لفظ نصير در قرآن 24 بار وارد شده و در چهار مورد وصف خدا قرار گرفته است چنان كه مي فرمايد:1 - «وَ إنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَوْلاكُمْ نَعْمَ المَوْلي وَ نِعْمَ النَّصِيرُُ»(انفال،40).«بگو اگر روي گردانيد بدانيد كه خدا مولاي شماست، نيك مولا و نيك ياري دهنده اي است».2 - «وَاعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ المَوْلي وَ نِعْمَ النَّصِيرُُ»(حج، 78).«به خدا پناه بريد او مولاي شماست، نيك مولا و نيك ياري دهنده اي است».3 - «وَ كَفي بِرَبِّكَ هادِيا وَ نَصِيرا»(فرقان، 31).«كافي است كه پروردگارت راهنما و ياري دهنده است».4 - «وَاللّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدائِكُمْ وَ كَفي بِاللّهِ وَلِيّا وَ كَفي بِاللّهِ نَصِيرا»(نساء، 45).«خدا به دشمنان شما آگاه تر است، كافي است كه خدا ولي و ياري دهنده شماست».«نصير» از ماده «نصير» به معني عون و كمك گرفته شده است، تفاوتي كه با ناصر دارد، اين است كه «نصير» دلالت بر مبالغه مي كند، و يكي از مظاهر اين صفت اين است كه رسولان و مؤمنان را در همين جهان كمك مي كند چنان كه مي فرمايد:«إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الحَياةِ الدُّنْيا»(غافر، 51).«ما رسولان و مؤمنان را در زندگي دنيا كمك مي كنيم».همچنين است آيات ديگر كه از ياري كردن خدا در جنگ ها و نبردها گزارش مي دهند، بلكه مي توان گفت خدا همه بندگانش را كمك مي كند، ولي برخي از آنها مؤمن و سپاسگزار و برخي ديگر كافر و نعمت نشناسند.
127 - النور
لفظ «نور» در قرآن 41 بار آمده، و فقط در يك مورد وصف خدا قرار گرفته است چنان كه مي فرمايد:«أللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ المِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةِ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِيء وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلي نُورٍ يَهْدِي اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثالَ لِلنّاسِ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيٍ عَِلِيمٌ»(نور: 35).«خدا نور آسمانها و زمين است، مَثَل نور او بسان چراغداني است كه در آن چراغي باشد، آن چراغ در درون شيشه، و آن شيشه بسان ستاره درخشنده، از روغن درخت پربركت زيتون كه نه شرقي است و نه غربي برافروخته مي شود، نزديك است روغن آن روشني بخشد، هر چند آتشي به آن نرسد، نوري افزون بر نور ديگر، خدا هركس را كه بخواهد به سوي نور خود هدايت مي كند، خداوند براي انسانها مثالهائي مي آورد و خدا بر همه چيز آگاه است».«ابن فارس» مي گويد: نور حاكي از روشني است، و به روشنائي كه به چشم مي تابد، نور مي گويند، و آن روشنائي كه از اجسامي مانند خورشيد و ماه و ستارگان حاصل مي شود، نيز نور ناميده مي شود. خلاصه هر چيزي كه راه را روشن سازد، نور است.ولي از نظر قرآن نور معني گسترده تري دارد و آنچه را كه راه سعادت را نيز روشن سازد، نور ناميده مي شود.به خاطر اين گسترشي كه در معني نور وجود دارد، قرآن امور معنوي را كه راه سعادت را مي نمايانند نور مي نامد. مانند: پيامبر، قرآن، تورات، و ايمان. چنان كه مي فرمايد:1 - «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»(مائده: 15).«از سوي خدا به سوي شما نور و كتاب روشنگر آمد».2 - «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُورا مُبِينا»(نساء: 174).«به سوي شما نور روشني بخش نازل نموديم».3 - «إِنّا أَنْزَلْناَ التَّوْراةَ فِيها هُديً وَ نُور»(مائده: 44).«ما تورات كه در آن راهنمائي و روشنائي است، نازل كرديم».4 - «أللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِليَ النُّورِ»(بقره: 257).(خداوند ولي كساني است كه ايمان آورده اند، آنان را از تاريكي به سوي نور هدايت مي كند».آيه اخير در صدد بيان شأن خدا است و آن اين كه افراد مؤمن در پرتو ولايت خدا از كفر خارج شده و به وادي ايمان وارد مي شوند.مسلما نور در محاورات عرب همان نور حسّي است، ولي از طريق استعاره و مناسبتي كه ميان نور حسي و هدايت هاي الهي هست، هدايت هاي الهي و اسباب آنها نيز نور ناميده شده است.در آيه گذشته خدا به عنوان «نور» معرفي شده است، و نكته آن اين است كه «نور» چيزي است كه خود ظاهر است و اشياء ديگر را نيز ظاهر مي سازد، و وجود خدا نيز همين گونه است، زيرا وجود خدا قائم به ذات و ظاهر به نفس است، و قيام و ظهور ساير موجودات به واسطه او است، و از آنجا كه تعريف نور حسّي، بر وجود خدا نيز منطبق است، خدا نور ناميده شده است.از آنجا كه نور داراي مراتب است، از نور ضعيف گرفته تا متوسط و شديد، وجودي كه ظاهر كننده اشيا است، نيز داراي مراتب مختلف است، ولي در عين حال وجود امكاني كه خود روشني بخش است، وابسته به نور واجب بوده و يك لحظه جدائي از منشأ، مايه نابودي آن است.در آيه ياد شده خدا نور آسمانها و زمين معرفي شده است، زيرا پديد آرنده آسمانها و زمين است.در اين مورد سخني را كه قبلاً از ابوالشهداء حسين بن علي عليه السلام نقل كرديم، به ياد آريد:«أيكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتّي يكون هو المُظْهِرُ لك» : آيا براي غير تو ظهور و بروزي هست كه براي تو نيست تا اين كه ظاهر كننده تو باشد؟