مقدمه - اسلام در فراسوی مکه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اسلام در فراسوی مکه - نسخه متنی

حامد منتظری مقدم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

با وفات ابوطالب و خديجه، ديگر مكه حريم مطمئنى براى پيامبر(ص) و پيروانش نبود. از اين‏رو، رسول خدا(ص) براى تداوم رسالت الهى‏اش و به منظور رهانيدن ياران خود از آزار كافران، در پى آن بود كه به پايگاه و پناهى استوار دست‏يابد.

موسم حج، كه مشركان نيز آن را محترم مى‏شمردند، فرارسيد و اين خود فرصتى مناسب بود تا پيامبر(ص) براى شناساندن «اسلام‏» به قبايل عرب همت گمارد. «عقبه منى‏»، گردنه‏اى سخت گذر در بيرون از مكه، (1) در اين موسم، از سال يازدهم تا سيزدهم بعثت، شاهد صحنه‏هايى از پرشورترين ابراز احساسات اوسيان و خزرجيانى (2) است كه بيزار از ستيز و عداوت و شيفته پيوندى برادرانه بودند. همانان به جان پذيراى راهبرى محمد(ص) و آيين او شدند.

در جدال ميان يثربيان بت‏پرست و يهوديان يثرب، همواره يهوديان تهديد مى‏كردند كه به‏زودى، با ظهور پيامبرى تازه مردمان يثرب را نابود و بت‏پرستى‏شان را واژگون خواهند كرد و اين تهديد، خود زمينه‏ساز بود تا اهل يثرب در ياورى اين آيين مبين پيشى گيرند و به دريافت نشان پرافتخار «انصار» مفتخر شوند.

اين گزارش، توصيفى است از «اسلام انصار» كه خود بى‏گمان سرفصلى مهم در تاريخ اسلام است و در آن پيمان، «عقبه اول‏»، زمينه‏ها و پيامدهاى آن، به عنوان نخستين آشنايى جمعى يثربيان با اسلام و مقطعى مهم از پديده تاريخى مورد بحث، بررسى خواهد شد.

اسلام نخستين گروه از يثربيان

در موسم حج‏سال يازدهم بعثت (3) در عقبه، محمد امين(ص) با شش تن (4) روبه‏رو مى‏شود كه سرهاى خود را تراشيده‏اند (5) و اينك پس از انجام حج‏به ديار خود باز مى‏گردند. پيامبر(ص) رو به آنان مى‏پرسد: «شما كيستيد؟» پاسخ مى‏دهند: «گروهى خزرجى.» گويا او6 بدان سبب كه اقوام مادرى‏اش يثربى بوده‏اند و در خردسالى نيز سفرى به يثرب كرده، به مجاورت يثربيان و يهود آشناست، پس مى‏پرسد: «همان هم‏پيمانان يهود؟» و پاسخى مثبت مى‏شنود: «آرى.»

با وجود انحراف يهود از مكتب آسمانى حضرت موسى(ع)، همسايگى با ايشان مى‏توانسته در آشنايى اين مردان يثربى با مبناهايى از توحيد و پيام‏آورى الهى كارگشا باشد. سپس پيامبر(ص) ايشان را به شنودن گفتار خود دعوت مى‏نمايد: «آيا نمى‏نشينيد تا با شما سخنى بگويم؟» يثربيان كه كمابيش مردمانى زراعت پيشه و كمتر گرفتار تندخويى بودند، اين دعوت برادرانه را اجابت مى‏كنند و رسول خدا(ص) با بيان آياتى از قرآن كريم، آنان را به خداى يگانه و آيين اسلام فرا مى‏خوانند. اينان در رقابت‏با يهود يثرب همواره تهديد مى‏شدند كه «به‏زودى، پيامبرى مبعوث مى‏شود و يهود به همراهى‏اش چيره و پيروز مى‏گردند و كيش بت‏پرستى از بين مى‏رود.» از اين‏رو، با خود انديشيدند: «اين همان پبامبرى است كه يهوديان مى‏گفتند. مبادا، يهود دريارى او بر ما پيشى گيرند!»افزون بر اين، رنج‏برادركشى و سيتز خانگى نيز به‏روشنى، بر آن چهره‏ها نقش بسته بود، از اين‏رو، همگان پذيراى اسلام گرديدند و خطاب به پيامبر(ص) گفتند: «پيوسته ميان قوم ما فتنه و دشمنى است. اميد آنكه خداوند به‏وسيله تو، ما را برادر و يگانه سازد. ما به‏سوى يثربيان بازمى‏گرديم و آنان را به آيين تو فرا مى‏خوانيم. اگر آنرا بپذيرند و با هم متحد شوند، تو گرامى‏ترين فرد - در ميان ما - خواهى بود.» به نقل تاريخ، آنان پس از بازگشت‏به يثرب و ورود به شهر، ماجراى دين جديد را براى مردم بازگو كردند و در معرفى اسلام بسى كوشش‏ها نمودند تا بدانجا كه در يثرب، هيچ خانه‏اى يافت نمى‏شد كه سخنى از پيامبر(ص) در آن نباشد. (6)

