فتاوايمذاهبفقهي در بارة آغاز طواف - خط محاذی حجر الأسود نقطة شروع طواف نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خط محاذی حجر الأسود نقطة شروع طواف - نسخه متنی

عبدالوهاب ابو سلیمان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فتاوايمذاهبفقهي در بارة آغاز طواف

متن فتاواي مذاهب فقهي ديگر در بارة «ايستادن روبروي حجر الأسود» براي آغاز طواف به شرح زير است:

مذهب حنفي:

در اين مذهب آمده است كه شخص طواف كننده بايد كمي قبل از آن، احرامِ خود را ببندد و اين كار در هر طوافي كه پس از آن «سعي» ميكند، سنت است. سپس مقابل خانة خدا، در كنار حجرالأسود كه پس از ركن يماني است، ميايستد بهطوريكه تمام سنگ در طرف راست وي قرار گيرد و شانة راست او نيز به طرف سنگ باشد و بعد نيت طواف ميكند. خارج شدن به صورت عقب گرد مستحب است، به شرط اينكه تمام بدن از جلوي حجرالأسود عبور كرده باشد.

كرماني مي گويد: نزد همه كس اين عمل كاملتر و بهتر محسوب ميشود، چون خارج شدن بهطور عقب عقب را همه مستحب ميدانند.2 مذهب مالكي:

علامه ابن فرحون مالكي يادآور شده است:

(مسأله:) در طواف كامل بايد تمام بدن از جلوي حجرالأسود بگذرد و بايد توجه داشت كه شروع طواف از ابتداي حجر الأسود باشد.3 سند ميگويد: بهتر است طواف كننده از سمت راست حجرالأسود بيايد و بر آن بوسه زند و طرف چپ وي در قسمت راست حجرالأسود قرار گيرد و آنگاه آن را ببوسد و سنگ را در طرف چپ خود قرار داده و با دست راست آن را طواف كند و حتي اگر بعضي از اعضاي بدنش در مقابل سنگ قرار گرفت صحيح است; چون از آنجا طواف شروع شده اگر به همانجا هم ختم شود يك دورمحسوب ميشود.4 مذهب حنبلي:

علامه بهوتي ميگويد: (طواف از حجر الأسود آغاز ميشود) چون پيامبرخدا(صلي الله عليه وسلم) از همانجا طواف را آغاز ميكردند و ميفرمودند: «مناسك خود را از من بياموزيد.» حجر الأسود سمت شرق كعبه واقع شده و بنابراين تمام يا بعضي از بدن طواف كننده در برابر حجرالاسود قرار ميگيرد; زيرا آنچه كه در طواف لازم است مقابل حجر الاسود بودن است. اگر چنين نشود، يعني تمام بدن محاذي حجرالاسود قرار نگيرد يا فقط قسمتي از حجر الاسود در برابر بدن او واقع شود، طواف او در واقع از ركن حجرالاسود شروع نشده است. و در حقيقت طواف را از غير ركني كه حجر الاسود در آن قرار دارد آغاز كرده است; مثل در و غير آن، براي طواف كننده دور و شوط محسوب نميشود، چون بدن كاملاً در برابر حجرالأسود قرار نگرفته است و دور دوم او همان دور اول محسوب است، چون دور زماني است كه تمام بدن در برابر حجرالأسود قرار گرفته باشد.5 و بدين نحو آغاز طواف صحيح است و فقها در صحّت آن اختلاف نظريه ندارند و همگي برآنند كه شروع طواف به صورت ناقص، به اينكه آغاز طواف بعد از حجرالأسود باشد، باطل است.

انواع ديگري هم مورد اختلاف فقهاست و مردم بسيار دچار آن اشتباه ميشوند كه از آن جمله به دو شكل زير ميتوان اشاره نمود:

الف ـ طواف كننده با قسمتي از بدنش از برابر كامل حجر عبور ميكند.

ب ـ با قسمتي از بدنش، از برابر قسمتي از سنگ عبور ميكند.

