ويژگي هاي جنگ اعلام شده بعد از 11 سپتامبر - تلخیصی از کتاب «امریکا رویاروی اسلام استراتژی نظامیگری امریکا بعد از 11سپتامبر» نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تلخیصی از کتاب «امریکا رویاروی اسلام استراتژی نظامیگری امریکا بعد از 11سپتامبر» - نسخه متنی

منوچهر محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ويژگي هاي جنگ اعلام شده بعد از 11 سپتامبر

زماني كه حمله به مركز
تجارت جهاني و ساختمان پنتاگون اتفاق افتاد وزير خارجه امريكا,كالين پاول بلافاصله
اعلام نمود كه ايالات متحده امريكا در " جنگ " باتروريسم مي باشد . زماني كه پاول
چنين مطلبي را ارائه كرد اين احساس , عمومي بود كه جنگ عليه تروريسم در واقع شبيه
جنگ هاي عليه جنايتكاران يا قاچاقچيان مواد مخدر مي باشد و در واقع بسيج همه منابع
موجود عليه يك اقدام و عمليات خطرناك 
ضد اجتماعي صورت مي گيرد.
 ولي بكار بردن واژه جنگ
, تنها يك مسأله حقوقي صرف نمي باشد ؛ بلكه آثار و نتايج عميق تر و خطرناكتري دارد.
اعلان اين امر كه دولتي در حال جنگ مي باشد فوراً آثار رواني جنگ را خلق مي كند.
اين امر , بلافاصله توقعات و تقاضاهايي را براي اقدام فوق العاده نظامي عليه يك
دشمن شناخته شده كه ترجيحاً يك دولت خصم است مطرح مي نمايد و منجر به نتايج فوق
العاده و حساس مي گردد. استعمال زور, ديگر به عنوان آخرين راه حل ديده و شناخته نمي
شود ؛ بلكه به عنوان اولين و هر چه زودتر بهتر مورد استفاده قرار مي گيرد

و اين
جامعه جهاني را به طرف يك جنگ تمام عيار خواهد كشاند كه با كوچكترين بهانه اي بتوان
شعله هاي جنگ را در يك دنياي مسلح به امكانات تمام الكترونيك دامن زد.

جنگ اعلام شده توسط
امريكا به عنوان جنگ عليه امريكا با همه جنگ هاي قبلي تفاوت دارد. عمدتاً در جنگ
هاي ديگر شناخت دشمن و معرفي او به عنوان دشمن و ارزيابي ويژگي ها و قدرت و توانايي
آن براي تدوين استراتژي جنگ از اهميت خاصي برخوردار است. جنگ هاي بين الملل معمولاً
ميان دولت ها صورت مي گرفت و دشمن و متحدين آن شناسائي مي شدند.

 در اين جنگ جديد كه
به عنوان جنگ عليه تروريسم اعلام شده است پديده اي جديد است نه تروريسم تعريف شده و
نه تروريست ها معرفي گرديده اند.

جورج بوش حوزه و دامنه
اين خصومت را به حدي گسترش داده است كه به راحتي مي توان هر دولتي يا گروهي و يا هر
فردي را در جرگه دشمنان قرار داد. اين دشمن را مي توان در قالب دولت ها ، گروه هاي
اجتماعي و حتي آحاد افراد جامعه ديد و 
هيچگونه علائم مشخصه اي ندارند كه قابل تميز ميان دوست و دشمن باشد و
بنابراين دولت امريكا بايد به هر كس و در همه جا با سوء ظن نگاه كند ؛

 زيرا تروريسم
حد و مرز مشخصي ندارد و به همين علت و بهانه دولت امريكا سخت ترين شرايط كنترل و
بازرسي را براي شهروندان خود ايجاد كرده است، هر ناراضي از سيستم دولتي امريكا
بالقوه مي تواند يك تروريست تلقي گردد.

