1 ـ علي بن حسين بن هبة اللّه شافعي، معروف به حافظ ابن عساكر، محدث سرزمين شام و صاحب كتاب تاريخ دمشق است كه در سال 449 هـ . در دمشق متولد و در سال 571 هـ . در آن شهر وفات يافت (الأعلام، ج 5، ص 82) 2 ـ حسين بن عبدالملك اصفهاني الخلال، اهل اصفهان در صفر سال 443 متولد و از احمد بن محمود ثقفي و ابراهيم بن منصور سبط بحرويه روايت مي كرده است. وي در 11 جمادي الأولي سال 532 هـ . وفات يافت (الذهبي، سير اعلام النبلاء، خطي، ج 12، ص 142) 3 ـ ابراهيم بن منصور سلمي اصفهاني معروف به سبط بحرويه در سال 362 متولد شد. وي از ابن المقري روايت مي كرده و سعيد بن ابي الرجاء نيز از وي حديث نقل مي كرده است. وي در ربيع الاول سال 455 هـ . وفات يافت (الذهبي، سير اعلام النبلاء خطي، ج 11، ص 164) 4 ـ محمد بن ابراهيم اصفهاني (ابن المقري) صاحب معجم و سفرنامه هاي زيادي است كه در سال 285 متولد و در شوال 381 وفات يافت. (الذهبي، همان كتاب، ج 10، ص 493) 5 ـ حره يا الابه، زميني است داراي سنگ هاي سياه و سوزان كه مدينه را احاطه كرده است. (ابن اثير، جامع الاصول، ج 9، ص 309) 6 ـ سقيا نام مسجد و چاه و روستايي است در حره غربي مدينه منوره كه پيامبر ـ ص ـ به هنگام جنگ احد در كنار چاه هاي اين محله استراحت كرده و از آب آن وضو ساخته اند. در مكاني كه آن حضرت نماز گزاردند، مسجدي ساختند كه به مسجد سقيا معروف شد اكنون مسجدي بنام سقيا در همان مكان; يعني در داخل محوطه ترمينال مدينه در كنار ميدان عنبريه قرار دارد كه بعضي گويند همان مسجد و مكاني است كه پيامبر ـ ص ـ نمازگزارده و بعضي گويند مسجد سقيا خراب شده و اين مسسجد بعدها ساخته شده است و در مكان اصلي نماز پيامبر ـ ص ـ نمي باشد. «مترجم» 7 ـ خُمْ، محلي است بين مكه و مدينه كه چشمه هايي در آنجاست و آبها بدانها مي ريزد (النهايه، معجم البلدان) [كنايه از اين كه همانطوري كه آبها در اين مكان فرو مي رود بيماريهاي مدينه نيز به همين گونه به اين مكان فرو رفته و محو شود «مترجم»]. 8 ـ هيثمي در مجمع الزوائد، ج 3، ص 304 گويد كه اين حديث را احمد روايت كرده و رجال او نيز موثق مي باشند. 9 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 326، بنگريد به صحيح مسلم: كتاب حج، باب فضل المدينه و ترمذي في الدعوات. 10 ـ جامع الاصول، ج 9، ص 320، بنگريد صحيح بخاري در «البيوع»، باب بركة صاع النبي ص ـ و مده و صحيح مسلم در حج باب فضل المدينه. 11 ـ الجُحفه (به ضم جيم و سكون حا) دهكده اي بزرگ است در راه مدينه و مكه، معجم البلدان ياقوت حموي، ج 3، ص 62 اين قريه نسبتاً توسعه يافته و يكي از مكانهاي ميقات حج مي باشد. حجاجي كه ابتدا به مكه مي روند در اين مكان محرم خواهند شد. وج تسميه آن به جحفه اين است كه سيل اين دهكده را ويران نمود، از اين رو گفتند: «جف السيل»، سيل به آن اجحاف نمود و از آن هنگام به جحفه معروف شد. «مترجم» 12 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 323. بنگريد بخاري، فضائل مدينه، صحيح مسلم، الحج باب الترغيب في سكني المدينه و الصبر علي لاوائها همچنين بنگريد به شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 337 «مترجم». 13 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 337، بنگريد بخاري: المغازي، باب احد جبل يحبنا و نحبه و صحيح مسلم در حج باب: احد... و ترمذي در المناقب. 