اين دو نوع عمل، به ويژه هنگام ازدحام، شايع است كه اداي كامل طواف را آنطور كه فقها مقرر داشتهاند، غير ممكن ميسازد و اكثر فقها دربارة اين دو نوع طواف سخن راندهاند; يعني با قسمتي از بدن از برابر تمامي حجرالأسود يا با قسمتي از بدن از برابر قسمتي از حجرالأسود عبور كنند، اما مذهب حنفي اين دو حالت را صحيح ميداند و بر مبناي اصول اعتقادي آنها، جاري ميباشد و علامه محدّث فقيه شيخ ملاّ علي، قاري مكه در اين باره يادآور شده است: حالت نخستين طواف مستحب است و سپس به مسائل ديگر مي پردازد و از جمله ميگويد: اگر كاملاً در برابرحجرالأسود قرار گيرد و نيت طواف كند، براياصلمقصودكافياست،چون طواف ازحجرالأسودآغازشدهاست چه بگوييم سنت است يا واجب يا فريضه يا شرط. در برابر حجرالأسود قرار گرفتن در آغاز طواف پيش ما سنت است نه واجب.6 علامه ابن عابدين ميگويد: با تمام بدن از مقابل تمام حجرالأسود عبور كردن نزد ما لازم نيست.7 از علماي مذهب مالكي، علاّمه سند مالكي ميگويد: اگر قسمتي از بدن، مقابل قسمتي از حجرالأسود قرار گرفت، طواف مجزي است; زيرا از آنجا آغاز كرده و به آن نقطه رسيده، پس دور كاملي است.8 ولي در مذهب حنبلي، علاّمه علاءالدين علي بن سليمان مردادي ميگويد: در مذهب ما آن دور مُجزي (كافي) نيست. و گفته شده كه مجزي است. اين نظريه را برخي از اصحاب اختيار كردهاند كه شيخ تقيالدين از طرفداران اين نظريه است و ابن رزين در شرح خود آن را صحيح دانسته و آن دو را در مغني، مُحرّر، شرح تخليص، رعايت كبري و فائق، مطلقاً (يعني چه در طواف عمره يا حج افراد يا قران) مجزي دانستهاست.9 علامه شيخ عبدالله بن جاسر اين مطلب را ترجيح داده و ميگويد: انسان به اين گفته اطمينان مييابد، هرچند كه مذهب بر مبناي گفته سابق ما تأكيد دارد و آن همانا عبور تمام بدن از برابر تمام حجرالأسود يا قسمتي از آن است.10 اين از نظري فقهي در اين موضوع بود ولي تحقيقات كامل نميشود مگر اينكه به دنبال واقعيت رفت و براي پياده كردن آن ميان جنبه نظري و عملي آن هماهنگي به وجود آورد.

خطي كه اشاره به حجرالأسود ميكند: خط مستقيم از مرمر سياه رنگي به عرض 20 سانتيمتر به روي زمين در محل طواف، در برابر حجرالأسود است كه در اوائل قرن پانزدهم هجري رسم شده و هدف از آن، اين بوده كه طواف كننده بهطور يقين، اطمينان پيدا كند كه طواف را بهطور كامل انجام داده است، چون به علت شدت ازدحام در موسم حج، طواف كننده نميتواند از صحت طواف خود يقين پيدا كند، به ويژه در صورت دوري وي از كعبه مشرفه، كه طواف جز به سختي و مشقت انجام نميشود و چه بسا اين شرط محقق نميشود و در نتيجه طواف باطل و اين بطلان موجب باطل شدن مناسك حج يا عمره طواف كننده ميگردد. ولي وجود اين خط باعث شده كه طواف آسان شده و نگراني برطرف گردد و كمك ميكند طواف را بهطور كامل انجام دهند.11 آنچه گفته شد هدفِ اساسي از ترسيم اين خط بود، كه هدف بهجا و اجتهاد خوبي بوده و ثواب آن به واضعِ اين خط ميرسد، اما پس از مرور ساليان دراز از ترسيم اين خء مفاسد ناشي از وجود آن، كه بر مصالحش فزوني دارد برملا شده است.

ركن حجرالأسود كه ارتفاع آن برابر با ارتفاع كعبه مشرفه; يعني 13 متر است، باعث ميشود از دور و نزديك و شرق و جنوب به خوبي ديده شود. در ازدحام شديد طواف كنندگان باز هم قابل مشاهده است و حتي اگر در رواق مسجدالحرام باشند.

بنابراين، ركن حجرالأسود خود علامت شرعي مشخّصي است كه براي بينندگان بهسادگي و بدون هيچگونه مشقّتي قابل مشاهده است و به عنوان علامت شرعي، جهت آغاز طواف و پايان آن، از زمان پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله وسلم) و خلفاي راشدين و طي عصور اسلاميِ گذشته، حتي قبل از كشيدن اين خط بوده است.

طواف كنندگان، از قبل از نقطة پاياني سمت راست حجرالأسود، طواف را آغاز و با رسيدن به آن مكان، كاملاً از جلوي آن عبور ميكردند تا يك دور كامل طواف، تمام ميشد بدون آنكه مشكلي به وجود آيد، امّا پس از كشيدن اين خط، براي طواف كنندگان هر روزه و در ايام مختلف، به ويژه در اوقات ازدحام شديد كه پس از نظام جديد عمره تقريباً در همه روزهاي سال مشاهده ميشود، يقين حاصل شد كه وجود اين خط در منطقه طواف، زيانها و مخطورات اخلاقي و ديني به وجود ميآورد; از جمله مخطورات ديني آن است كه برخي از زنان و مردان به روي اين خط نماز گزارده و اين كار را از شعاير طواف ميشمارند و برخي پس از اتمام طواف در نقطه پايان ميايستند كه اين كار خللي در دور آخر به وجود ميآورد. امّا زيانهاي اخلاقي در چسبيدن طواف كنندگان زن و مرد به هم است. چون از پشت سر فشار وارد ميشود و در قسمت جلو برخي كاملاً ميايستند و هيچ راه فراري باقي نميماند. بعضي از طواف كنندگان هم ميخواهند حتماً خطي را كه اشاره به حجرالأسود دارد به چشم خود مشاهده كنند و اين كار باعث كندي حركت ميگردد و برخي نيز پس از مدّت كوتاهي از انجام تكبير ركن يماني در آنجا ميايستند. گروهي حجاج، چه آنها كه از احرام درآمده و يا در حال احراماند فكر ميكنند كه بايد بر روي خط توقف كرده و تكبير و دعا بر زبان جاري كنند. اين عمل در هر دوري تكرار ميشود و در حركت تأثير ميگذارد و نقطه آغاز حركت كند ميگردد و در اكثر اوقات همه در آنجا كاملاً ميايستند و مانند سپري انساني باعث عدم حركت ميان دو ركن حجرالأسود و يماني ميشوند.

