رسول اكرم و (أهل البيت) - تجلی ولایت در آیه تطهیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی ولایت در آیه تطهیر - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی؛ گردآورنده: محمد صفایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است، يعنى خانه ى شخصيت حقوقى پيغمبر، نه خانه ى شخصيت حقيقى آن حضرت. شايد بتوان بر اين مطلب شاهدى اقامه كرد و آن اينكه: هرگاه قرآن كريم از اين خانه ى سنگى و گلى، يعنى خانه ى شخصيت حقيقى آن حضرت نام برده، با صيغه ى جمع ياد كرده است، خواه زمانى كه به خود آن حضرت نسبت داده، مانند: (يا أيها الذين ءامنوا لا تدخلوا بيوت النبىّ إلا أن يؤذن لكم...) [سوره ى احزاب، آيه ى 53. اى كسانى كه ايمان آورده ايد وارد خانه هاى پيامبر نشويد، مگر آن كه به شما اذن داده شود.] خواه زمانى كه به زنهاى آن حضرت نسبت داده است، مانند: (و قرْن فى بيوتكنّ) [سوره ى احزاب، آيه ى 33. و در خانه هايتان بنشينيد و آرام گيريد.]، (واذْكرن ما يُتلى فى بيوتكنّ من ءايات اللَّه والحكمة). [سوره ى احزاب، آيه ى 34، متذكّر آيات و حكمت الهى كه در خانه هايتان تلاوت مى شود، باشيد.] روش است خانه اى كه مؤمنان براى غذا خوردن در آن جمع مى شدند خانه ى سنگى و گلى بود.

به عبارت ديگر مراد از «بيت» در تركيب «بيت النبوّة»، خانه اى است كه رابط بين زمين و آسمان است، نه خانه اى كه بدن مُلكى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در آن زيست مى كرد، شب هنگام در آن مى آرميد، همسران آن حضرت در آنجا سُكنا داشتند و... هر چند كه آن خانه ى سنگى و گِلى نيز از جهت انتساب ظاهرى به آن حضرت، شايسته ى تكريم و تعظيم است.

اين خانه، خانه ى نبوت و ولايت است كه مصالح آن فضايل، كمالات معنوى و ساير امورى است ك هبا ولايت تناسب دارد، نه خانه ى محمد بن عبداللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم و نه خانه ى زنهاى آن حضرت. بنابراين، اهل اين خانه نيز بايد كسانى باشند كه با اين فضايل و كمالات ارتباط تامّ و كامل داشته باشند.

رسول اكرم و (أهل البيت)

اگر چه بحث تعيين مصداق در صفحات آينده مطرح مى شود، ليكن شكى نيست كه خود پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم داخل در عنوان «أهل البيت» است، زيرا «الف و لام» در «البيت» بَدَل مضاف إليه محذوف بوده، اصل آن «أهل بيت النبوّة» است و پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به عنوان كسى كه پيغمبرى قائم به او است، قطعاً داخل در «بيت النبوّة» خواهد بود.

اساساً محور، در اين چند آيه، پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است، زيرا خطاب به همسران آن حضرت و «أهل البيت» از آن جهت است كه منسوب به او هستند، چنانكه روايت ذيل به وضوح دلالت بر اين مدّعا مى كند: عن أبي سعيد الخدري (رضي اللَّه عنه) قال: قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «نزلت هذه الآية في خمسة: فيّ و في... (إنّما يُريد اللَّه ليُذْهب عنكم الرجس أهلَ البيت و يطهّركم تطهيراً). [درّالمنثور، ج 6، ص 604. متن كامل روايت و ترجمه آن در ص 83 خواهد آمد.] در آيه ى مربوط به حضرت ابراهيم (عليه السلام) نيز همينگونه است، زيرا رحمت و بركات خاصّه ى مورد اشاره در آيه ى (رحمت اللَّه و بركاته عليكم أهل البيت) [سوره ى هود، آيه ى 73.] نه تنها شامل خود آن حضرت مى شود، بلكه به يمن وجود آن پيامبر بزرگ خدا، شامل حال خاندان او شده است.

