مسئله امامت - اگر نبود فاطمه (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اگر نبود فاطمه (سلام الله علیها) - نسخه متنی

عباسعلی مؤذنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«بگو: هر كس كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستاگان او و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه] خداوند يقيناً دشمن كافران است.»

امّا درباره ى پيامبر صلى الله عليه و آله: (إِنّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ اَجْرٌ عَظيمٌ) [سوره حجرات، آيه 3.]

«كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرومى كشند، همان كسانند كه خدا دلهاشان را براى پرهيزكارى امتحان كرده است، آنان را آمرزشى و پاداشى بزرگ است.»

اينك چه در زمان حيات و چه بعد از رحلت آن حضرت و در زيارتگاههاى كنونى، غَضِّ صوت به عنوان يك فرد و نمونه و مصداق است كه به هر حال موجب غفران و اجر بزرگ مى شود. پس «خَلَقْتُ الْأَشْياءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلى» در نهايت همان رسيدن به خداست و ظاهر آيات قرآن هم صريح و صراحت بر همين مطلب دارد كه (ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدوُنِ) [سوره ذاريات، آيه 56.] «جنّ و انس را نيافريدم مگِر آن كه مرا عبادت كنند.» هدف از عبادت هم اخلاص است. «لَمْ أَقْبِلْهُ إِلَّا ما كانَ لى خالِصاً» «از بنده جز اعمال خالص را نمى پذيرم.» پس هدف از خلقت انسان، اخلاص به خدا است يعنى وصل و اتّصال كامل به خدا و اخلاص كامل به او. و اين معنا در غير چهارده معصوم در احدى مشاهده نشده و نخواهد شد. و درجه ى اعلا كه وصل كامل به حضرت احديت است فقط درباره ى پيغمبر و اهل بيت او عليهم السلام است. پس درست است لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ.

مسئله امامت

به طور كلّى، فهمِ قانونِ وحى، تفسير، تطبيق، حفاظت آن، اين چهار مرحله بعد از پيامبر بزرگ اسلام شخص فهيم و معصومى را مى طلبد كه عهده دار آنها گردد.

در اينجا سؤالى پيش مى آيد كه آيا امامت مهمتر است يا نبوّت؟ در جواب بايد گفت:

نبّى به معناى آورنده ى قانون است و قانون بما هُوَ هُوَ داراى هيچ اثرى نيست و مهّم آن است كه اجرا شود و مجرى قانون «امامت» است. پس به يك معنا امامت فوق نبوّت است چون على عليه السلام نمونه ى اعلاى امامت است. امّا ما معتقديم كه مقام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بالاتر از مقام حضرت على عليه السلام است، زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله علاوه بر اين كه نبّى است امام هم هست و به همين معنى قرآن كريم اشاره دارد:

(وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلَماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلّناسِ إِماماً) بر اساس اين ايه ابراهيم پس از گذراندان امتحانات الهى در دوران نبوّت به مقام امامت رسيد.

پس «لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ» هم درست مى شود و در كتاب «ضياء العالمين» مرحوم ملّا ابوالحسن جدّ مادرى صاحب جواهر قدس سره و در «مجمع النّورين» مرحوم فاضل مرندى صفحه ى 14 نقل شده است كه «لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ» و همچنين «لَوْلا فَاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما». پس تا اينجا مسئله «لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاكَ وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُكَ» مورد بحث و بررسى قرار گرفت و ديديم كه كاملاً با عقل و تواتر روايات و روح فلسفه هماهنگ و همسو است. و امّا حديث قدسى «لَوْلا فاطِمَةُ

لَما خَلَقْتُكُما» اگر فاقد سند هم باشد نمى توانيم آن را ردّ كنيم. قبلاً اشاره كرديم كه جهان هستى براى انسان و انسان براى حركت استكمالى آفريده شده است. حركت استكمالى برنامه مى خواهد و برنامه ى كمال يابى را هم نبّى صلى الله عليه و آله آورده و او مى خواهد انسان را به كمال واقعى اش هدايت كند تا كامل شود.

