«رابطه اروپا و مشرق زمين در قرن هجدهم»
قرن هجدهم و جنبش روشنگري تحولات تازه اي را موجب شد كه يكي از ثمرات آن آشنايي اروپاييان با زبان عربي و ديگر زبان هاي شرقي بود. از سوي ديگر، افسانه هاي هزار و يك شب به زبان هاي اروپايي ترجمه شد. اين اثر بعدها الهام بخش هنرمندان غرب در آثارشان گرديد و حتي تأثير آن را مي توان در هنر معماري نيز مشاهده كرد. از سوي ديگر، انگليسي ها در سال 1757 به اولين پيروزيشان در بنگال دست يافتند و متصرفات خود را در هندوستان گسترش دادند. كمپاني هند شرقي مركز «فورت ويليام» را براي پژوهش زبان هاي شرقي در كلكته گسترش داد. اين موءسسه در شناخت ما از مشرق زمين بسيار موثر بود؛ چرا كه ترجمه بسياري از آثار فارسي و عربي را بدان مديون هستيم.گوته كه دوران دانشجويي خود را در اشتراسبورگ مي گذراند، از افكار هردر بسيار متأثر شد؛ چرا كه هردر براي اولين بار او را متوجه مشرق زمين ساختند. در سال 1772 گوته بر آن مي شود، در تقابل با درام ولتر5، نمايشنامه اي تنظيم كند. البته متأسفانه از اين اثر تنها دو بخش باقي مانده است.اما بايد اين دو بخش را در آغاز فعاليت كاري گوته از جمله ارزشمندترين آثار وي به شمار آورد.گوته در آن روزگار 23 سال داشته و متأثر از شخصيت عظيم پيامبر اسلام(ص) بوده است. بدين سبب، قطعه اي بسيار زيبا سروده كه ما آن را امروزه «نغمه محمد(ص)» مي ناميم. اين قطعه حالتي ديالوگ گونه دارد كه گفت و گويي است ميان حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س).گوته در اين قطعه زيبا پيامبر(ص) را به رودي تشبيه مي كند كه سرچشمه اي بسيار كوچك دارد اما در مسير راه خود همه چشمه ها و رودها را با خود همراه مي سازد تا چون اقيانوسي بزرگ به سوي خداوند رهسپار گردد. ارائه چنين تصويري از پيامبر اسلام(ص) بسيار شگفت انگيز مي نمايد. البته اقبال لاهوري نيز اين شعر را به فارسي ترجمه كرده است؛ اما گوته و اقبال هيچ كدام نمي دانستند كه محدث بزرگ شيعي شيخ كليني در قرن دهم ميلادي و پيش از آن ها چنين تشبيهي را به كار برده است. در واقع گوته، بدون آن كه اين مطالب را در جايي خوانده باشد، همان مطالبي را بيان مي كند كه يك مسلمان به آن معتقد است.بخش دوم نمايشنامه گوته به آيه 78 از سوره ششم قرآن باز مي گردد كه حضرت ابراهيم با مشاهده پرستندگان ماه و خورشيد و ستارگان مي فرمايد:اني لا احب الافلين:اي قلب عاشقخويش را به سوي آفريدگارت روانه ساز
اينك اي پروردگار من تو را مي پرستم
تويي كه همگان را دوست دار ي و آنان را عاشقي
تويي كه خورشيد و ماه و ستارگان را آفريدي
و زمين را و آسمان را و هستي را
كاملاً روشن است كه گوته مفهوم اين نيايش را به زيباترين شكل از قرآن برداشت و از زبان حضرت محمد(ص) بيان كرده است. شايد در اين جا اين پرسش مطرح گردد كه گوته چگونه به چنين دانشي درباره قرآن دست يافته است؟
گوته از سال 1772 به بعد نزديك به چهل سال از اين موضع دور بود تا اين كه در سال 1814 به شكلي مجدانه به تتبع در اين زمينه پرداخت. علت اين گرايش مشتاقانه در دوره پاياني عمر گوته چه بود؟
يكي از اين عوامل روزگار ناآرام مغرب زمين در آن دوره بود كه با جنگ هاي بناپارت در اروپا مقارن گشته بود به گونه اي كه گوته نيز خود در آغاز ديوان شرقي به اين نكته اشارت دارد و آرزو مي كند به شرق بگريزد و به سرزميني كه به تعبير او تنها ستارگان برفرازش باشند.6
يكي ديگر از عوامل گرايش گوته به شرق در اين دوره، آثار شرق شناس شهير اتريشي يوزف فرژاير فن هامر پورگشتال و به ويژه ترجمه او از ديوان حافظ است. پورگشتال كه در سال 1774 به دنيا آمده و به شرق شناسي پرداخته بود، با زبان هاي عربي و فارسي و تركي آشنايي داشت و مجله«مخزن الكنوز الشرقيه» 7 را كه نخستين مجله شرق شناسي اروپا به شمار مي رود، منتشر مي ساخت. هامر در سال 1814 ترجمه كاملي از ديوان حافظ به زبان آلماني ارائه كرد. از اين رو هجرت تازه گوته به شرق در اين سال به وقوع پيوست. از آن پس گوته كوشيد در خلال ماه ها و سال ها اثري بيافريند كه در ساير ملل نظير آن را كم تر مي توان مشاهده كرد.