كاربرد روش عقلى در تفسير قرآن - بررسی دیدگاه علامه طباطبائی (رحمه الله) درباره رابطه داده های فلسفی با تعالیم وحیانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی دیدگاه علامه طباطبائی (رحمه الله) درباره رابطه داده های فلسفی با تعالیم وحیانی - نسخه متنی

ابوالفضل ساجدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كاربرد روش عقلى در تفسير قرآن

با دقت در تفسير الميزان، در مورد برخى از مفاهيم قرآنى، مى توان دريافت كه وى روش عقلى را در زمينه فهم وحى ترجيح مى دهد. به عنوان مثال، به تفسير ايشان از واژه «صراط مستقيم» (= راه راست) اشاره مى نماييم. اين عبارت، كه به معناى راه راست مى باشد، در آيات گوناگونى به چشم مى خورد. (حمد: 6) ايشان در تشريح «راه راست» مى گويند كه اين راه، راهى است واضح و روش و بى چون و چرا و بخش هاى گوناگون آن با يكديگر هماهنگ مى باشد. به گفته وى، قرآن بر انتخاب راه راست و روش صحيح فكر كردن تأكيد دارد، اما آن را شرح نمى دهد، مگر با يادآورى تمايلات طبيعى مردم به آنها. با اشاره به «صراط مستقيم»، ايشان مى گويند: روش صحيح انديشيدن و راه صحيح همان علم منطق است كه راه تشخيص قضاياى منسجم از ميان قضاياى بديهى و روشن را شرح مى دهد.(7)

شرح معيارهاى قوانين قرآن از سوى خودش

علاّمه طباطبائى(رحمه الله) معتقد است كه در قرآن حتى يك آيه يافت نمى شود كه انسان ها را به قبول يا پيروى كوركورانه از عقايد اسلامى دعوت كند.(8) علاوه بر آن، اسلام معيارهايى براى شريعت خود ارائه مى دهد تا بدين وسيله، فوايد دين خود را براى انسان ها آشكار سازد. قرآن با تشريح معيارهاى قوانين خود به اختصار، به موضوعاتى اشاره مى كند كه براى بشر قابل فهم است; زيرا درك جزئيات قواعد عمومى شريعت خداند از توانايى بشر خارج است. ايشان سپس آياتى را مطرح مى كنند كه بيانگر معيارهاى برخى از قوانين اسلام است:

«همانا نماز از فحشا، (كار ناشايست) و منكر (كار ناپسند) باز مى دارد و هر آينه ياد خدا بزرگتر است.»(عنكبوت: 45)

«خداوند بر شما سخت نخواهد گرفت، لكن شما را پاك خواهد ساخت و نعمتش را بر شما تمام مى كند كه شكر گزاريد.» (مائده: 6)

علاّمه طباطبائى(رحمه الله) در مورد رابطه اين آيات با نظريه خود توضيحى نمى دهد. احتمالاً اين مسأله به دليل روشنىِ ارتباط اين آيات با ديدگاه ايشان مى باشد. طبق اين آيه، اقامه نماز، نمازگزار را از انجام كارهاى زشت (فحشا) و ناپسند (منكر) باز مى دارد. اين آيه ظاهراً به يكى از معيارهاى لزوم برپايى نماز، كه عبادت و در امان داشتن مردم از مفاسد فردى و اجتماعى است، اشاره دارد. آيه ديگر، بيانگر فايده اعمال مذهبى است كه در اين راستا، به اتمام نعمت و بركت خداوند بر مردم و تطهير وجود آنان از پليدى ها اشاره كرده است.

اهميت منطق در قرآن

علاّمه(رحمه الله) با استناد به آيه ذيل، نظريه خود را در باره علم منطق به اثبات مى رساند:

«با حكمت و پند نيكو، به راه پروردگار خويش بخوان و با ايشان بدانچه نكوتر است، بستيز. همانا پروردگار تو به آنكه از راه او گم شده داناتر است و او به هدايت شدگان داناتر است.» (نحل: 125)

براى تشريح نظريه وى، بايد توجه داشت كه موضوعات مورد بحث در علم منطق را مى توان به دو گروه تقسيم نمود:

نخست بررسى اشكال گوناگون استدلال يا قياس، شروط لازمى كه بايد بين قضاياى يك استدلالِ نتيجه بخش برقرار باشد، روش تركيب آنها و نظاير آن.