نتيجه اينكه فضيلت اذهاب رجس و كرامت تطهيرى كه در آيه ى محلّ بحث آمده، شامل خود رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مى شود.

از سوى ديگر، با ادلّه ى عقلى و نقلى ثابت شده است كه پيغمبران الهى بايد معصوم مطلق باشند. بدين معنا كه هيچگونه خطا، اشتباه، گناه و لغزشى از آنان نبايد صادر شود. اين عصمت و مصونيت، نه تنها در امور مربوط به رسالت و نبوت ضرورت دارد، بلكه در جميع شئون فردى و اجتماعى آنان اعم از اعتقادى، اخلاقى، رفتارى و... نيز بايد وجود داشته باشد، چون هر پيامبرى بايد مورد اعتماد امّت و مخاطبان رسالت خود باشد و تنها عصمت در زمان رسالت براى جلب اين اعتماد، كفايت نمى كند، بلكه بايد هميشه و در همه ى زمينه هاى دينى معصوم باشد تا اعتماد مردم را جلب كند. لذا عصمت انبيا (عليهم السلام) اختصاص به دريافت وحى، حفظ و ابلاغ آن ندارد، بلكه آنها از هر گناهى معصوم هستند. اين اصل كلى، درباره ى همه ى پيامبران الهى با حفظ مراتب و درجاتى كه دارند، جارى است و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نيز، كه سرآمد و خاتم پيامبران است، مشمول اين قاعده ى كلى است.

مقتضاى عصمت مطلق و فراگير اين است كه: اين اذهاب رجس و تطهير اوّلاً، بايد به صورت دفع باشد، نه رفع، زيرا معنا ندارد كه بگوييم: رجس و پليدى به سراغ معصوم مطلقى همانند رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمد ولى خدا مى خواهد آن را اذهاب و رفع كرده، پيغمبرش را تطهير كند. ثانياً، دفع آن بايد به اراده ى تكوينى باشد، نه تشريعى، چون اگر به اراده ى تشريعى باشد، اطمينانى به تحقق آن وجود ندارد، يعنى ممكن است اذهاب رجس و تطهير تحقق پيدا بكند و ممكن است تحقق پيدا نكند.

بنابراين، چاره اى نيست جز اينكه بگوييم: اين آيه، خبر از اراده ى قطعى الهى، يعنى اراده ى تكوينى مى دهد و به اصطلاح، جمله ى اخبارى است، نه انشايى. بدين معنا كه خداوند خبر مى دهد چنين چيزى را اراده كرده است، نه اين كه دستور مى دهد چنين چيزى بايد بشود. در نتيجه نمى توان گفت: اين بخش از آيه، تعليل براى احكام مذكور در آيات قبل يا بعد است، بلكه جمله اى جدا و مستقل از قبل و بعد خودش است كه مخاطبى جداگانه دارد، خواه با هم نازل شده باشند يا جداى از هم.

از سوى سوم، اذهاب رجس و تطهير پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم و بقيه ى اهل بيت از يك سنخ است، زيرا اگر كيفيت آن در بقيه ى اهل بيت فرق مى كرد، بايد به صورت جداگانه بدان اشاره مى شد.

بنابراين، جمله ى مورد بحث ارتباطى با همسران پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم ندارد و سخن كسانى كه مى گويند: چون اين آيه در ضمن آيات مربوط به همسران پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم است، شامل آنها نيز مى شود، قابل قبول نيست، زيرا با اين احتمال، معناى صحيحى نمى توان براى آيه ذكر كرد. افزون بر اين، از جهت ادبى نيز داراى اشكال است كه بعداً مى آيد. [ر. ك: ص 67.] از آنچه تاكنون گذشت مى توان نتيجه گرفت كه تركيب (أهل البيت) دلالت مى كند بر اينكه مخاطبان اين بخش، يعنى اهل البيت بايد معصوم باشند، در حالى كه كسى عصمت را، به معنايى كه در مورد رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم گفته شد، براى تمام مؤمنان بنى هاشم (آل عقيل، آل جعفر، آل عباس، آل على كه صدقه بر آنها حرام است) ادّعا نكرده است. چنانكه ادعاى عصمت براى همسران پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نيز نشده است.