اسلام آوردن اين شش خزرجى در سال يازدهم بعثت مبتنى است‏بر نقل ابن‏اسحاق كه استوانه نگارش تاريخ زندگانى رسول كريم‏6 است، اما از ميان ديگر روايتگران، زهرى و موسى‏بن عقبه (در نقل بيهقى در كتاب دلائل النبوة (7) ) درباره ماجراى مزبور گرفتار خلط شده و آن‏را با «بيعة النساء» در عقبه اولى يك واقعه پنداشته‏اند. على‏بن ابراهيم نيز (در نقل مجلسى در كتاب بحارالانوار (8) ) مرتكب همين خطا گرديده است. يعقوبى، مورخ بزرگ، كه در اين مورد، مستقيما خطا ننموده، اما درباره «بيعة النساء» و اعزام مصعب (كه بدان اشاره خواهد شد) دچار اشتباه شده است. در اين ميان، ابن‏كثير، كه خود متوجه اين اختلاف است، به شايستگى، روايت ابن‏اسحاق را تمام‏تر از روايت زهرى مى‏شمارد. (9) در مقام ارزيابى، شايد بتوان گفت: در اصطلاح مورخان اسلامى، چون اسلام انصار در سال‏هاى دوازدهم و سيزدهم بعثت همراه با «بيعت‏» بوده اهميت‏بيشترى داشته و به ترتيب، عقبه اولى و عقبه ثانى نام گرفته است. صرف اين نام‏گذارى سبب گرديده تا حادثه عقبه سال يازدهم نزد برخى فراموش و نزد برخى ديگر با حوادث بعدى مخلوط شود.

در اينجا، به منظور ارج نهادن بر همت والاى اين يثربيان پيشگام در اسلام و گراميداشت نامشان، فهرستى از احوال ايشان ارائه مى‏شود:

1. اسعدبن زراره، ابوامامه، از «بنى‏نجار»; او يكى از دوازده نقيب انصار (10) بود كه در سال‏هاى دوازدهم و سيزدهم بعثت‏با حضور در پيمان‏هاى اول و دوم عقبه بر بيعت‏خود با رسول خدا(ص) تاكيد كرد. (11) اسعد پيش از نبرد بدر وفات يافت. سپس طايفه «بنى‏نجار» از پيامبر(ص) نقيبى ديگر خواستند، اما حضرت در پاسخ به اين تقاضا فرمود: «من خود نقيب شمايم.» (12)

2. عوف بن‏حارث، ابن عفراء، از «بنى‏نجار»; در نبرد بدر به فيض شهادت دست‏يافت.

3. رافع‏بن مالك، ابومالك (ابورفاعه)، از «بنى‏زريق‏»; وى در عقبه اول و دوم شركت كرد و يكى از نقيبان گرديد. به سبب افتخار حضور در پيكار بدر، همچون ديگر شركت‏كنندگان، به لقب «بدرى‏» نامور گشت.

4. قطبة بن‏عامر، ابوزيد، از «بنى‏سلمه‏»; در بيعت عقبه اولى و ثانى شركت كرد. او هم بدرى است و هم به‏دليل افتخار رزم‏آورى در كارزار احد، «احدى‏» مى‏باشد. در فتح مكه، وى پرچمدار بنى‏سلمه بود. قطبة در عصر خلافت عثمان درگذشت.

5. عقبة‏بن عامر بن‏نابى، از «بنى‏حرام‏»; او در بيعت عقبه اولى حضور داشت و به لقب «بدرى‏» نيز مفتخر گرديد.سرانجام، در يمامه به فوز شهادت دست‏يافت.

6. جابربن عبدالله‏بن رئاب، از «بنى‏عبيدبن عدى‏»; بدرى، احدى و خندقى بود. (13)

با آنكه اسامى اين شش تن در منابع تاريخى (14) مضبوط است، اما بايد اشاره كرد كه در بحارالانوار به اشتباه (شايد اشتباه چاپى)، عون بن‏حارث، قطبة‏بن عامر و عقبة بن‏عامر بن‏ناى به ترتيب، به‏جاى عوف بن‏حارث، قطنة بن‏عامر و عقبة بن‏عامربن نابى ذكر شده‏اند. (15) همچنين يعقوبى، اياس بن معاذ را در زمره نخستين گروه خزرجى آورده است، در حالى‏كه وى پيش از اين، در جنگ بعاث (ميان اوس و خزرج) كشته شده بود. (16)

/ 4