14 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 337، بنگريد صحيح بخاري در الجهاد، المغازي و الدعوات و صحيح مسلم در حج باب احد جبل... و ترمذي در المناقب. 15 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 338، در اين منبع آمده است كه الموطأ آن را نقل كرده و محقق جامع الاصول گويد: امام مالك در الموطأ در جامع باب جامع ما جاء في امر المدينه از حديث هشام بن عروه و از عروه نقل كرده است كه اين حديث نزد جميع راويان مالك مرسل است و من مي گويم نزد غير راويان مالك اين حديث موصول است همانگونه كه در حديث قبل آن آمده و حديثي است صحيح. 16 ـ هيثمي در مجمع الزوائد، ج 4، ص 13 گويد كه آن را به اختصار در صحيح گفته ام و طبراني آن را در اوسط به روايت كثير بن زيد آورده است و احمد و غير آن وي را ثقه دانسته اند كه در آن بحث است. 17 ـ مروان بن حكم بن ابي العاص بن... از بني اميه; وي همانند پدرش حَكَم مدتي در مدينه با تظاهر به اسلام نزد پيامبر ـ ص ـ بود ليكن براي مشركين ومنافقين مدينه جاسوسي مي كرد; بطوري كه پيامبر ـ ص ـ ناچار شد او را به همراه پدرش تبعيد نمايد( ابن سعد، طبقات، ج 5، ص 24) آن دو همواره در دوران خليفه اوّل و دوم در تبعيد بودند و در دوران عثمان بازگردانده شدند. حتي مروان مشاور خليفه شد. وي سرانجام قدرت خود را بدست گرفت و سلسله بني مروان از بني اميه را پايه گذار شد. «مترجم». 18 ـ رافع بن خديج بن رافع بن عدي بن يزيد بن الأوس الأنصاري الحارثي، ابوعبداللّه، و ابوخديج در زمان عثمان وفات يافت. (الاصابه، ابن حجر، ج 1، ص 495) 19 ـ هيثمي، مجمع الزوائد، ج 3، ص 298 اين حديث را با عباراتي مشابه و نزديك از رافع بن خديج نقل كرده است و گويد طبراني آن را به نقل از محمد بن عبدالرحمان بن داود كه بر ضعف وي اجماع شده، ذكر كرده است. 20 ـ هيثمي، مجمع الزوائد، ج 3، ص 309 دو حديث با عباراتي مشابه، روايت كرده است. وي گويد: بعضي از اين احاديث را در صحيح گفته ام و احمد نيز آن را روايت كرده و رجال او نيز رجال صحيح هستند. برهان نوري در كنزالعمال، ج 12، ص 247 نيز آورده و گويد: امام احمد و ابويعلي و طبراني و حاكم آن را روايت كرده اند. همچنين بنگريد به شيخ صدوق من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 337 ـ شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 12 «مترجم». 21 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 327، بنا به روايت بخاري و مسلم در فضايل مدينه و درحج، طوسي، همان كتاب، ج 6، ص 12 «مترجم». 22 ـ همچنين بنگريد بخاري، حديث 1876; مسلم حديث 147; ابن ماجه حديث 3111 «مترجم». 23 ـ يكي از اسامي مدينه اكالة البلدان است «مترجم». در جامع الأصول، ج 9، ص 320 آمده است: خداوند اراده كرده است كه اسلام را بوسيله ساكنين مدينه كه انصار مي باشند ياري دهد و بدست ايشان سرزمينهايي فتح و غنيمتهايي بدست آيد كه آن را مورد بهره برادري قرار دهند. از پيامبر ـ ص ـ نقل شده است كه اولين كساني كه از امت من روز قيامت مورد شفاعت من قرار مي گيرند اهل مدينه هستند (هيثمي، همــان كـتاب، ج 10، ص 53). «مترجم» 24 ـ در جامع الأصول، ج 9، ص 320 آمده است: يثرب نام شهري است كه پيامبر ـ ص ـ به آن وارد شده پس حضرت نام آن را به طيّبه و طابه (صيغه مبالغه) تغيير دادند، براي مدينه حدود 70 نام ذكر كرده اند كه سمهودي و ابن شبه و ديگران آن را ذكر كرده اند. «مترجم» 25 ـ هيثمي در مجمع الزوائد، ج 3، ص 300 گويد: احمد و ابويعلي آن را روايت كرده و راويان آنها نيز ثقه هستند. 