 نكته ديگري كه از اهميت
ويژه اي برخوردار است نوع سلاح هايي است كه در اين جنگ بكار گرفته شده است. در حالي
كه دولت امريكا مجهز به مدرن ترين و پيچيده ترين سلاح هاي پيشرفته نظامي مي باشد كه
براي مقابله با سلاح هاي مشابه ابر قدرتي مانند روسيه شوروي طراحي و ساخته شده است
آنها كه به عنوان تروريست به مقابله با اين سيستم بپردازند از ساده ترين امكانات و
در عين حال مؤثرترين آنها برخوردار مي باشند .

 آنها با قبول خطر مرگ حتي براي خود
مي توانند ضربات هولناكي بر سيستم امنيتي دشمن وارد آورند. انجام عملياتي شبيه آنچه
كه در 11 سپتامبر اتفاق افتاد و با توجه به وجود شبكه هاي مرتبط با يكديگر مي تواند
سيستم نيروگاهي كشوري مانند امريكا را از كار بيندازد و يا با حمله به يك نيروگاه
اتمي فاجعه اي به مراتب بدتر از فاجعه چرنوبيل به وجود آورد كه امكان مقابله با آن
وجود ندارد.

با توجه به اينكه در
حال حاضر امريكا دشمن خود را در ميان مسلمانان جستجو ميكند و جهان اسلام را بعنوان
دشمن خود انتخاب كرده است

 بررسي و ارزيابي ميزان قدرت طرفين به شيوه گذشته عملي
نيست چرا كه ميزان جنگنده ها و زيردريائيها و ناوگان دريائي نيروي زميني و هوائي دو
طرف جنگ قابل
 مقايسه باهم نيست ونوعي " موازنه نامتقارن " را در رابطه با كار آمدي توان هريك از طرفين بايد مورد
بررسي و ارزيابي قرار داد. پات  بيوكانن كه سال ها مشاور رؤساي جمهور امريكا بوده
است چنين مقايسه اي را انجام داده و ارزيابي كرده است.

او مي گويد چنانچه بروز يك
جنگ تمدن ها ميان تمدن غرب به رهبري امريكا 
و تمدن اسلام را جدي تلقي كنيم بازنده اين جنگ امريكا خواهدبود. او مي گويد
درست است كه امريكا داراي قدرت و ثروت است؛ ولي اين دو براي شكست دادن اسلام كافي
نيست و مانع فروپاشي امريكا نخواهد شد همان طور كه مانع فروپاشي روسيه شوروي نگرديد
و همانطور كه مانع شكست امپراتوري هاي رم و ايران در برخورد با مسلمانان اوليه
نگرديد ؛ زيرا مسلمان ها دو عنصر قدرت در اختيار دارند كه غير قابل شكست مي باشند.


مسلمانان داراي ايمان و اعتقادي هستند كه به مدت 1400 سال دوام آورده است و حاضر
هستند به راحتي جان خود را براي آن فدا كنند و اگر غرب توانست فاشيسم و ماركسيسم و
ميليتاريسم ژاپن را شكست دهد ؛ ولي قادر نخواهد بود اسلام را شكست بدهد ؛ زيرا
اسلام شكست ناپذير است.

عنصر دوم
 , جمعيت است در حالي كه جمعيت مسلمانان روز به روز و به صورت انفجار آميزي
در حال افزايش مي باشد جمعيت اروپا و امريكا در حال كاهش است و رو به زوال مي رود.
در غرب براي به خطر افتادن جان يك انسان داد و فغان راه مي اندازند

 در حالي كه در
جهان اسلام و از آنجا كه مرگ را پايان زندگي نمي دانند و از مرگ و شهادت استقبال مي
كنند هيچ قدرتي امكان مقابله با آنها را ندارد.

همچنين امريكا در صورتي
كه بخواهد 
به سياست اتخاذ شده خود ادامه دهد ناچار است همه موازين و مقررات پذيرفته
شده در نظام بين الملل را ناديده بگيرد و زير پا 
بگذارد و عملاً  هم تاكنون بسياري از عهدنامه ها  و تعهدات خود را ناديده گرفته است و در حال
منزوي شدن از اغلب سازمان هاي جهاني و بين المللي است.

