات از تاثيرات سوء آن است.
هجرت، بر خلاف آنچه بعضى مى پندارند، مخصوص آغاز اسلام نبوده بلكه در هر عصر و زمانى جارى است كه اگر مسلمانان در محيطهاى آلوده به شرك و كفر و فساد باشند و عقائد يا اخلاق آنها به خطر بيفتد، بايد از آنجا مهاجرت كنند. در حديثى از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم: من فربدينه من ارض الى ارض وان كان شبرا من الارض استوجب الجنة وكان رفيق محمد صلى الله عليه و آله وابراهيم عليه السلام ; كسى كه براى حفظ آئين خود از سرزمينى به سرزمين ديگر - اگر چه به اندازه يك وجب فاصله داشته باشد - مهاجرت كند، مستحق بهشت مى گردد و (همنشين محمد صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام (دو پيامبر بزرگ مهاجر) خواهدبود! (4) تكيه بر مقدار شبر (مقدار يك وجب) دليل بر اهميت فوق العاده اين مساله است كه به هر مقدار و در هر عصر و زمان مهاجرت انجام گيرد، هماهنگى با پيامبراسلام صلى الله عليه و آله و ابراهيم عليه السلام حاصل خواهد شد.
كوتاه سخن اين كه، در هر عصر و زمان، محيط در ساختن شخصيت و اخلاق انسانها مؤثر بوده است و پاكى و يا ناپاكى محيط، عامل تعيين كننده اى محسوب مى شود; هر چند مساله، جنبه جبرى ندارد. بنابراين، براى پاكسازى اخلاق و پرورش ملكات فاضله، يكى از مهمترين امورى كه بايد مورد توجه قرار گيرد، مساله پاكسازى محيط است. و اگر محيط به قدرى آلوده باشد كه نتوان آن را پاك كرد، بايد از چنين محيطى مهاجرت نمود. آيا هنگامى كه حيات مادى انسان در يك محيط به خاطر آلودگى به خطر بيفتد، از آن جا هجرت نمى كند؟ پس چرا هنگامى كه حيات معنوى و اخلاقى او كه از حيات مادى ارزشمندتر است به خطر افتد، به عذر اين كه اين جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگيهاى خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نكند! بر تمام علماى اخلاق لازم است كه براى پرورش فضائل اخلاقى برنامه هاى مؤثرى براى پاكسازى محيط بينديشند; چرا كه بدون آن، كوششهاى فردى و موضعى كم اثر خواهد بود.