در ميان دو ركن، در حالاتي كه ذكر شدهعدّهايجيببر و افراد ضعيف النفس و سست اراده پيدا ميشوند كه ـنعوذ باللهـ براي اجراي اهداف پست خود آنجارا محل مناسبي به حساب ميآورند.

اما زيانهاي جسماني را سالمندان زن و مرد و افراد ضعيف متحمّل ميشوند و اينگونه فشارها به علت توقف در روي خط مقابل حجرالأسود، قبل از ترسيم خط و بعد از آن بوده و اگر هم اين خط برداشته شود، مشكلات را مضاعف ميكند. پس بايد تلاش نمود تا در حدّ امكان مشكلات ناشي از آن را كاهش داد.

اگر اين نتايج و ضررهايي را كه همگان از آن شكايت دارند، مورد بررسي قرار دهيم، ميبينيم رهايي از آن ممكن نيست و ميبينيم وجود آن يك اصل شرعي است.

قاعدة شرعيِ «اولويّت و تقدم دفع مفاسد بر جلب مصالح» اقتضا ميكند كه اين خط پاك شود و وجود ركن حجرالأسود، كه ارتفاع آن به بلنداي كعبه است ما را از مصلحتي كه مورد نظر ترسيم كنندگان اين خط بود، بينياز ميگرداند; زيرا اين ركن خود آغاز و پايان صحيح طواف را از زمان پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) و پس از آن ـبدون آنكه خللي در اداي عبادت به وجود آوردـ معيّن ميكرده است....

اين مطالب از نظر شرعي بود، اما از نظر مهندسي، اين خط يك خط هندسيِ بديهي است و قرار بود كه عرض آن پهنتر شود و به تدريج كه از كعبه دور ميشود، بزرگتر شده و به كعبه كه نزديكتر ميشود كوچكتر گردد، مثل صف نمازگزاران كه در نزديكي كعبه صفوف تنگتر وكوچكتر ميشود و هرچه از كعبه دور ميشوند صفوف گستردهتر ميگردد.

اين حقيقت با تحقيقاتي كه فقهاي مكه مكرمه و مفتيهاي مذاهب چهارگانه، سابقاً در اوائل قرن چهاردهم انجام دادهاند، ثابت شده است. آنها در گزارش خود ابتداي طواف را از ركن حجرالأسود محسوب كردهاند كه هر چه از حجرالأسود دورتر شوند چارچوب آن وسيعتر شود.

ابتداي دو خط موازي از نقطه فرض شده در وسط انتهاي حجرالأسود، بدين نحو است كه يكي از آنها به باب صفا و ديگري از ركن زمزم عبور و به باب عباس ميرسد كه با قياس به نقشه كعبه، عبور تمام بدن از تمام حجرالأسود يا قسمتي از آن ميباشد.12 در پرتو آنچه كه از متون شرعي دربارة آغاز طواف از مقابل حجرالأسود در دور اول و دو نظريه فقهيِ سابق، و خطي كه مستقيم اشاره به حجرالأسود دارد كه طول آن بيش از 20 سانتيمتر و به اندازة عرض بدن انساني كه مقابل آن بايستد نيست، پس بنابر نظريه اول (كه بايد تمام بدن از مقابل آن عبور كند) اين هدف را برآورده نميسازد و بنابر رأي دوم براي عبور قسمتي از بدن از جلوي قسمتي از حجرالأسود كافي نيست. مذهب حنفي و مقداري از بزرگان فقهاي مذهب مالكي و حنبلي بر اين نظريهاند كه به مردم فرصت ميدهد تا در اين ازدحام نفسگير آن را پيروي كنند تا گناهي مرتكب نشوند و در اين حين نيازي به خط نيست.

امروز درك واقعيت به وجود و هماهنگي با شريعت اقتضا ميكند كه اين خط برداشته شود تا اضرار و خطاها محو گردد و اين ركن از مناسك حج، بدون آن صحيحتر انجام گيرد. به اين ترتيب كه طوافكنندگان آنگونه در برابر حجر بايستند كه ضلعي را كه در سمت راست حجرالأسود و چپ آن است ببينند و با اين ايستادن، از توقف در كنار ضلع باب و دست زدن به آن، كه در نتيجه تمام بدن در برابر آن قرار نميگيرد، اجتناب كرده باشند اما هنگامي كه ضلع ديگر را رؤيت كردند، تمام بدن در برابر آن قرار گرفته است.13 والله الموفق.

/ 4