ابرقدرت فاقد قدرت
آغاز ركود اقتصاد بين الملل در دهه 1970 براي دولت ايالات متحده نتايج مهمي در بر داشت . ً اين بي رونقي
جلوي پيشرفت و ترقي را مي گرفت و
اين رژيمها يكي
بعد از ديگري با هرج و مرج داخلي ، كاهش استانداردهاي زندگي ، افزايش
وابستگي بدهي به موسسات مالي بين المللي و كاهش اطمينان مواجه مي شدند . آنچه در
دهه 1960 به عنوان عمليات موفقيت آميز به وسيله ايالات متحده در زمينة استعمار زدايي از جهان
شده بود ، عبارت بود از كم كردن هرج و مرج ، افزايش
انتقال قدرت به رژيم هايي كه ، بدون دست زدن به عمليات انقلابي ، توسعه و پيشرفت
كرده اند .
زماني كه ايالات متحده
سعي داشت در اين امر مداخله كند ، با شكست روبرو شد
در سال
1983 رونالد ريگان رئيس جمهور ا يالات متحده سربازها را براي برقراري نظم به لبنان
فرستاد . اين نيروها به زور از آن منطقه بيرون رانده شدند .
او اين شكست را با
تهاجم به گرانادا كه كشور بدون سرباز بود تلافي كرد . جورج دبليو بوش به پاناما
حمله كرد. كشوري كه فاقد نيروي نظامي بود . اما بعد از اينكه او در سومالي براي
ايجاد نظم مداخله كرد به زور از آن منطقه بيرون رانده شد. از آنجا كه انتخاب
سياستهايي كه ايالات متحده بتواند از آن
طريق سلطه سياسي از دست رفته را بدست آورد محدوديت داشت در نتيجه تصميم گرفت
كه اين سياست را كنار بگذارد ، يعني سياستي كه از زمان عقب نشيني از ويتنام تا 11
سپتامبر 2001 ادامه داشت .
هنگامي كه
ايالات متحده جندان مراقب اوضاع نبود ، اتحاد جماهير شوروي در حال زوال و سقوط بود . ايالات متحده به
وسيله اين فروپاشي نابهنگام گيج و مبهوت شده بود . در مورد اينكه چگونه با اين
شرايط و نتايج روبرو شود زياد مطمئن نبود . فرو پاشي كمونيسم , فروپاشي ليبراليسم
را علني كرد و تنها نقطه ثبات را در
مورد سلطه سياسي ايالات متحده از بين برد . از دست دادن اين نوع سلطه سياسي
به طور مستقيم به تهاجم عراق به كويت منجر شد.
در بين
جنگ خليج فارس و واقعه 11 سپتامبر 2001 دو عرصه كشمكش جهاني شامل بالكان و خاور ميانه بود .
ايالات متحده نقش بسيار اساسي و ديپلماتيك را در هر دو منطقه بازي كرده بود.
با نگاهي
به گذشته اگر ايالات متحده ، موضع انزواطلبي را در پيش مي گرفت نتايج بدست آمده تا
چه اندازه با نتايج فعلي متفاوت بود ؟
آيا كشمكش ها بدون دخالت ايالات متحده به شكل
متفاوتي به پايان مي رسيد ؟ خشونت ممكن بود به مدت طولاني تري ادامه يابد ، اما
نتايج اصلي شايد زياد با هم فرقي نداشته باشند . اين موارد
در خاور ميانه شديدتر و جدي تر است
يعني جائي كه شكست هاي ايالات متحده بسيار زياد بوده است . اين شكست به علت كمبود اراده و تلاشش
نبوده بلكه به علت كمبود قدرت واقعي بوده است .