دوم بررسى موضوعات گوناگونى كه در قضاياى يك قياس مورد استفاده قرار مى گيرند. در صورتى كه مواد قضايا در يك قياس حتمى باشد، «برهان» (استدلال) ناميده مى شود كه استنتاجى مسلّم و قطعى به دنبال دارد.(9) به گفته مرحوم علاّمه، «حكمة» در اين آيه، به مفهوم استدلال و برهان است. او اين عقيده را با توجه به اين دو نكته ثابت مى كند:

1ـ واژه « حكمة» به معناى پى بردن به حقيقت و درك آن از طريق علم و عقل است. در نتيجه، به معناى پى بردن به حقيقت بدون هيچ شك و ابهام و يا به عبارت ديگر، همان برهان و استدلال است.

2ـ قرار گرفتن واژه «حكمة» در كنار كلماتى نظير «موعظة» و «جادلهم» ـ كه وجه امرى «جدل» مى باشد ـ گوياى آن است كه «حكمة» به معناى برهان و استدلال است; زيرا بر اساس علم منطق، اينها سه روش متفاوت در مباحثه اند. در اين آيه خداوند از پيامبر خود(صلى الله عليه وآله)مى خواهد تا مردم را به اين سه روش به پيروى از پروردگار دعوت نمايد.(10)

«موعظه» (پند و اندرز) يعنى تشريح ويژگى هاى اخلاقى و اعمال پسنديده براى مردم به گونه اى كه بر قلب آنان تأثير گذارد و رفتار آنان را تغيير دهد. كسى كه مايل به استفاده از اين روش در بيانات خود باشد معمولاً بر نكات زير تأكيد مى كند:

معمولاً از يك سو، نتايج ناگوار كارهاى شيطانى نظير دروغگويى، دزدى يا كلاهبردارى و داستان زندگى يك خطاكار را شرح مى دهد تا بدين وسيله، مردم را از انجام چنين اعمالى باز دارد و از سوى ديگر، از زندگى جالب و شيرين مردم درستكار و خصوصيات آنان سخن به ميان مى آورد.(11)

«جدل» (مناظره) نوعى مباحثه است كه روشنگر واقعيت نيست، بلكه در بحث و جدل عليه كسى كه واقعيت را نمى پذيرد و بر نظريه اى نادرست اصرار مىورزد، مورد استفاده قرار مى گيرد. كسى كه اين روش را به كار مى گيرد لازم نيست حتماً اساس بحث خود را بر پايه قضاياى صحيح قرار دهد، بلكه مى تواند از قضايايى استفاده كند كه مورد قبول شنونده يا گروهى از مردم باشد.

علاّمه معتقد است كه اين آيه(نحل: 125) به مردم اجازه استفاده از هر نوع موعظه يا مباحثه اى نمى دهد. كسى كه مى خواهد از اين روش ها براى برحذر داشتن مردم از شيطان استفاده كند، بايد فردى شايسته و با خصوصيات پسنديده باشد و به عقايد ديگران احترام بگذارد. او بايد شديداً از توهين و اهانت به عقايد ديگران بپرهيزد. علاوه بر آن، به طور كلى، بهتر است مردم از بحث هاى مجادله اى بپرهيزند، مگر در پاره اى موارد، آن هم با استفاده از بهترين نوع مناظره.(12)

نقش فلسفه در تفسير وحى

از نظر مرحوم طباطبائى، فلسفه علمى است كه ما را در درك عميق وحى يارى مى دهد.(13) برخى موضوعات و مطالب فلسفى در قرآن و روايات يافت مى شود كه نظريات فلسفه يونان را تكامل مى بخشد. بحث هاى علاّمه(رحمه الله) در باره احاديث فلسفى را مى توان در گفتگوهاى وى با هانرى كُربَن (Henry corbin) يافت. وى در اين گفتگوها موضوعات فلسفى مانند دليل وجود خداوند و يگانگى او، صفات خداوند و رابطه آنها با ذات او را، كه در احاديث شيعه مورد بحث واقع شده اند، شرح مى دهد.(14)

البته توجه به دو نكته در اينجا لازم است: نكته اول اينكه تنها در صورتى مى توانيم عقايد فلاسفه يونان را بپذيريم كه آنها را دقيقاً مورد بررسى و ارزيابى قرار دهيم.(15) دومين نكته اينكه علاّمه به انتقاد از فلسفه اى مى پردازد كه سعى دارد مفاهيم آشكار آيات قرآنى را تغيير دهد و آنها را به دو روش، كه مطابق باموضوعات فلسفى باشد، تفسير نمايند.(16)

/ 6