لطف الهي در آفرينش موجودات - درس هایی از نهج البلاغه، خطبه 186 نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درس هایی از نهج البلاغه، خطبه 186 - نسخه متنی

حسین علی منتظری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

لطف الهي در آفرينش موجودات

خداي سبحان, با لطف و مهربانيش جهان مادّه را با اين موجودات آفريده است. و هدف از خلقت انسان‌ها كه گل سرسبد مخلوقات‌اند براي اين است كه آزمايش شوند تا سيه‌روي شود هر كه در او غش باشد و به بهشت برين دست يابد آن كس كه با ايمان و عمل صالح زندگي چند روزه دنيا را گذرانده است.

در قرآن مي‌فرمايد: «الذى خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايّكم احسن عملا» ـ خداوندي كه مرگ و زندگي را آفريد تا شما را بيازمايد كه معلوم شود كداميك بهتر كارمي‌كند. البته براي خدا مشخص است كه هر كس چه مي‌كند و چه خواهد كرد ولي بايد براي خود مردم معلوم شود، و از آن پس, آن كس كه كار نيكو كرده و اعمال صالحه داشته, پاداش گيرد و آن كه سرپيچي از فرمان‌هاي الهي كرده به كيفر كردارش برسد. و خداوند با لطف خود, اين موجودات را با چنين نظم و ترتيبي آفريده است.

«و أمسكها بأمره و أتقنها بقدرته»

و با فرمان خود نگاهشان داشته و با قدرت خود استوارشان گردانيده است.

خداوند با امر و فرمان خود, موجودات را روي پاي خودشان نگهداشته و با قدرت خود آنها را محكم و استوار گردانيده است.

«ثمّ يعيدها بعدالفناء من غير حاجة منه اليها»

پس آنها را پس از نابودي ـ به حال اول ـ باز مي‌گرداند بي‌آنكه نيازي به آنها داشته باشد.

معاد و زندگي دوباره

تا اينجا سخنان حضرت درباره خلقت و آفرينش موجودات و از آن پس نابودي و فناي آنها دور مي‌زد, و از اينجا درباره بازگشت و معاد آنها سخن مي‌گويد.

خداوند پس از فناء و ازبين بردن موجودات, در روز رستاخيز دوباره آنها را بازمي‌گرداند و زنده مي‌كند, اما اين بار زندگي در عالم دنيا و جهان مادّه نيست بلكه زندگي در آخرت و عالم جاودان است. آنجا است كه رو سفيدان و آنان كه آزمايش عالم دنيا را به‌خوبي پاسخ دادند و از امتحان سرفراز بيرون آمدند, جلوه مي‌كنند و در برابر خلايق قدرت‌نمائي مي‌نمايند و خداوند بهترين و شيرين‌ترين و جاودانه‌ترين پاداش را به آنها ارزاني مي‌بخشد. و آنجا است كه بدکاران و فاسقان و کافران و منافقان و ستمگران با روي سياه, رسوا و مفتضح مي‌شوند و بدترين و زشت‌ترين كيفرها را كه از همه سنگين‌تر، غضب الهي است نصيبشان مي‌شود. خدايا! در آن روزي كه صورت‌هاي بسياري از مردم سياه و تاريك است, صورت‌هاي ما را سفيد و نوراني بگردان.

البته خداوند از راه لطف و كرمش, آن همه نعمت‌هاي جاودان به خوبان و نيكان مي‌بخشد وگرنه هيچ نيازي نه به آنها و نه به ديگر مخلوقات دارد چرا كه او غني علي‌الاطلاق است.

«و لا استعانة بشيءٍ منها عليها»

و بي كمك گرفتن به يكي از آنها بر آنها

خداوند كه مخلوقات را به آن عالم باز مي‌گرداند نه براي حاجتي است كه به آنها دارد و نه مي‌خواهد بوسيله آنها بر موجودات ديگر كمك بجويد و ياري طلبد.

«و لا لانصرافٍ من حال وحشة الي حال استئناس»

و نه به‌منظور رهايي از حالت وحشت و تنهائي است تا به حالت انس برگردد.

اينچنين نيست كه خداوند پس از فناي موجودات و درهم پيچيدن آسمان‌ها و زمين و افلاك, تنها مي‌شود و از اين تنهائي رنج مي‌برد و براي اينكه از تنهائي درآيد و براي خود مونسي بجويد, دگربار مخلوقات را مي‌آفريند!!

«و لا من حال جهل و عمي الي حال علمٍ و التماس»

و نه به‌قصد درآمدن از تنگناي جهل و كوري و گمراهي و رفتن به‌سوي دانش و خواهش

و نه اينكه از خلقت دوباره آفرينش بخواهد از حالت ناداني و كوري ـ والعياذبالله ـ بدر آيد تا راه دانش و بينش را بپيمايد, يا اينكه از اين فناي موجودات پشيمان شده باشد و اكنون پس از انديشيدن, به اين معني پي ببرد كه بايد دوباره موجودات را زنده نمايد. اين تداعي افكار و پشيماني‌ها و سر عقل آمدن‌ها, مربوط به اجسام است نه خالق اجسام.

التماس. ممكن است به‌معناي خواهش كردن و طلبيدن باشد و يا لمس به‌معناي علم باشد.

«و لا من فقرٍ و حاجة الي غني و كثرة»

و نه از جهت فقر و تنگدستي و نياز و رسيدن به دارايي و جهانداري و توانمندي.

خداوند پس از فنا و نابودي موجودات, فقير و ناتوان و تنگدست نمي‌شود كه براي رسيدن به دارائي و توانمندي, آنها را دوباره زنده كند.

«و لا من ذلً و ضعه الي عزٍّ و قدرة»

و نه براي دوري از خواري و ذلت و رسيدن به شوكت و ارجمندي و قدرت

خداوند چه نيازي به مخلوقات دارد كه آنان را بازمي‌گرداند و دوباره زنده مي‌كند؟ اين تنها از راه لطف و كرم و مهربانيش است وگرنه او نه نيازي به پول و قدرت و علم و شوكت آنها دارد و نه آنها را از خود چيزي دارند. و مگر مي‌شود خداوند نياز به قدرت و شوكت و عظمت و توانمندي مخلوقات داشته باشد درحالي كه خود آنها را خلق كرده و اين پول و ثروت و قدرت و عزّت را به آنها داده است و تازه تمام مخلوقات چيزي جز پرتو و جلوه‌اي از وجود حق‌تعالي نيستند بي‌آنكه ذره‌اي از خداوند كم شود يا بر وجودش چيزي افزوده گردد. و تمام موجودات عالم در برابر عظمت حق‌تعالي هيچ‌اند. و اگر كسي در دنيا عزّت و شوكت و مال و قدرتي دارد از او است كه مي‌فرمايد: «أيبتغون عندهم العزَّة فأن العزَّة لله جميعاً»

ـ آيا مؤمنان نزد منافقان عزّتي مي‌جويند؟! كه عزَّت يكسره از آن خداوند است.

خداوندا بما توفيق ده كه كوچكي و ناتواني خودمان را در مقابل قدرت و اراده‌ات احساس و لمس كنيم تا بفهميم كه ما از خود هيچ نداريم و تمام افعال و سكنات و حركات ما مورد توجه و نظر تو است, بسا در روش زندگيمان تغييري دهيم و به خود آييم.

/ 4