26 ـ در جامع الأصول، ج 9، ص 319: تنفي جنشها. 27 ـ أحمد بن محمد، معروف به ابن ابي بزة المقري، ج 1، ص 254. 28 ـ امام مسلم در حج «باب من اراد اهل المدينه بسوء اذابه اللّه»، بنگريد: جامع الاصول، ج 9، ص 325 و هيثمي در مجمع الزوائد، ج 3، ص 309 گويد: احمد آن را نقل كرد. و رجال او صحيح است. همچنين بنگريد به ابن نجّار، اخبار مدينة الرّسول، ص 31 «مترجم». 29 ـ در صحيح مسلم در كتاب حج، باب ترغيب في سكني المدينه و الصبر لاوائها، ترمذي در مناقب، هيثمي در، ج 3، ص 300 گويد: طبراني آن را در الكبير آورده و رجال او نيز ثقه هستند، همچنين بنگريد: ابن نجار، اخبار مدينة الرسول، ص 32 «مترجم». 30 ـ همانجا، همچنين بنگريد: ابن نجار، همان كتاب، ص 31. (مترجم) 31 ـ مسلم در حج باب «فضل مدينه» ـ از علي ع ـ نقل شده است كه مكه حرم خداست و مدينه حرم رسول او و كوفه حرم من است. هيچ جبار و ستمگري اراده سوء به آن نمي كند جز آنكه خداوند وي را درهم مي شكند». شيخ طوسي، تهذيب الأحكام، ج 6، ص 12. «مترجم» 32 ـ بنگريد: پاورقي احاديث 28 ـ 25. 33 ـ كنزالعمال، (متقي الهندي)، ج 12، ص 235 به روايت ابن حبان از جابر. 34 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 315 ـ احاديث زيادي در مورد زندگي و سكونت در مدينه و مردن در اين شهر، از پيامبر ـ ص ـ نقل شده است: از جمله اينكه كسي كه در مدينه بميرد خداوند او را روز قيامت ايمن مبعوث مي گرداند. كليني، فروع كافي، ج 4، ص 558 ـ شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 13. همچنين از پيامبر ـ ص ـ نقل شده است: كسي كه قدرت آن را داشته باشد تا در مدينه ساكن شده و در آنجا بميرد پس چنين كند كه من براي كسي كه در آن شهر بميرد در روز قيامت شفيع او خواهم بود (شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 338 ـ شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 5 ـ ترمذي، حديث 3917 ـ ابن ماجه حديث 3112 ـ ابن حجر هيثمي، تحفة الزوار الي قبر النبي المختار، ص 14. «مترجم» 35 ـ جامع الاصول، ج 9، ص 315. 36 ـ همانجا. 37 ـ مجمع الزوائد، ج 3، ص 306 ـ ابن نجار، همان كتاب، ص 31. «مترجم» 38 ـ جامع الأصول، ج 9، ص 318. 39 ـ بخاري، ج 3، ص 57 در تطوع «باب مسجد بيت المقدس» ـ مسلم، شماره 827 در حج ـ ترمذي حديث 326 در صلوة ـ همچنين بنگريد: كليني، فروع كافي، ج 4، ص 555 ـ طوسي، همان كتاب، ج 6، ص 15. «مترجم» 40 ـ مسلم، حديث 1398 در باب حج ـ ترمذي حديث 3098 در تفسير، نسائي، ج 2، ص 36 در مساجد ذكرالمسجد الذي اسّس علي التقوي. 41 ـ اشاره است به آيه كريمه «لمسجد اسّس علي التقوي من اول يوم اَحَق أَن تقوم فيه، فيه رجال يحبون ان يتطهَّروا واللّه يحب المطّهِرّين (توبه: 108) اكثر مفسرين و مورخين شأن نزول اين آيه را مسجد قبا دانسته اند كه اولين مسجدي است كه بدست پيامبر ـ ص ـ و يارانشان ساخته شده است; زيرا پيامبر ـ ص ـ هنگام هجرت به مدينه در ابتدا وارد قبا شده و در چهار روزي كه در آنجا متوقف شدند اولين مسجد را بدست خويش بنا نهادند. «مترجم» 42 ـ جامع الاصول، ج 9، ص 330. 