1. از جهت
داخلي :
با ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم نسبت به يك دشمن بيگانه و دامن زدن به احساس خطر و ضربه پذيري مردم و
وانمود كردن دولت امريكا به عنوان " ناجي " , " حامي " و " رهبر " همه
مردم صرف نظر از جايگاه طبقاتي و رنگ پوست , مذهب و قوميت آنها , بر تضادهاي عميق و در حال شدت گيري اقتصادي
, سياسي و اجتماعي در امريكا سرپوش گذارند و
مردم را به كنار گذاشتن اختلافات كم اهميت همچون
بيكاري و ناامني شغلي , كاهش مزد و مزاياي اكثريت عظيم مردم از يكسو و تمركز و
تراكم ثروت ها و سرمايه هاي افسانه اي در دست قشري كوچك از سوي ديگر و نابودي
تدريجي محيط زيست , ستم نژادي عليه رنگين پوستان و گسترش فقر در ميان آنها و غيره و
در عوض معطوف كردن توجه آنها به مسائل " پر اهميت " چـون " امنيت كشور " , دفـاع از
" زندگي نـوع امريكايي و " تمـدن غرب " در بـرابـر بيگانگان و به زعم جرج بوش پسر ,
" وحشياني " كه چشم ديدن پيشرفت , آزادي و دموكراسي آمريكا را ندارند و به خاطر
عقده و حسادت برآنند كه آزادي و تنعم را از اين كشور سلب كنند دعوت مي نمايد(10).
جورج بوش كه تا اوايل
سپتامبر 2001 به عنوان رئيس جمهور , جرأت پا گذاشتن به شهر نيويورك را نداشت , پس
از اين واقعه به عنوان قهرمان مردم اين شهر بر سر خرابه هاي جنوب منهتن برده شد و
كارگران و داوطلبان كمك به آسيب ديدگان برايش كف زدند و پرچم تكان دادند .