1 ـ بازسازي مسجدالحرام (سال 1299 هـ . ق .) - گزارشی از دو بازسازی کعبه و مسجدالحرام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گزارشی از دو بازسازی کعبه و مسجدالحرام - نسخه متنی

محمد حرب؛ مترجم: محمدرضا فرهنگ

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 ـ بازسازي مسجدالحرام (سال 1299 هـ . ق .)

گزارش حاضر ترجمه مقاله اي است در ماهنامه «العربي» چاپ كويت شماره 300، نوامبر 1983 ميلادي برابر با محرم الحرام 1404هجري (صص 151 ـ 144)، كه جستجويي است در اسناد و مدارك تاريخي، درباره آخرين بازسازي1 مسجد الحرام كه در سال 1299هـ . در دوران خلافت سلطان عبدالحميد خان عثماني انجام پذيرفته است. اين بازسازي كه تاكنون نما و هيكل اصلي مسجدالحرام و مسجدالنبي ـ ص ـ را تشكيل مي دهد به وسيله يكي از مهندسان عثماني كه داراي رتبه نظامي نيز بوده، طرح و اجرا گرديده است. نكته جالب توجه آن كه اين مهندس عثماني ، كه اطلاعات ما درباره زندگي او اندك است، به احتمال قوي از شيعيان (كه امروزه از آنان در تركيه و سوريه و آلباني به نام علويان ياد مي شود) بوده و بدين وسيله توانسته است تا حدّ امكان و توانايي خود آثاري شيعي در حرمين شريفين (و به ويژه در مدينه منوّره) بر جاي گذارد. بنابر روايات شفاهي موثّق از منابع شيعيان تركيه، نوشتن نام چهارده معصوم ـ عليهم السلام ـ در صحن اوّل و دوّم مسجدالنبي ـ ص ـ و ثبت اشعاري در مدح اهل بيت و به ويژه حضرت علي ـ ع ـ و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بر گرداگرد حجره پيامبر و خانه حضرت صديقه (اين اشعار را امروزه وهابيان با رنگ آميزي محو نموده اند ليكن با دقت مي توان برخي كلمات آن اشعار را خواند) و صُفّه از كارهاي نيك اين مرد بوده است.

درباره روابط تركان عثماني و عرب ها، نوشته هاي فراواني به چاپ رسيده است، ليكن تا كنون هيچ منبعي از نقش سلطان عبدالحميد، در تغيير چهره مكه، سخني به ميان نياورده است و تنها دكتر محمدحرب، استاديار رشته تاريخ دانشگاه عين شمس در قاهره طي بررسي هاي خود در اسناد و مدارك كتابخانه شخصي سلطان عبدالحميد در استانبول، توانست به متن كامل گزارش اين تغييرات دست يابد. اينك فشرده اي از آن گزارش تقديم خوانندگان محترم مي گردد:

پيشينه روابط عثمانيان با عرب ها، به دوران هاي پيش از سلطه تركان بر سرزمين هاي عربي باز مي گردد، البته در اين رابطه منابع تركان عثماني و تركان مماليك، اطلاعات اندكي ارائه نموده اند و از اين رو به سختي مي توانيم دور نماي كاملي از روابط آنان به خواننده ارائه كنيم، ليكن آغاز اين روابط را مي توان از دوران سوّمين حاكم عثماني; يعني مراد اول (1328 ـ 1359م) دانست. او احترام و توجه ويژه اي به سادات و شريفان حجازي، كه به امير نشين او مي آمدند، داشت (البته اين زماني بود كه هنوز عثمانيان، امپراتوري خود را تشكيل نداده بودند)، تا جايي كه مراتب احترام و پذيرايي شايان آنان را خود ـ و نه اطرافيان ـ به عهده مي گرفت و در اين باره حكمي نيز صادر نمود كه متن آن را مجله گروه تاريخ عثماني (سال پنجم ص244) آورده است. با گذشت زمان و توسعه قدرت و گسترش نفوذ عثمانيان، روابط اين دونيز نزديكتر گرديد. منابع عثماني تاريخ نخستين، كيسه هاي زر (=

