علي، كوچك ترين فرزند امام صادق(عليه السلام) هنوز به دنيامده بود كه پدرش رحلت كرد. وي هميشه همراه برادرش موسي بن جعفر(عليهما السلام) بود و از وي دانش فراوان آموخت. برخي از آن روايات، در كتابي به نام «مسائل علي بن جعفر» گرد آمده كه مشهور است و بارها چاپ و انتشار يافته است. او مي گويد: با برادرم امام كاظم(عليه السلام) چهار عمره گزاردم. آن حضرت كه با خانواده خويش عازم حج بود، مسيرِ مدينه تا مكه را يك نوبت در 26 روز، در نوبت ديگر 25 روز، در سفري 24 روز و يك بار 21 روز طي كرد.15 همو گويد: از پدرم امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه به اصحاب برگزيده اش سفارش كرد: حرمت فرزندم موسي را پاس بداريد; چرا كه برترين فرزند و جانشين من و حجّت خداي عزّوجلّ پس از من بر تمام خلق است.16 وي عمر دراز و با بركتي يافت. با امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد و حضرت هادي(عليهم السلام) زيست و در زمان حضرت هادي(عليه السلام) از دنيا رفت. وي از پدرش امام صادق(عليه السلام) بدون واسطه روايت مي كند.17 بنابراين، در آن هنگام طفلي داراي قدرت تشخيص بوده است. گفتني است علي بن جعفر به هنگام شهادت امام هادي(عليه السلام) حاضر و زنده بوده است.18 و با توجه به اين نكته كه شهادت امام هادي(عليه السلام) در سال 254 رخ داده19 درمي يابيم كه علي بن جعفر بيش از صد سال زندگي كرده است. او از كساني است كه كمالاتي چون علم فراوان، تقواي بسيار و اعتقاد به امامان حق را، علاوه بر شرافت فرزندي، برادري و عمويي امام، در خود جمع كرده است. در مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) حلقه درس داشته و طالبان علم و معرفت از او بهره مي بردند.20 در مقدّمه ممتّع كتاب (مسائل علي بن جعفر(عليه السلام)) به قلم دانشمند گرامي آقاي حسيني جلالي، 43 نفر از كساني كه از او حديث فراگرفته و براي ديگران روايت كرده اند، فهرست شده است.21 از آن جا كه وي فرزند امام صادق(عليه السلام) بوده و با ائمه زمان خود نسبت نزديكي چون برادري و برادرزادگي داشته، به سرچشمه علوم دسترسي داشته و با توانمندي و شايستگي از آن بهره برده است. شيخ مفيد مي نويسد: علي بن جعفر روايت كننده حديث، داراي روشي محكم و متين، ورع شديد و فضل بسيار بود. پيوسته ملازم برادرش امام كاظم(عليه السلام) بود و از او علوم بسيار مي آموخت و براي ديگران روايت مي كرد.22 درباره برخورد علي بن جعفر با امام جواد(عليه السلام) روايات متعددي نقل كرده اند كه همه حاكي از اعتقاد عميق وي به امامت آن حضرت است. علي بن جعفر(عليه السلام) خود مي گويد: مردي از گروه واقفيه23 از من پرسيد: برادرت امام كاظم(عليه السلام) چه شد؟ گفتم از دنيا رفت و مرد. پرسيد از كجا مي گويي؟ گفتم: اموالش تقسيم شد، همسرانش شوهر كردند و امام پس از او به شؤون امامت رسيدگي كرد. پرسيد: پس از او چه كسي امام شد؟ گفتم: فرزندش امام علي بن موسي الرضا(عليهما السلام) . پرسيد: او چه شد؟ گفتم: او نيز مرد. گفت: از كجا دانستي كه او مرد؟ گفتم: اموالش را ورثه تقسيم نمودند، زنانش شوهر اختيار كردند و امامِ پس از او، به شؤون امامت رسيدگي مي كند. پرسيد: امام پس از او كيست؟ گفتم: فرزندش امام جواد(عليه السلام) ، مرد واقفي كه اينگونه جواب از من شنيد، گفت: تو با اين سنّ و قدر و منزلت و با اينكه پسر امام صادق(عليه السلام) هستي، درباره اين نوجوان (امام جواد) چنين اعتقادي داري! گفتم: تو شيطاني. سپس علي بن جعفر(عليه السلام) دستي به محاسنش گرفت و گفت: اگر خداوند او را شايسته امامت داند و مرا با اين موي سپيد شايسته نداند من چه كنم.24 در روايت ديگر آمده است: علي بن جعفر در مسجد النبي(صلي الله عليه وآله) ، در جمع شاگردان بر كرسي تدريس نشسته بود كه ناگاه حضرت جواد(عليه السلام) براي زيارت وارد مسجد شد. علي كه مرد كهنسالي بود، از جاي برخاست و بدون آنكه عبا و ردايش را آراسته كند، به سوي حضرت دويد، دست حضرت را بوسيد و احترام كرد. حضرت جواد پيش از آن كه مشغول نماز و زيارت شوند، به علي فرمودند: عمو جان! بنشين و راحت باش. وي گفت: چگونه بنشينم در حالي كه شما ايستاده ايد. او با تواضع تمام مانند يك فرد كوچك، ايستاد تا حضرت نماز و زيارت را تمام كرد و از حرم نبوي(صلي الله عليه وآله) خارج شد. علي آن حضرت را بدرقه كرد و سپس به جلسه درس برگشت. برخي از شاگردان و حضّار مجلس كه از معرفت بي بهره بودند، آن جناب را توبيخ كردند كه چرا مانند يك برده، نسبت به وي فروتني كردي، با اينكه تو فرزند امام صادق(عليه السلام) و عموي پدر اويي. تو كهنسالي و او نوجوان است! علي بن جعفر(عليه السلام) در پاسخ گفت: وقتي خداوند مرا با اين ويژگي ها، شايسته امامت ندانست و او را لايق اين مقام كرد با وي بستيزم؟ من غلامي از غلامان وي ام.25