انسان كامل يعنى چه؟ يك معناى انسان كامل، وصول به حقّ است. در اين بُعد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله افضل از همه است. ولى در عين حال پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و على مرتضى عليه السلام يكى هستند به دليل آيه ى مباهله كه خداوند در آن مى فرمايد:

(قُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنائَنا وَ أَبْنائَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذبينَ). [سوره آل عمران، آيه 60.] تعبير به «أنفسنا» گوياى اين حقيقت است كه على عليه السلام به منزله نفس پيامبر است و در روايت آمده است كه: «أَنَّا وَ عَلِىٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَ سايِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتّى» وقتى بنا است كه مقدّمات تولّد حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فراهم شود دستور مى آيد از جانب ايزد متعال كه چهل روز از خديجه عليهاالسلام فاصله بگير. در اين چهل روز حضرت رسول گرامى صلى الله عليه و آله در مسجد معتكف مى شود و حضرت خديجه عليهاالسلام در خانه و هر دو مشغول عبادت و توسل به ذات اله مى شوند. امّا خود حضرت خديجه بحسب وظيفه نمى داند كه چه امر مهمّى در پيش است و جريان چيست و همين ندانستن، به او حالت اضطرار مى دهد تا توسّل و ارتباط بيشترى برقرار كند. بعد از شب چهلم دستور آوردن ميوه بهشتى براى حضرت

رسول صلى الله عليه و آله صادر مى شود. پيامبر صلى الله عليه و آله معمولاً تنها غذا ميل نمى فرمودند ولى اين بار مأمور است كه به تنهايى غذا بخورد و آن شب احدى را ميهمان نكرد و فرمود: اين غذا خاصّ خودم مى باشد. غذاى آن شب از سيب هاى بهشتى بود و پس از خوردن آن ميوه بهشتى نزد حضرت خديجه عليهاالسلام مى رود. در همه ى دوران حمل و باردارى حضرت خديجه عليهاالسلام هر زمانى كه پيامبر گرامى وارد منزل مى شدند، متوجّه مى شدند كه حضرت خديجه با كسى سخن مى گويد. حضرت مى فرمودند: با چه كسى صحبت مى كنى؟ عرضه مى داشت با فرزندى كه در شكم دارم؟

حضرت زهرا عليهاالسلام حافظ امامت است يعنى اگر فاطمه عليهاالسلام بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله نبود اساس امامت از بين رفته بود. وقتى كسانى در حال برنامه ريزى و توطئه ى ترور حضرت على عليه السلام توسط خالد بن وليد بودند، اسماء بنت عميس همسر ابوبكر اين گفتگو را شنيد.

فَقالَتْ لِجارِيَتِها إِذْهَبى إِلى مَنْزِلِ عَلِىٍّ عليه السلام أَوْ فاطِمَةَ عليهاالسلام وَإِقْرَئيهِمَا السَّلامَ وَ قُولي لِعَلِىٍّ عليه السلام «إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنّى لَكَ مِنَ النَّاصِحينَ». [سوره قصص، آيه 20.] اسماء به كنيز خود گفت: به منزل على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام برو و سلام مرا به آنان برسان و از جانب من بگو: «سران قوم درباره ى تو مشورت مى كنند تا تو را بكشند. پس خارج شو كه من از خيرخواهان توام.»

در واقع اسماء بنت عميس، خواست با بيان اين آيه به حضرت على عليه السلام برساند كه قدرت طلبان، نقشه ى شهادت شما را مى ريزند.

