عاملين واقعي فاجعه چه کساني هستند؟
در مورد اينكه چه گروه يا شبكه اي اين عمليات بي پروا وكم نظيررا با اين دقت پياده كرده لااقل سه نظريه وجود دارد:
1-
روايت رسمي دولت و هيأت حاكمه امريكا كه تقريبا بي كم و كاست توسط قاطبه دستگاه هاي
ارتباط جمعي , روز و شب و ساعت به ساعت به گوش و چشم مردم امريكا و جهان
رسانده مي شود, اين است كه اين كار توسط 19 نفر عرب مسلمان صورت گرفت. طبق اين روايت 19 نفر نامبرده جزو شبكه تروريستي بين المللي
القاعده هستند كه مركز آن در افغانستان است ؛ و اسامه بن لادن در راس اين شبكه قرار
دارد و كل اين برنامه زير نظر او صورت گرفته است . دولت امريكا براي اثبات اين
روايت هنوز هيچ مدرك قطعي به مردم خود و مراجع بين المللي ارائه نكرده است.
2- روايت دوم اين است
كه اين كار بي ترديد توسط گروهي به غايت خشمگين از سياست هاي امريكا و در نتيجه از
جان گذشته , مصمم , تحصيل كرده و از نظر فني آزموده و طي يك برنامه دقيق صورت گرفته
است . استدلال آنها اين است كه چگونه دستگاه هاي امنيتي امريكا كه شاخك هايشان نه
تنها در امريكا بلكه در سراسر جهان گسترده شده و مامورين آن در انواع سازمانها ,
مراكز تجاري , ادارات, سفارتخانه ها , دولت ها , و ديگر نهادهاميتوانند رخنه كنند و
با بودجه سرسام آور خود مي توانند بسياري را به خدمت گيرند نتوانستند از وقوع اين
حادثه جلوگيري کنند.
3 - روايت سوم كه از
زبان برخي از اقوام افراد متهم در كشورهاي مصر و عربستان شنيده مي شود اين است كه
اصولا فرزندان آنها محال است دست به چنين كاري بزنند و شخصيت آنها انجام چنين عملي را نمي طلبد و تمام آنچه دولت
امريكا ادعا مي كند يك دروغ بزرگ است و اين واقعه يا كار دستگاه هاي جاسوسي امريكا
است و يا به احتمال قوي تر , دستگاه جاسوسي اسرائيل و هدف آنها بهره برداري لازم در
جهت آغاز يك بحران و عمليات نظامي به منظور خروج از ركود اقتصادي و تثبيت سلطه
نظامي بر جهان است.
با گذشت زمان اين نظريه كه حادثه 11 سپتامبر
دستمايه نظام سياسي آمريكا است قوت بيشتري يافته و افرادي از درون و بيرون
آمريكا بخود جرأت داده و بر اين امر پافشاري ميكنند.
با وجود آنكه انفجار چند سال پيش در
مركز تجارت جهاني , اين دستگاه وسيع را نسبت به اين توطئه هوشيارتر كرده بود و با
وجود آنكه گروههاي قبلي متهم به آن انفجار , نه ماه ها بلكه سال ها زير بازجويي شديد
پليس سياسي و پليس مخفي امريكا بوده اند
و دولت امريكا از همكاري نزديك بعضي کشورها
برخوردار بوده وهمچنين با آنكه دستگاه هاي امنيتي چند كشور
از جمله هند , آلمان و فرانسه
از ماههاي اول تابستان بارها به دستگاه امنيتي امريكا در مورد يك توطئه و
عمليات تروريستي هشدار داده بودند ؛ اينکه عملياتي به اين گستردگي بتواند طي سال ها طراحي و برنامه
ريزي گردد و با اين دقت پياده شودودستگاه اطلاعاتي امريکا با بودجه اي نزديك به 100
ميليارد دلار از آن بيخبر باشد بسيار عجيب مي باشد.