43 ـ در آن زمان چون هنوز شام بدست مسلمين فتح نشده بود، مسجدي نيز طبعاً در آن سرزمين وجود نداشته است كه بخواهند از بناي آن تقليد كنند، احتمالاً منطور معبد بوده كه كاتبين اشتباهاً مسجد نوشته اند. «مترجم» 44 ـ عقيق، اين وادي، بر سه بخش «صغير»، «كبير» و «اصغر» تقسيم مى شده است. قسمت كبير آن در دست علي ع ـ بوده و جمعاً 23 چاه بوسيله ايشان در اين منطقه حفر شده و امروزه مكان شجره بخاطر چاه هايي كه متعلق به علي ع ـ بوده به ابيار علي معروف است. از پيامبر ـ ص ـ احاديث زيادي در فضل وادي عقيق روايت شده است. آن حضرت اين وادي را وادي مبارك خوانده اند (ابن شبه، اخبار مدينه، ج 1، ص 148) از آن حضرت نقل شده است كه جبرئيل بر ايشان نازل شد و از جانب خداوند فرمود: در اين وادي مبارك نمازگزار (محمد بن سليمان، جمع الفوائد من جامع الأصول و مجمع الزوائد، ج 1، ص 566). «مترجم» 45 ـ مِربَدْ مكاني است براي نگهداري گوسفند و شتر و يا مكاني است براي خشكانيدن خرما. «مترجم» 46 ـ سمهودي، وفاءالوفا، ج 3 ـ 4، صص 324، 388 به بعد. 47 ـ پيشين، ج 2، ص 483; 484. 48 ـ اصل اين حديث كه به نقل از عايشه و ابوهريره است و در معدود منابع اهل سنت ديده مي شود، چنين است: «لعن الله اليهود و النّصاري اتخذوا قبور انبيائهم مساجد = خداوند يهود و نصاري را كه قبور پيامبرانشان را سجده گاه خويش قرار دادند لعنت كند.» اين حديث كه سلسله راويان آن معين نيستند، صرفاً از ابوهريره و بعضاً از عايشه نقل شده است. همانگونه كه مي دانيم بسياري از احاديث ابوهريره با پول و امكانات معاويه و بني اميه ساخته شده و در آن هيچ شكي نيست و كتابهايي نيز در اين باره نوشته شده است از جمله «ابوهريره، تأليف سيد عبدالحسين شرف الدين» اصحاب ابن تيميه; يعني محمد بن عبدالوهاب و پيروان او با استناد به چنين حديثي عمل خويش را در تخريب مساجدي كه قبري از بزرگان و صحابه در آن است و يا تخريب گنبد و بارگاهي كه بر قبور مدينه و مكه بنا شده است را توجيه مى نمايند. طبق اين حديثِ ساختگي بايد كليّه مساجد و يا گنبدهايي كه بر قبور ساخته شده را تخريب نمود و بنابر فتواي وهابيت، اگر قبري در داخل مسجد وجود دارد نبايد در آنجا نماز خواند و بايد آن قبر را از آن مكان نبش و جسد موجود را به قبرستان عمومي منتقل نمود. بنابر فتاواي ابن تيميه و عبدالوهاب اقامه نماز در كنار قبور و يا در اينگونه مساجد حرام است (ر ـ ك به فتاوي الإسلاميه، سعيد عبدالعظيم، ص 64، 65) حكام آل سعود در ابتداي به قدرت رسيدن در شبه جزيره با استفاده از اين فتاوي بسياري از مساجد و آثار تاريخي و يا مقابر و گنبدها را بويژه در بقيع و قبرستان ابوطالب منهدم و تخريب ساختند و حتي ملك عبدالعزيز نيز جسارت را تا جايي رسانيد كه مصمم شد قبر پيامبر ـ ص ـ را پس از تخريب گنبد و بارگاه آن، از مسجدالنّبي خارج سازد، ليكن از ترس اعتراضات مسلمانان جهان از چنين اقدامي منصرف شد. اصحاب ابن عبدالوهاب براي توجيه اين حديث (عدم جواز نماز در كنار مقابر از جمله قبر رسول خدا ـ ص ـ ، به ناچار اظهار داشتند كه مقبره رسول خدا ـ ص ـ در مسجد نيست و در خانه عايشه است و خانه عايشه جزو مسجدالنبي نمي باشد و در توسعه هاي بعدي در مسجد داخل شده است لذا از شمول اين حديث مستثني است و در حقيقت مي گويند: پيامبر ـ ص ـ در مسجد مدفون نيست لذا اگر چنين باشد بنابر فتواي ابن تيميه يا بايد مسجدالنبي را تخريب كرد و يا نعوذبالله قبر آن حضرت را از آن مكان خارج ساخت كه بحمدالله از ترس افكار عمومي مسلمين، تاكنون به خود جرأت دست زدن به چنين جسارتي را نداده اند. «مترجم» 49 ـ مجمع الزوائد، ج 4، ص 2، وفاءالوفاء ج 4، ص 134; در صحت اين روايت عده اي ترديد كرده اند. 50 ـ جامع الاصول، ج 9، ص 329 ـ 330. 