(و): عاطفه است و جمله ى دوم را به جمله ى اوّل پيوند مى دهد و تقدير آن چنين است: «إنّما يُريد اللَّه ليُطهّركم...».

(يطهّر): صيغه ى اوّل مضارع از باب تفعيل است. ماضى آن طَهَّرَ و ثلاثى مجرد آن «طَهُرَ» و «طَهَرَ» مقابل نجاست و قذارت است، خواه در امور مادى باشد، مانند: (ثيابك فطهّر) [سوره ى مدّثر، آيه ى 4.] يا در امور معنوى، مانند: (لمْ يُرِد اللَّه أن يطهّر قلوبهم) [سوره ى مائده، آيه ى 41.]، (ذلكم أطْهَرُ لقلوبكم). [سوره ى احزاب، آيه ى 53.] [طهر الشي ء من بابي قَتَل و قَرُبَ... (مصباح المنير، «طهر»)، هو ما يقابل النَجَس والقَذر، أعم من أن يكون في مادّي أو معنويّ (التحقيق، «طهر»).] (كُمْ): ضمير جمع مذكر مخاطب است كه خطاب به همان (أهل البيت) مى باشد.

ابتدا به نظر مى رسد تطهير، تكرار همان اذهاب رجس است، ليكن فخر رازى را عقيده بر اين است كه لطيفه اى در اينجا وجود دارد و آن اينكه: ممكن است از چيزى اذهاب رجس شود ولى محلّ آن تطهير نگردد. بدين ترتيب (لِيُذْهب عنْكم الرِجْس) اشاره به ازاله ى ذنوب است [البتّه به صورت دفع كردن، نه رفع كردن.] و (يطهّركم) اشاره به پوشش خلعت كرامت. بدين معنا كه به ازاله و اذهاب رجس از مخاطبان، اكتفا نشده است، بلكه به خلعتِ كرامتِ طهارت نيز پوشيده شده اند. [تفسير كبير، ج 13، جزء 25، ص 210.] به عبارت ديگر: اذهاب رجس، صيقل دادن است و تطهير، نقاشى و آرايش كردن. يكى صاف كردن است و ديگرى صفا دادن، يكى پيراستن است و ديگرى آراستن، يكى تخليه است و ديگرى تحليه و بالاخره يكى نفى است و ديگرى اثبات. آن يكى آثارى دارد كه بيشتر آن شخصى است و ديگرى بركاتى دارد كه غالباً به ديگران ثمر مى دهد. از اين رو تكرارى در كار نيست، بلكه اولى زمينه ى دومى را فراهم مى كند.

(تطهيراً): مصدر باب تفعيل و مفعول مطلق تأكيدى است و تنوين آن براى تعظيم است، يعنى تطهيرى كه درباره ى شما اراده كرده، تطهير عادى و معمولى نيست، بلكه تطهيرى ويژه است. [و تأكيده بالمفعول المطلق دليل على أنّ طهارتهم طهارة كاملة في أعلى مراتب الطهارة (ينابيع المودّة، ص 109).] در نتيجه مخاطبان اين فقره از آيه، يعنى اهل البيت با برخوردارى از طهارت كامل، به مقام پاكان رسيده، با حقيقت قرآن كريم، تماس و ارتباط كامل خواهند داشت: (لا يمسُّه إلّا المطهّرون)، [سوره ى واقعه، آيه ى 79.] بلكه خود، قرآن ناطق هستند.

تفسير آيه

اين جمله، در ضمن آيات هفت گانه اى واقع شده كه احكامى را براى همسران پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بيان مى كند. آيات قبل و بعد از آن درباره ى همسران پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم و خطاب به آنهاست، ليكن ضمايرى كه در اين بخش از آيه آمده (كُمْ) با ضمايرى كه قبل و بعد از اين بخش آمده (كُنَّ) تفاوت دارد. از اين رو همه ى

/ 18