اخلاق در قرآن کریم جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 1

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

5- آيا اخلاق قابل تغيير است؟

سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاى اخلاقى و تربيتى به اين مساله بستگى دارد زيرا اگر اخلاق قابل تغيير نباشد نه تنها علم اخلاق بيهوده خواهد بود بلكه تمام برنامه هاى تربيتى انبيا و كتابهاى آسمانى لغو خواهد شد; تعزيرات و تمام مجازاتهاى بازدارنده نيز بى معنى خواهد بود.

بنابراين وجود آنهمه برنامه هاى اخلاقى و تربيتى در تعاليم انبياء و كتب آسمانى و نيز وجود برنامه هاى تربيتى در تمام جهان بشريت و همچنين مجازاتهاى بازدارنده در همه مكاتب جزائى بهترين دليل بر اين است كه قابليت تغيير اخلاق و روشهاى اخلاقى نه تنها از سوى تمام پيامبران كه از سوى همه عقلاى جهان پذيرفته شده است.

اما با اين همه عجيب است كه فلاسفه و علماى اخلاق بحثهاى فراوانى درباره اين كه آيا اخلاق قابل تغيير است يا نه؟ مطرح كرده اند! بعضى مى گويند: اخلاق قابل تغيير نيست! و آنها كه بدگوهرند و طينتى ناپاك دارند عوض نمى شوند و به فرض كه تغيير يابند سطحى و ناپايدار است و بزودى به حال اول باز مى گردند!

آنها براى خود دلائلى دارند از جمله اين كه ساختمان جسم و جان رابطه نزديكى با اخلاق دارد و در واقع اخلاق هر كس تابع چگونگى آفرينش روح و جسم اوست و چون روح و جسم آدمى عوض نمى شود اخلاق او نيز قابل تغيير نيست.

جمعى از شعرا كه پيرو اين طرز تفكر بوده اند نيز در اشعار خود بطور گسترده به اين مطلب اشاره كرده اند (هر چند ممكن است اشعار آنها را بر نوعى مبالغه در اين امر حمل كرد)نمونه اى از اشعار شعراى معروف را در اين زمينه در ذيل مى خوانيد:

پرتو نيكان نگيرد هر كه بنيادش بد است تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است شمشير نيك زآهن بد چون كند كسى؟ ناكس به تربيت نشود اى حكيم كس! باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خس!

برسيه دل چه سود خواندن وعظ نرود ميخ آهنين در سنگ آهنى را كه موريانه بخورد نتوان برد از آن به صيقل زنگ! چون بود اصل گوهرى قابل تربيت را در او اثر باشد هيچ صيقل نكو نداند كرد آهنى را كه بدگهر باشد سگ به درياى هفتگانه مشوى كه چو تر شد پليدتر باشد! خر عيسى گرش به مكه برند چون بيايد هنوز خر باشد!

دليل ديگرى كه براى اين امر ذكر كرده اند اين است كه دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجى از قبيل تاديب و نصيحت و اندرز است و هنگامى كه اين عوامل زايل گردد انسان به اخلاق اصلى خود باز خواهد گشت درست مانند سردى آب كه به وسيله عوامل حرارت زا از بين مى رود و هنگامى كه آن عوامل از بين برود حرارت را پس داده به حال اول باز مى گردد!

اين طرز فكر و اين گونه استدلالات همه مايه تاسف و سبب انحطاط جوامع بشرى است!

طرفداران قابليت تغيير در امور اخلاقى از دو دليل فوق چنين پاسخ مى گويند:

1- ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انكار نيست ولى اين ارتباط به اصطلاح در حد مقتضى است نه علت تامه يعنى مى تواند زمينه ساز باشد نه اين كه الزاما و اجبارا تاثير قطعى بگذارد همان گونه كه بسيارى از افرادى كه از پدران و مادران مبتلا به پاره اى از بيماريها متولد مى شوند زمينه آلودگى به آن بيماريها را دارند ولى با اين حال مى توان با پيشگيريهاى مخصوص جلو تاثير عامل وراثت را گرفت.

افراد ضعيف البنيه از نظر جسمانى با استفاده از بهداشت و ورزش افراد نيرومندى مى شوند و بعكس افراد قوى البنيه بر اثر ترك اين دو ضعيف و ناتوان خواهند شد.افزون براين روح و جسم انسان نيز قابل تغيير است تاچه رسدبه اخلاق زاييده ازآن!

مى دانيم تمام حيوانات اهلى امروز يك روز در زمره حيوانات وحشى بودند انسان آنها را گرفت و رام كرد و به صورت حيوانات اهلى در آورد; بسيارى از گياهان و درختان ميوه نيز چنين بوده اند. جايى كه با تربيت بتوان خلق و خوى يك حيوان و ويژگيهاى يك گياه يا درخت را تغيير داد چگونه نمى توان اخلاق انسان را به فرض كه اخلاق ذاتى باشد تغيير داد؟ هم اكنون نيز بسيارى از حيوانات را براى كارهايى كه بر خلاف طبيعت آنها است تربيت مى كنند و آنها اين كارها را بخوبى انجام مى دهند.

2- از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال ديگر آنان نيز روشن مى شود زيرا گاه عوامل بيرونى آنقدر تاثير قوى دارد كه ويژگيهاى ذاتى را بكلى دگرگون مى سازد و حتى ويژگيهاى جديد به وراثت به نسلهاى آينده نيز مى رسد همان گونه كه در حيوانات اهلى مثال زده شد.

تاريخ انسانهاى بسيارى را نشان مى دهد كه بر اثر تربيت بكلى خلق و خوى خود را تغيير دادند و به اصطلاح يكصد و هشتاد درجه چرخش كردند افرادى كه يك روز مثلا در صف دزدان قهار جاى داشتند به زاهدان و عابدان مشهورى مبدل گشتند.

توجه به طرز به وجود آمدن يك ملكه اخلاقى به ما اين قدرت را مى دهد كه راه از ميان بردن آن را نيز پيدا كنيم; مساله چنين است كه هر عمل خوب يا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقى مى گذارد و روح را تدريجا به سوى خود جلب مى كند تكرار اين عمل آن اثر را بيشتر و قويتر مى سازد و كم كم كيفيتى به نام عادت حاصل مى شود و هر گاه عادت استمرار يابد به صورت ملكه در مى آيد.

بنابراين همان گونه كه عادات و ملكات اخلاقى زشت در سايه تكرار عمل تشكيل مى گردد از همين طريق قابل زوال است; البته اثر تلقين تفكر تعليمات صحيح و محيط سالم در فراهم كردن زمينه هاى روحى براى پذيرش و تشكيل ملكات خوب را نمى توان ناديده گرفت.

در اينجا قول سومى نيز وجود دارد و آن اين كه بعضى از صفات اخلاقى قابل تغيير است و بعضى غير قابل تغيير آن صفاتى كه طبيعى و فطرى است قابل تغيير نمى باشد ولى آن صفاتى كه عوامل خارجى دارد قابل تغيير است. (13 )

/ 113