امامت و خلافت در قرآن - تفسیر قرآن مجید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر قرآن مجید - نسخه متنی

جعفر سبحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امامت و خلافت در قرآن

مصالح همگاني و شيوه حكومت

تا اين جا با دو نظريه مختلف درباره امامت آشنا شديم، اكنون وقت آن رسيده است كه هر دو را بر محك تجربه بزنيم تا روشن شود كدام يك از دو نظريه با واقع وفق مي دهد و مصالح امت را دربر مي گيرد.

اكنون بايد ديد مصالح امّت و شرائط آن زمان، كدام يك از دو نظريه را تأييد مي كند، آيا شرائط ايجاب مي كرد كه پيامبر مسأله جانشيني را ناديده بگيرد و آن را بر عهده امت بگذارد، تا آنان براي او جانشيني تعيين نمايند، يا مصالح امّت در گرو اين بود كه او درباره بقاي دين و صيانت آن بينديشد و فرد جامع الشرائط را به مسلمين معرفي كند، حالا خواه اين فرد علي عليه السلام باشد يا فرد ديگر.

سخن در اين جا درباره خلافت شخص معيّن مطرح نيست، بلكه به صورت كلي موضوع مورد بررسي قرار مي گيرد، اينك تحليل موضوع، از طرق گوناگون:

1 - خطر مثلّث

روزي كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ديده از جهان بربست، دولت جوان اسلامي را سه دشمن بزرگ از سه طرف احاطه كرده و پيوسته در فكر براندازي حكومت اسلامي بودند.

اين سه دشمن عبارت بودند از:

1 - امپراطوري روم شرقي(شامات و فلسطين).

2 - امپراطوري ايران.

3 - ستون پنجم(منافقان داخلي).

در عظمت خطر دشمن نخست كافي است كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در سال هشتم نيروي عظيمي را براي مقابله با لشگر روم اعزام كرد و در اين جنگ سه فرمانده سپاه اسلام يكي پس از ديگري جام شهادت نوشيده و لشگر شكست خورده اسلام به مدينه بازگشت، براي جبران شكست، پيامبر در سال نهم با ارتش سنگيني قريب به سي هزار نفر با تجهيزات خاصي تا سرزمين «تبوك» رفت و اثري از دشمن مشاهده نكرد، و راه را براي ادامه دفاع از كيان اسلام هموار ساخت و در آخرين روزهاي درگذشت خود، ارتشي را به فرماندهي «اُسامة بن زيد» آماده ساخت و اصرار مي ورزيد كه هر چه زودتر مدينه را ترك گويند و در مرز روم متمركز شوند.

در اهميت ضلع دوم اين مثلث كافي است كه «خسروپرويز» امپراطور ايران وقتي نامه پيامبر صلي الله عليه و آله را دريافت كرد و از دعوت او به آئين توحيد آگاه گرديد، از شدت عصبانيت نامه پيامبر را پاره كرد و به فرماندار يمن نوشت: مدعي نبوت را دست بسته به سوي من روانه كن.

خطر ستون پنجم بر كسي پوشيده نيست، آيات فراواني كه در حق آنها نازل شده است، روشنگر پايه خطر آنها است آنان پيوسته مترصّد بودند كه پيامبر را ترور كنند، و يا پس از درگذشت او با ترفندي زمام امور را به دست گيرند قرآن در فتنه گري آنان چنين مي فرمايد:

«لَقَدِ ابْتَغُوا الفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الأُمُورَ حَتّي جاءَ الحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ»1.

«آنها پيش از اين نيز، در پي فتنه انگيزي بوده اند و كارهائي را بر زيان تو دگرگون ساخته به هم ريخته اند تا اين كه حق فرا رسيد، و فرمان خدا آشكار گشت(و پيروز شديد) درحالي كه آنها كراهت داشته اند».

آيا با وجود چنين دشمناني نيرومند كه به صورت يك مثلث، در صدد ضربه زدن بر حكومت جوان اسلام بوده اند، صحيح بود كه پيامبر گرامي چشم از جهان بپوشد و براي آينده امت نينديشد و شخصي را به عنوان رهبر معيّن نكند؟

انساني كه چند فرزند خردسالي داشته باشد، به هنگام احساس مرگ در آينده فرزندان خود مي انديشد و با تعيين سرپرست، سعادت آنان را تأمين مي نمايد، آيا حفظ رسالت و زحمات ديرينه و وحدت مسلمين از نظر ارزش، كمتر از چند فرزند صغير مي باشد؟

/ 4