بعضى از روايت گوياى آن است كه حضرت زهرا عليهاالسلام آنان را نفرين فرمودند، به طورى كه ديوار مسجد لرزيد! اساساً همه مى دانستند كه فاطمه چه شخصيّتى دارد او حضرت على عليه السلام را از چنگال دژخميان نجات داد. زهرا عليهاالسلام حافظ امامت بود. در اصول كافى نقل شده كه چون على عليه السلام جنازه ى مطهّره ى حضرت زهرا عليهاالسلام را دفن مى كرد فرمود:

قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَديعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهيْنَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْراءُ [اصول الكافى ، ج 1، ص 459. (ترجمه ى اصول كافى، ج 2، ص 356)] يعنى «امانت پس گرفته شد و گروگان دريافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد.»

«لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما» قابل توجيه است. چون اگر تداوم امامت و حفظ امامت نبود، نبوّت و اصل امامت مثمرثمر نمى بود. فاطمه عليهاالسلام الگويى كامل در همه جهات است. سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى» «فاطمه پاره ى تن من است.» گوياى چنين حقيقتى است.

به هر حال، اين حديث قدسى «لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكما» كاملاً قابل توجيه است و اشكالى هم ندارد. زيرا هدف از اصل خلقت و آفرينش، وجود انسان ساز آنهاست. و ما به هر مقامى از مقامات عاليه ى انسانى برسيم، بدون الگوپذيرى آنان نخواهيم رسيد. و بدون ارتباط با خاندان وحى و عصمت رسيدن به كمال واقعى انسان ناممكن است. و در زيارت جامعه ى كبيره هم مى خوانيم: مَنْ أَرادَ اللَّهَ بَدَءَبِكُمْ وَ مِنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ وَ مِنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ.

«هر كه خدا را خواهد به شما آغاز كند، و هر كه او را به يكتايى

پرستد تعليمات شما را پذيرد، و هر كه آهنگ او را كند به شما روآوَرَد.»

آرى، آنانند اسوه هاى فضيلت و الگوهاى كمال انسانى. خلاصه ى مطالب گذشته اينكه: حديث مزبور مى تواند بر اين معنى استوار باشد كه:

1- كار فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به نوعى تكميل كار پيامبر بود. آن هم در مسئله حفظ امامت كه مهمترين نعمت الهى است و اگر زهرا عليهاالسلام نبود امامت از ميان مى رفت. پس او رفع مانع نمود و در تثبيت مراد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دخيل بود.

2- او حافظ امامت بود كه از نبوّت مهمتر است. اگر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از على عليه السلام مهمتر است بدين جهت است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هم نبوّت داشت و هم امامت.

3- الگوى انسان تربيت شده به طور كامل، زهراء عليهاالسلام مى باشد. زيرا تكوّن وجودِ او قبل از انعقاد نطفه، به ميوه بهشتىِ مخصوص مى رسد. پس نبوّت و امامت اسلامى مى خواهد يك همچو وجودى را به عنوان الگو نشان دهد.

كرامات حضرت زهرا

و اينك چند نمونه از كرامات و عنايات حضرت صدّيقه ى طاهرة عليهاالسلام به افراد مضطر و گرفتار اعّم از گرفتار در بندهاى ستمشاهى و يا گرفتار مرض هاى صعب العلاج:

1- يكى از علماى بزرگوار نقل مى كرد كه در زندان سه ماه به صورت متوالى و پشت سر هم يكسره شكنجه مى شدم، تا جايى كه حقيقتاً ديگر تحمّل كوچكترين شكنجه اى را نداشتم. يكى از شبها در خواب ديدم كه فرداى آن شب باز مرا براى شكنجه احضار خواهند كرد، سخت نگران شدم. موقع اذان صبح فردا رسيد، پس از نماز صبح دو ركعت نماز حاجت خواندم و توسّلى به حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام پيدا كردم و عرض كردم: سرم را بر مهر مى گذارم و در انتظار خواب و شنيدن جواب و نتيجه از محضرتان مى باشم. به محض اينكه سر بر مهر گذاردم، سريعاً خوابم برد، در عالم رؤيا ديدم كه جوى آبى در حركت است و آقايى در اين سمت آب و خانمى در آن

سوى جوى آب با دست خود به من اشاره مى كنند كه حركت دست آنها بيانگر نجات پيدا كردن از شكنجه بود.