صُرّه) راكه درباره عثمانيان براي مكه و مدينه ارسال داشته اند، به دوران چهارمين حاكم عثماني سلطان بايزيد مشهور به صاعقه (1360 ـ 1403م) و فرزندش محمد چلبي بازمي گردانند و پس از اين دو تن، سلطان مراد چهارم كه ششمين حاكم عثماني بود (1404 ـ 1451م) همه ساله پولي برابر با يك هزار ليره براي تمامي افرادي كه ساكن مكه ومدينه بودندونسب آنان به پيامبر ـ ص ـ مي رسيد ارسال مي داشت. علاوه بر اين او عايدات روستاهاي منطقه باليق حصار در نزديكي آنكارا را وقف براي مكه نمود و براي اطمينان و تأكيد از ادامه آن، در وصيّت نامه رسمي خود (كه در سال 850 هـ . برابر با 1446م نوشته شد) نيز آن را تكرار نمود و بخش هايي از متملكات دارايي خود را نيز به فقيران مكه و مدينه بخشيد. برخي از منابع كهن عثماني از نيت قلبي سلطان محمّد دوّم (هفتمين حاكم عثماني 1432 ـ 1481م) كه به سلطان محمّد فاتح شهرت دارد (زيرا وي نخستين سلطاني بود كه توانست شهر قسطنطنيه را از دولت روم شرقي باز ستاند و آن را پايتخت خود و به نام استانبول قرار دهد) ياد كرده اند. او قصد تعمير و ترميم و بازسازي حوض هايي را داشت كه در مسير كاروان حجاج عثماني قرار گرفته بود، ليكن مماليك مصر كه در آن روزگار حاكمان سرزمين هاي مصر و شام و حجاز بودند مانع اين كار شدند و اين منع، سبب اندوه فراوان سلطان گرديد. از سويي ديگر، منابع ترك و عرب با تفصيل بيشتري از نقش عثمانيان در ترميم و تعمير كعبه ياد كرده اند. اين منابع نخستين دخالت عثمانيان در ترميم كعبه را از حادثه سيل بنيان فكن مكه در سال 1039هـ . (1629م)در دوران سلطنت سلطان مراد چهارم (1612 ـ 1640م) مي دانند. در اين سال سيلاب عظيمي شهر مكه را درنورديد و به سوي مسجد الحرام سرازير گرديد و تمامي مسجد را پوشانيد و از ميان درب كعبه به داخل آن نيز نفوذ نمود و تا نيمه ديوار داخلي كعبه را آب فرا گرفت. شدّت فشار آب به گونه اي بود كه در مدت كوتاهي ديوار سمت ركن شامي و بخش هاي بزرگي از ديوار شرقي و غربي كعبه فروريخت. در پي اين واقعه بود كه سلطان عثماني دستور ترميم كعبه را صادر نمود و درسال 1040هـ . (= 1630م) كارهاي ساختماني به پايان رسيد. پس از اين اقدام روابط طرفين ادامه يافت و همواره كمك هايي جهت مكه و ترميم كعبه به حجاز مي رسيد. در دوران خلافت سلطان عبدالعزيز (1830 ـ 1876م) از دربار عثماني، طوقي نقره اي جهت دربرگرفتن حجرالأسود به مكه رسيد و در 15رمضان 1218هـ . حجرالأسود در اين طوق نقره اي قرار گرفت.

بررسي منابع عثماني اطلاعات دقيقي از اقدامات سلطان عبدالحميدخان عثماني در سال 1299هـ . در كعبه به ما نمي دهد و تنها به اشارات گذرا و كوتاهي بسنده نموده اند و درباره اين موضوع حسين عبدالله باسلامه در كتاب خود به نام «تاريخ الكعبة المعظمه: عمارتها، وكسوتها، وسدانتها» كه در سال 1354هـ . در جدّه به چاپ رسيد اشاره مي كند و مي گويد:

سيد احمد دحلاق در كتاب خود به نام «الفتوحات الاسلاميه» مي نويسد: در سال 1299 هـ . سلطان عبدالحميدخان فرزند سلطان عبدالمجيد خان عثماني به ترميم و تعمير اساسي و بنيادين كعبه همّت گمارد و كف كعبه را با سنگ هاي مرمر پوشانيد، ليكن بيش از اين اطلاعاتي را ارائه نمي كند و تنها به اشارات كوتاه و فشرده اي بسنده نموده است.

علّت اين فشردگي و كوتاهيِ اطلاعات او، نبودِ گزارش كامل و رسمي از اين اقدامات است، ليكن توفيق يار من بود و توانستم گزارش كامل اين تعمير را، به همراه نقشه هاي تفصيلي آن، در كتابخانه خصوصي سلطان عبدالحميد دوّم به دست آورم كه فشرده آن تقديم خوانندگان مي گردد:

/ 6