بحث اصليدر اينجا آن است كه پس از ثبوت اصل نيابت، چه شرايطيبايد منظور گردد؟ در كتب فقهيتنها از دو موضوع به صورت اجمال سخن رفته است; يكيمسأله «نيت» و ديگري«شرط شيعه بودن و ايمان ذابح». اينك به بررسياين دو مسأله ميپردازيم:الف ـ نيت محقّق حلّي، صاحب جواهر و گروهيديگر از فقها بر اين باورند كه بايد نايب، نيت ذبح كند و نيازيبه نيّت منوبعنه نيست.محقق ميافزايد:«نيت در قربانيشرط است و جايز است نايب نيت را به جا آورد.»15 صاحب جواهر گفته است:«در كتاب كشف اللثام ادعاياتفاق آراء كرده است بر اينكه نايب عهدهدار نيت ميشود; زيرا او كار را انجام ميدهد. پس او بايد نيت كند و نيت منوب عنه به تنهاييكافينيست; زيرا كننده كار بايد نيّت كند.»16 امام خمينيهم بر اين باور است كه نايب بايد نيت كند.17 گروهيديگر معتقدند كه بايد منوب عنه نيت كند و نيت نايب كافينيست.مرحوم آيةالله خوييمعتقد است حاجيبايد نيت را تا هنگام قربانيكردن ادامه دهد و نيت كردن ذابح شرط نيست.18 برخيديگر گفتهاند اصيل; يعنيحاجيبايد نيت كند; زيرا ذابح بسان وسيله و ابزار است.19 گروه سوّمينيز تفصيل دادهاند كه اگر نايب وسيله باشد و تنها عمل «فَرْياوداج» را انجام ميدهد، نيّت برعهده مكلّف است واگر نايب عهدهدار تضحيه و قربانياست خود بايد نيت كند.البته اينان توضيح ندادهاند كه اين دو تصوير در مقام ثبوت امكان دارد يا در مقام اثبات و اگر به مقام اثبات هم برگردد، چگونه ميتوان آنها را از يكديگر تميز داد.مرحوم آيةالله خويياين مسأله را مبتنيبر مسأله وكالت و نيابت كرده است. ويمعتقد است اگر ذبح كننده وكيل باشد، نيت موكّل و مكلّف الزامياست و اگر ذبح كننده نايب باشد، نيّت او كفايت ميكند و در مسأله ذبح دليليبر تشريع نيابت نيست.20 به نظر ميرسد اين سخن ادعاييبيش نيست; زيرا ذبح جزئياز عبادت و خود عمليعبادياست و چنانكه پيشتر گذشت، نيابت در امور عبادي، بدون تجويز شارع، اعتباريندارد. در اين صورت چگونه ميتوان واگذاريبه غير را پذيرفت بدون دليل شرعي. پس اين استدلال نا تمام است وليكن ميتوان نظر گروه دوم را تأييد كرد كه نيت مكلّف شرط است و نيت ذابح كافينيست; زيرا روايتهايمتعدد ظهور در اين امر دارد. روايات ابوبصير با اين تعبير نقل شده: «وكّلوا من يذبح عنهنّ» 21 و نيز روايت ابيحمزه چنين بود كه «وليأمر من يذبح عنه».22 اين سياق و تعبير نشاندهنده آن است كه ذابح بهعنوان ابزار و وسيله به كار گرفته ميشود و مكلّف خود بايد نيت كند. از سويديگر، عمل ذبح از كارهايياست كه بالاصاله به آمر و فرماندهنده منتسب ميشود. ولذا برخياز فقيهان گفتهاند:«سيره بر آن جارياست كه به ذابح نميگويند اين گوسفنديكه ميكُشد عقيقه است، نذر است، قربانياست، كفاره است يا چيز ديگر.»23 حاصل آنكه مكلّف; بايد نيت كند و اعتباريبه نيت ذابح نيست.ب ـ ايمان ذابح اختلاف ديگر، در تشيعِ نايب است. اين شرط در كلام بسيارياز فقيهان مسكوت مانده است. امام خميني(قدس سره)معتقد است بايد نايب شيعه باشد و سخن ويچنين است:«ويجوز فيه النيابة وينويالنائب، والأحوط نيّة المنوب عنه ايضاً، ويعتبركون النائب شيعيّاً عليالأحوط بل لا يخلو مِنْ قوّة».24 «در قربانيكردن، نايب گرفتن روا است و نايب خود قصد ميكند، گرچه مستحب است نايب گيرنده نيز قصد كند و معتبر است نايب شيعه باشد، بنابر احتياط گرچه اين نظر خالياز قوّت نيست.» گروه سوميبر اين باورند كه چون ذابح در حكم ابزار است، شرط ايمان معتبر نيست.آيةالله خويي(رحمه الله) مينويسد:«همچنين اگر معتقد شديم كه نيت ذبحكننده معتبر است و او مانند نايب ميباشد، بايد شرايط نايب را در اينجا منظور كرد كه يكياز آن شرايط شيعيبودن ذبحكننده است وگرنه ذبح باطل است. همانگونه كه در نيابت نماز، طواف و مانند آن از امور نيابتبردار، چنين است; زيرا لازم است نايب، شيعه باشد و در اين صورت ذبح اهل سنت درست نيست، برخلاف صورتيكه گفته شود ذبح كننده امر نيابيبه او تعلّق نگرفته و عبادت از دستوردهنده محسوب ميشود نه عملكننده; زيرا كه او عامل و واسطهايبيش نيست. كه در اين صورت شرايط نايب در ذبح كننده اعتباريندارد و ذبح اهل سنت نيز مجزياست، بدان معنا كه ذبح انجام شده به دستور حاجيعبادتياست