 از جمله اقدامات دولت
امريكا بعد از 11سپتامبر2001اين است كه دولت امريكا در توجيه برخورد با تروريسم به
تقويت سيستم هاي اطلاعاتي خود پرداخته و نه تنها اعتبارات زيادي براي تقويت و توسعه
اين سرويس ها تخصيص داده است ؛ بلكه از نظر فراغت بال و آزادي عمل , قوانيني را وضع
نموده است كه به نوعي سنت شكني مي باشد. اين سازمان ها براي مقابله با تروريسم حق
دارند هر كس را كه مايل بودند

 و در مظان اتهام تشخيص دادند دستگير , زنداني و تحت
شكنجه قرار دهند و جالب تر آنكه او را به قتل رسانند و يا در دادگاه هاي نظامي
محاكمه نمايند(9).

در واقع دولت امريكا از 11 سپتامبر 2001
ديگر ماسك و چهره يك نظام دموكراتيك را از خود دور ميسازد و نوعي حكومت توتاليتر در
امريكا برقرار مي كند تا كسي به خود اجازه ندهد و نتواند عليه اقدامات خشونت آميز
دولت اعتراض و با آن برخورد نمايد.

 نشان دادن مكرر صحنه
هاي رعب انگيز فروپاشي ساختمان ها , سقوط دلخراش انسان ها از طبقات بالاي ساختمان و
نابودي هزاران انسان در كوهي از دود و آتش به همراه چهره هاي دردآلود نزديكان و
عزيزان قربانيان فاجعه و فداكاري مامورين آتش نشاني و هزاران داوطلب بي نام و نشان
براي كمك به مجروحين و نجات مدفون شدگان ازر زير آوار عظيم از يكسو و نشان دادن پي
در پي چهره هاي افراد متهم به انجام اين جنايت بر  صفحه تلويزيون از سوي ديگر ,  همراه با تفسيرهاي زهرآگين كساني كه اكنون
فرصت بيرون ريختن كينه هاي نهفته در خود را يافته بودند

همه و همه موجب بالا گرفتن
موج كم سابقه اي از نفرت نسبت به مسلمانان و هر آن كس شد كه شكل و شمايل يا شيوه
لباس پوشيدنش شبيه آنان بود. گفتارها و سخنراني هاي اوليه سران اصلي حكومتي از جمله
جرج بوش بي ترديد به ايجاد اين جو مسموم كمك كرد.

نتيجه آنكه در روزهاي
نخست وقوع فاجعه  , حمله به كسب و كار عرب ها , مسلمانان , هنديان
و پاكستاني ها و به ويژه سيك ها كه شيوه لباس پوشيدن و دستار بستن آنها شبيه اسامه
بن لادن است آغاز گرديد .

لااقل سه نفر در اثر لهيب كينه  مردمي به ضرب گلوله از پاي درآمدند , مساجد
و كسب و كارهاي متعددي مورد حمله و اهانت قرار گرفت و جوامع مسلمان نشين و عرب نشين 
شهرهاي امريكا را جوي از رعب و وحشت فرا گرفت. زنان با حجاب اسلامي و مردان
با لباس هاي عربي و سيك جرات بيرون آمدن از منازل را نداشتند.

طبق آخرين آمار نزديك
به 700 مورد اعمال خشونت نسبت به افراد مسلمان عرب و اهالي كشورهاي خاورميانه و
آسياي جنوبي در همان هفته هاي اول گزارش شده است.

دولت امريكا با استفاده
از فرصت مغتنم اين فاجعه و اعلام اين واقعه به عنوان " جنگ عليه امريكا" و نه جنايت
عليه مردم امريكا و به بهانه 
" مبارزه با تروريسم " اهداف دوگانه ي زير را را دنبال مي كند:

/ 28