سئوال پراهميتي كه در اين
رابطه مطرح است و هنوز پاسخي به آن داده نشده است اينست كه چرا اين فاجعه از
طرف دولت آمريكا به عنوان يك "جنايت عليه مردم امريكا" يا " جنايت عليه بشريت
" اعلام نگرديد بلكه از همان ابتدا , به
عنوان جنگ صليبي و جنگ عليه امريكا اعلام شد؟ دو دليل اساسي بر اين مسأله مي توان ذكر كرد : نخست آنكه اگر اين حمله به
عنوان جنايت عليه بشريت اعلام مي شد, عاملين اصلي آن ميبايست به " دادگاه جنائي بين
المللي “ سپرده شوند ؛ دادگاهي كه دولت امريكا با موجوديت آن به مخالفت
برخاسته است .
چرا كه امكان دارد برخي از سران خود و دولت هاي دوستش به خاطر اعمال
گذشته شان تحويل چنين دادگاهي داده شوند. دوم و از آن مهمتر آنكه اعلام جنگ و حالت فوق
العاده , پيامدهاي بسيار گسترده تر و عميق تري از مبارزه با جنايت و تروريسم دارد و
ابزار قدرتمندي در اختيار هيأت حاكمه مي گذارد تا بتواند سياست هايي را كه سال ها
در سر مي پروراند ند چه از نظر داخلي و چه از نظر جهاني با استفاده از اين فرصت طلايي پياده كند .
چرا که امريكا بعد از فروپاشي نظام دو قطبي(فروپاشي
شوروي ) و حوادث 11 سپتامبر 2001 به دنبال نظامي در جهان بوده است
که مطابق اهداف , سياستها و معيارهاي مورد نظر خود باشدکه اين اهداف
عبارتند از:
1- امريكا به دنبال
ايجاد نظام سلطه همه جانبه با بهره گيري از كليه ابزارهاي قدرت به ويژه قدرت نظامي
مي باشد و به دنبال حفظ منافع خود كه در سطح جهان تعريف نموده است اقداماتي را
همچنان براي به تأخير انداختن نظام چند قطبي به عمل مي
آورد.
2- امريكا به علت
ناتواني در ايجاد نظام تك قطبي به دليل عدم همراهي
كامل كشورهايي همجون فرانسه ,المان وروسيه با سياستهايش به دنبال ايجاد ساختار دو
قطبي جديد با مولفه ها و شاخصه هاي فرهنگي جديدي (تقابل اسلام و غرب) خواهد بود. و در اين راستا
مراكز و مناطق مهم واستراتزيک جهان اسلام را مورد هجوم قرار خواهد داد و سعي در
تصرف و سلطه بر آن مناطق خواهد داشت و در اين راستا ناچار است دشمنان فرضي يا واقعي
را در جهان اسلام مطرح نموده و با همه ابزارهاي ممكن براي پيروزي در اين تقابل
استفاده خواهد كرد.
3- از آنجاكه امريكائي
ها معتقدند در مقابله
جهان اسلام
با غرب , اسلامي كه از ايران نشأت مي گيرد خطر عمده محسوب مي گردد و جمهوري
اسلامي ايران به تدريج جايگاه خود را در محوريت جهان اسلام قرار خواهد داد ؛ لذا
ايران بايد تحت مهار جامع چند بعدي قرار گيرد و طبيعي
است كه منافع و امنيت ملي جمهوري اسلامي با اين مهار در
تمام ابعادش مورد تهديد قرار خواهد گرفت.
درادامه نشان خواهيم
داد كه زمينه هاي اين استراتژي نظامي امريکا از چند سال قبل در ابعاد سياسي ,
اقتصادي و نظامي فراهم بوده است و به عبارت ديگر چنانچه حتي اين حادثه رخ نمي داد
سياستگزاران آمريكايي دست آويز ديگري را براي اجراي برنامه هاي خود مي يافتند .