2- شخصى مبتلا به سرطان حنجره بود، تا آن جا كه خوابيدن براى او در طول شب و روز ميسّر نبود. تا اينكه با توسّل به چهارده معصوم به ويژه امام زمان عليه السلام، در يكى از شبها در عالم رؤيا مى بيند كه خانمى سياه پوش ليوان آبى را به دست او مى دهد و او نيز آب را مى نوشد. صبح كه از خواب بيدار مى شود هيچ اثرى از مرض در خود احساس نمى كند. وقت صبح طبق معمول، اطرافيان مى خواهند او را نزد طبيب ببرند، مى گويد: من شفا گرفتم. سخن او را نمى پذيرند و به ناچار به پزشك مراجعه مى كنند و بعد از آزمايش هاى متعدّد به اين نتيجه مى رسند كه هيچ اثرى از مرض باقى نمانده است.

دو نكته

در يك جلسه اى كه تسخير روح توسّط يك طفل نابالغ انجام مى گرفت، حضور داشتم. كه روح آن طفل را به مدينه ى منوّره فرستادند، سپس به او گفتند: قبر حضرت زهرا عليهاالسلام كجاست؟ گفت: من هر چه مى بينم بيابان است و در بيابان اثرى از قبر نيست. از او درباره ى بقيع سؤال كردند، گفت: به شما مربوط نيست. از او سؤال كردند: آيا مى شود با خود حضرت زهرا عليهاالسلام تماس برقرار كرد؟ گفت: آرى. گفتند: از ايشان سؤال كن. اين كه مى گويند: زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام به منزله ى زيارت شماست، صحيح است؟ فرمود: تا حدودى. به طفل گفتند: سؤال كن سخت ترين لحظات براى تو چه و قت بود؟ فرمود: زمانى كه ريسمان به گردن على انداخته بودند و از من كارى ساخته نبود! به طفل گفتند: سؤال كن چرا، امر فرموديد كه قبر شما مخفى باشد؟ فرمودند: از بس كه از دست امّت، زجر كشيده بودم.

آرى، اين شمّه اى از رنج و مصيبتى است كه آن بانوى بزرگ متحمّل شدند.

2- در جريان تسخير ارواح ديگرى، از حضرت على عليه السلام سؤال مى شود: آيا صحيح است كه خانه را به آتش كشيدند؟ حضرت فرمود: تا حدودى. سؤال كردند: آيا اين كه مى گويند: حضرت زهرا را كُتك زدند، صحيح است؟ فرمود: آرى!

تحمّل اين همه درد و رنج و مصيبت، همه و همه براى حفظ امامت و دستاوردهاى وحى الهى بوده است.

معرفى اثرى ماندگار و كم نظير

كتاب «هر كسى كار خودش بار خودش» تأليف علّامه ى ذوفنون: فقيه، حكيم، اديب، محدّث، مفسّر و قرآن شناس عصر مشروطه خواهى، مرحوم آيت اللّه شيخ عبدالحسين فاضل گرّوسى، چاپِ نخست آن با استقبال گسترده ى اهل مطالعه مواجه گرديد.

اين كتاب با روش «سياحت نامه» نويسى، بيانگر چگونگى بينش ها، انديشه ها و شيوه هاى كاركردِ دسته هاى گوناگون مردمان، به ويژه عالمان و حاكمانِ عصرِ پايان استبداد و آغاز مشروطه خواهى است.

مرحوم مؤلف كه خود از انديشمندانِ آگاه و ذوفنونِ عرصه ى دانش هاى زمانِ خويش بوده، در اين اثر نفيس، با اشارات دقيق و بيانِ نكته هاى بس لطيف، هوشمندانه، اوضاع و احوال سياسى، اجتماعى و فرهنگى زمانِ خود را با قلمى روان و رسا در قالب سياحت نامه اى شيرين و دلربا، در قالب 24

/ 9