4- زمينه هاي نظـامي
مورخ انگليسي ادوارد گيبون در جلد اول كتاب خود " افول و سقوط امپراتوري روم" که در سال 1776 ميلادي زماني كه آمريكا منشور آزادي و استقلال خود را از
امپراتوري انگلستان اعلام كرد و از حالت مستعمره خارج شد ,منتشر کرد,در تبيين رابطه بين قدرت نظامي امپراتوري روم و مواضع
سياسي امپراتورها مي نويسد : " امبراطورهاي روم با آمادگي هميشگي خود براي جنگ ,
صلح را حفظ كردند
و در حالي كه مدعي دادگري بودند همسايگان خود و كشورهاي تحت سلطه
خود را مرعوب نگه داشتند تا كسي قدرت زخمي كردن امپراتوري را نداشته باشد".
اين
گفتار مورخ انگليسي به قدري ژنرال جورج واشنگتن , اولين رئيس جمهور آمريكا را تحت
تأثير قرار داده بود كه او در مراسم تحليف خود اصطلاح گيبون را به كار برده اظهار داشت : " آماده بودن براي جنگ يكي از
بهترين و موثرترين وسيله براي حفظ صلح است."
از زمان استقلال خود تا امروز , به مدت
226 سال آمريكا بيش از هر كشور ديگر در تاريخ در جنگ بوده است., جنگ با اسپانيا ,
مكزيك , كوبا , كشورهاي درياي كارائيب و آمريكاي جنوبي , جزاير اقيانوس آرام , جنگ
هاي جهاني اول و دوم , جنگ كره و ويتنام , تصرف پاناما و هائيتي , مداخله نظامي در
لبنان , سومالي و بالكان , جنگ خليج فارس و جنگ در افغانستان ,حمله به عراق به
اضافه جنگ هاي داخلي خود آمريكا از 1863 تا 1865 كه بيش از 600 هزار كشته بر جاي
گذاشت و يكي از بزرگترين و پر تلفات ترين جنگ هاي قرون معاصر به شمار مي رود.
تعجب
نيست كه جنگ و آمادگي براي جنگ يكي از ويژگي هاي آمريكا است . جنگ , با " دفاع از
ملت " و " دموكراسي " مترادف شده است. براي ناظران خارجي هميشه اين سئوال مطرح بوده
, چگونه است كه آمريكا با هزاران كيلومتر فاصله از ساير مناطق دنيا تا اين اندازه
در جنگ ها حضور دارد ؟!
در
تاريخ معاصر ايالات متحده امريكا , نقش صنايع پيچيده نظامي در جنگ افروزي ها ,
ايجاد بحران ها و تداوم آنها انكارناپذير است.
صنايعي كه به هر تقدير و در هر
شرايطي و براي حفظ منافع سرشار خود و بقاء صنعت , مجبور به توليد هستند و بايد براي
مصرف توليدات خود بازاريابي كنند. شرايط صلح و آرامش به هر گونه , مطلوب آنها نمي
باشد و از آنجا كه بزرگترين مصرف كننده اين توليدات , ارتش امريكا بوده است؛ صاحبان
اين صنايع با استخدام ژنرال هاي بازنشسته ارتش سعي مي كنند نفوذ فوق العاده خود را
در ساختار تصميم گيري ارتش و وزارت دفاع و تدوين استراتژي متناسب براي ايجاد بازار
حفظ كنند.
مطالعه تاريخ جنگ هاي امريكا بعد از جنگ جهاني دوم مانند جنگ كره، جنگ
ويتنام، جنگ خليج فارس و سودهاي سرشاري كه نصيب اين صنايع شده است بر نقش آنها در
ايجاد و تداوم اين جنگ ها صحه مي گذارد و جالب توجه اينكه هرزمان كه ارتش امريكا
خود درگير در جنگ نبوده است با برافروختن بحران وجنگهاي منطقه اي, بازار تازه اي
براي فروش توليدات خود ايجاد ميكند.
يكي
از كارهاي اين صنايع , خلق بحران و اغراق نمودن در خطرات و تهديدات متوجه آمريكا
است .
مروري بر گذشته توجيهات آنها را براي اخذ سفارش ها در دوران جنگ سرد نشان مي دهد كه در همه
موارد آمار ارائه شده از توانمندي دشمن احتمالي به شدت اغراق آميز بوده
است.همانطوركه ملاحظه خواهيدكرد دربحران 11 سپتامبر , نقش اين صنايع را در جنگ
افروزي دولت امريكا نبايد ناديده گرفت ؛ به ويژه آنكه افرادي مانند ديك چني -
معاون رئيس جمهور - و دونالد رامسفلد و كالين پاول , خود از نظاميان هستند و در ارتباط با اين صنايع ميباشند.
عليرغم اينكه به دنبال فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و خروج اين دولت از رقابت
تسليحاتي با ايالات متحده امريكا , اين دولت نه تنها از انجام هزينه هاي سنگين به
بهانه
تقويت بنيه دفاعي خود به همان سبك كلاسيك دريغ نورزيده ؛ بلكه با خروج از پيمانهاي منعقده توسعه وتقويت
سلاح هاي تخريبي علناً پيمان هاي پذيرفته شده قبلي را كه در جهت تلاشهاي صلح آميز و
محدود كردن اين نوع سلاح ها بوده است زير پا گذارده است
و بر
خلاف افكار عمومي جهاني و فقدان توجيه گسترش اين نوع سلاح هاي پيچيده و كلاسيك
همچنان به توسعه و تقويت آنها مي پردازد .
نوع جنگي كه دولت
آمريكا اعلام كرده است تنها صنايع اسلحه سازي را رونق نمي بخشد بلكه فروش درها و
پنجره هاي ضد مواد منفجره براي پنتاگون و ديگر ساختمان هاي نظامي را افزايش خواهد داد و سپس با فرستادن وسايل جنگي به ديگر نقاط جهان و
مستهلك شدن سريع اين وسايل , فروش قطعات و وسايل يدكي , بالا خواهد رفت و براي
پيمانكاران , تعمير و نگهداري اين وسايل شغل ايجاد خواهد كرد ".