مانند ساختن مسجد توسط كارگران. بليبايد ذبحكننده مسلمان باشد وگرنه ذبيحه او حلال نيست.»25 ظاهر سخن برخيديگر از فقها نيز همين است:«ترديدينيست كه ذبحكردن كافران باطل است و كشته آنها نجس ميباشد و حرام; چرا كه تزكيهكردن شرط اباحه و پاكياست. و اما اگر ذبحكننده از اهل سنت است، در اين صورت اگر او تنها قطعكننده رگها باشد و نايبگيرنده عهدهدار قربانياست و قصد ميكند، اشكاليدر حلال بودن كشته آنان نيست. ليكن اگر نايبگيرنده قصد نكند و كشنده عهدهدار قربانيباشد اين قربانيصحيح نيست; زيرا عبادت آنان باطل است.»26 به نظر ميرسد كه در اين مسأله نيز، حق با گروه سوم است; يعني، در ذابح ايمان معتبر نيست و بر اين ادعا ميتوان سه شاهد اقامه كرد:1ـ ذابح بسان ابزار و وسيله است و روايتهاييادشده در مسأله نيت، بر اين دلالت دارد. به عبارت ديگر چون ذابح هويتيمستقل ندارد و فعل اصلا به او منسوب نيست، شيعه نبودن او ضررينميرساند.2ـ كشتن حيوان و نيز قربانيامرينيست كه تمام افراد بتوانند يا بخواهند خود متكفّل آن شوند، بلكه نوعاً به ديگري واگذار ميشود. و همانگونه كه برخيفقيهان مدعيشدهاند، سيره قطعيبر آن است كه حاجيان خود عهدهدار قربانينميشوند.27 از سويديگر قربانيدر حج جزو امور عبادي و تابع قوانين شرع است. در اينگونه موارد، قانونگذار هرآنچه را كه در نظر او مطلوب است ميبايست در انجام فعل منظور بدارد وگرنه حاكياز آن است كه شرط خاصيدر نظرش نيست، به ويژه در مسائليكه به گونهاي، انجام آن فعل در ميان مردم متداول و مرسوم است.ملاحظه روايات نشان ميدهد كه نيابت در ذبح متداول بود و در مرآي و منظر امامان معصوم(عليهم السلام) قرار داشت و آنان، جز شرط مسلمانيچيز ديگريدر ذابح منظور نكردهاند.گذشته از آنكه مسأله شيعه و سنيدر زمان امام صادق(عليه السلام) مطرح بوده و اگر لازم ميبود، ميبايست تذكر داده شود.در اينجا به نمونههايياز اين روايات اشاره مي شود:عاصم بن حميد الحناط عن ابيبصير قال قال ابوجعفر(عليه السلام): «لا يذبح لك يهودي ولا نصراني ولا مجوسياضحيتك وان كانت امرأة فلتذبح لنفسها».28 امام باقر(عليه السلام) فرمود: «يهودي و نصرانيعهدهدار ذبح قربانيتو نشود. و اگر قربانياز آنِ زنياست، خود عهدهدار آن شود و ذبح كند.» محمد بن الحسن الصفار عن الحسن بن موسيالخشاب عن غياب بن كلوب عن اسحاق بن عمار عن جعفر عن أبيه انّ عليّاً(عليه السلام) كان يقول: «لا يذبح نسككم الاّ أهل ملّتكم».«امام صادق(عليه السلام) از پدرش، از امام علي(عليه السلام)نقل كرده است كه ايشان ميفرمود: «قربانيشما را جز همكيشان شما ذبح نكنند.» دعائم الاسلام عن جعفر بن محمد(عليه السلام)انّه قال: «لا يذبح نسك المسلم الاّ المسلم».امام صادق(عليه السلام) فرمود: «قربانيمسلمانها را جز مسلمان ذبح نكند.» چنانكه ملاحظه ميشود، در اين روايات كه در مقام بيان واگذاريامر ذبح به غير است، جز شرط اسلام و اهل ملّت بودن امر ديگريشرط نشده است و در مقابل ذبح يهودي و نصراني و مجوسيالغا شدهاست.رواياتيكه نشان ميدهد انجام ذبح برايديگريامر رايجيبوده، فراوان است كه به نمونه هايياز آن اشاره ميشود:«سعد بن عبد الله عن أبيجعفر عن أبيقتادة عن محمد بن حفص القمي وموسيبن قاسم البجلي، عن عليبن جعفر، عن أخيه موسيبن جعفر(عليهم السلام) قال: «سألتُهُ عن الضحية يخطيالَّذييذبحها فيسميغير صاحبها أتجزيعن صاحب الضحية؟ فقال: نعم انّما له ما نوي».29 «عليبن جعفر ميگويد: از برادرم موسيابن جعفر پرسيدم، اگر ذبح كننده قربانيخطا كرد و اسم ديگريبر زبان آورد، آيا به جايصاحب قربانيپذيرفته ميشود؟ فرمود: بليمهم آن چيزياست كه قصد كرده است.» محمد بن عبد الله الحميرياليصاحب الزمان فيما سأله، مسألةً عن رجل اشتريهدياً لرجل غائبٌ وسأله ان ينحر عنه هدياً بمنيفلما أراد نحر الهديفياسم الرجل و نَحَر الهديثمّ ذكره بعد ذلك، أيجزيعن الرجل أم لا؟ الجواب لا بأس بذلك».30 محمد بن عبد الله حميريدر پرسشياز امام زمان(عليه السلام) پرسيد: مرديقربانيرا برايشخص غايب كه تقاضايقربانيكرده بود، خريد، ليكن به هنگام كشتن قربانينام سفارشدهنده را از ياد برد و قربانيكرد و سپس به ياد آورد آيا اين قربانيكافياست؟ فرمود: بليمانعيندارد.»