51 ـ پيشين، همانجا. 52 ـ اين مكان در 9 مايلي مدينه قرار دارد. 53 ـ مجمع الزوائد، ج 4، ص 9 به نقل از احمد و طبراني. 54 ـ قبا در اصل نام چاه و محل سكونت قبيله بني عمرو بن عوف انصاري بوده است. بعضي آن را قبوه خوانده اند (معجم البلدان، ج 4، ص 301). «مترجم» 55 ـ وفاء الوفا، ج 3، ص 803. 56 ـ ابن ماجه، اقامة الصلاة، باب «ماجاء في الصلاة في المسجد قبا» حديث 1412. 57 ـ محمد بن يحيي بن ابي عمر العدني از اهالي مكّه است. (الانساب، ج 8، ص 408) 58 ـ بخاري، ج 3، ص 56 ـ مسلم، حديث 1399 ـ الموطأ، ج 1، ص 167 ـ نسائي، ج 2، ص 37. ابوداود حديث 2040. 59 ـ همانجا. 60 ـ مسجد بني معاويه، همان مسجد الاجابه كنوني است كه اكنون در خيابان ملك فيصل (شارع ستين سابق) كمي بالاتر از مستشفي الولادة و الاطفال و در سمت راست خيابان واقع است. بعضي گويند: پيامبر ـ ص ـ در اين مكان با نصاراي نجران مباهله نمود و لذا به مسجد مباهله معروف شد و بعضي نيز بخاطر دعاي رسول اللّه در اين مكان كه سريعاً به اجابت رسيد نام مسجد را الاجابه گذاشته اند. (مترجم) 61 ـ مسلم، حديث 2890; در «فتن و اشراط الساعه باب هلاك هذه الأمة بعضهم ببعض». 62 ـ بنگريد: حديث شماره 1، از اميرالمؤمنين علي ع ـ نقل شده است كه مكه حرم خداست و مدينه حرم رسول خدا ـ ص ـ و كوفه حرم من است هيچ ستمگري نسبت به آن ستمي نمي كند جز آنكه خداوند، او را درهم مي شكند (كليني، فروع كافي، ج 4، ص 563 ـ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 6، ص 12). «مترجم» 63 ـ مسلم، حديث 1361، «الحج، باب فضل المدينه». 64 ـ بنگريد: به حديث شماره نهم 65 ـ بخاري، ج 4، ص 77 ـ مسلم، حديث 1372 ـ الموطأ، ج 2، ص 889 ـ ترمذي، حديث 3917 از امام صادق ـ ع ـ نقل شده است; رسول خدا ـ ص ـ فرمودند: «مكّه حرم خداست كه ابراهيم آن را حرم قرار داد و مدينه حرم من است كه مابين دو حره را حرم قرار دادم كه درخت آن را نبايد قطع كرد. (كليني، فروع كافي، ج 4، ص 564) «مترجم». 66 ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 104. 67 ـ مجمع الزوائد، ج 3، ص 304; هيثمي گويد: احمد آن را روايت كرده و راويانش ثقه هستند. 68 ـ مجمع الزوائد، همانجا ـ شيخ طوسي در تهذيب الأحكام احاديثي دال بر حرام بودن شكار در مدينه گزارش كرده است. بنگريد: ج 6، ص 13 ـ همچنين شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 336 ـ «مترجم» 69 ـ وفاء الوفا، ج 1، ص 108. 70 ـ معجم البلدان، ج 6، ص 199. 71 ـ بنگريد: حديث شماره يازدهم; همچنين كليني، همان، ج 4، ص 563 ـ صدوق، همان، ج 2، ص 336 ـ طوسي، همان، ج 6، ص 13. «مترجم» 72 ـ بخاري، ج 4، ص 77 ـ مسلم، حديث 1371; الموطأ، ج 2، ص 889 ـ ترمذي 3917. 73 ـ نام حرم مدينه است كه گويند مكاني است در ناحيه بقيع و مكان صدقه زيد بن ثابت انصاري است (معجم البلدان، ج 1، ص 248). 74 ـ مالك، الموطا، ج 2، ص 890 ـ امام احمد و طبراني نيز آن را روايت كرده اند. 75 ـ مجمع الزوائد، ج 3، ص 303. 76 ـ بنگريد: حديث شماره 67. 77 ـ شيخ صدوق، همان كتاب، ج 2، ص 336 ـ طوسي، همان كتاب، ج 6، ص 13. (مترجم) 78 ـ وفاءالوفا، ج 1، ص 208.