مقدمه - بازتاب احادیث نبوی در کلام راجی کرمانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بازتاب احادیث نبوی در کلام راجی کرمانی - نسخه متنی

احمد امیری خراسانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

از گذشته تاکنون، از گذشته تاکنون، شعر را از نظر نوع ادبي، به گونه هاي متفاوتي تقسيم کرده اند که شعر حماسي يکي از انواع آن به حساب آمده است حماسه و منظومه هاي حماسي از ديدگاه صاحبنظران به انواع مختلفي از جمله: 1- منظومه هاي حماسي اساطيري و پهلواني 2- منظومه هاي حماسي تاريخي 3- منظومه هاي حماسي ديني 4- منظومه هاي حماسي مصنوع تقسيم شده است.[1]

در اين راستا دين و مذهب يکي از اصولي است که شاعران و سخنوران پيوسته به دفاع از آن برخاسته و حميت دينداري خود را با سرودن اشعاري چه به صورت منظم و چه به صورت پراکنده به اثبات رسانيده اند و در حقيقت اين نوع شعر را در خدمت بيان افکار و عقايد خويش قرار داده و حربه اي براي بيان مقصود خود دانسته اند.

در تاريخ شعر فارسي «اشعار ديني از شاعراني مانند کسايي و ناصر خسرو آغاز شد و بعداً به وسيله شاعران شيعي مذهبي از قبيل قوامي رازي شاعر قرن ششم هجري و ابن حسام شاعر قرن نهم و محتشم کاشاني شاعر قرن دهم تکميل شد. بعد از آن در تمام دوره صفويه و قاجاريه ادامه يافت اين اشعار که حماسه هاي ديني را هم بايد در شمار آنها دانست، معمولاً در ذکر مناقب و يا مصائب اولياي دين و پيشروان تشيع سروده شده است. رواج اين نوع شعر در دوره صفويه که عهد تقويت مذهب تشيع و رسمي شدن آن در ايران است؛ از هر دوره، ديگر بيشتر بوده و در دوره قاجاريه نيز از رواج نيفتاده.»[2]

همين نوع حماسه هاي مذهبي است که در نهايت منجر به پديد آمدن گروهي شد به نام «مناقبيان» يا «مناقب خوانان» که به ذکر بزرگيها و علوّ مقام پيشوايان خود، به ويژه در شيعه مي پرداختند. «از آثار شيعه در قرن ششم هجري معلوم مي شود که دسته اي خاص به نام «مناقب خوانان» يا «مناقبيان» ظاهراً از عهد آل بويه به بعد در ايران سرگرم کار بودند. کار اين دسته آن بوده که قصايد و اشعاري در ذکر مناقب امامان شيعي مي خواندند و مردم بر گرد آنها اجتماع مي کردند و به اشعاري که مي خواندند گوش فرا مي دادند. همراه اين مناقب، حکاياتي هم نقل مي شد که در آنها از شجاعتهاي علي بن ابيطالب (ع) پيشواي شيعيان سخن مي رفت. اين کار مقدمه ايجاد داستانهاي قهرماني و منظومه هاي حماسه هاي ديني درباره مغازي علي بن ابيطالب (ع) و اولاد او شده و از اين راه چند منظومه بديع به بحر متقارب در ادبيات فارسي به وجود آمده است. مانند:

خاوران نامه ابن حسام و حمله حيدري باذل و حمله حيدري راجي کرماني و خداوند نامه فتحعلي خان صباي کاشاني و ارديبهشت نامه سروش اصفهاني و چند منظومه ديگر...»[3]

راجي کرماني، منظومه سي هزار بيتي حمله حيدري را بر اساس اقتباس و تقليد از شاهنامه فردوسي سروده است. همانگونه که استاد سخن، فردوسي، رستم را قهرمان شاهنامه، اين حماسه ملي ايران قرار داده است که خالق شگفتيها و کارهاي خارق العاده است؛ راجي کرماني هم به علت عشق و علاقه وافرش به مولاي متقيان علي (ع) آن حضرت را به عنوان قهرمان منظومه خود قرار مي دهد و آن بزرگوار را نماد انسان وارسته و کامل، کما هو حقه، قلمداد مي کند همچون فردوسي که رستم را نماينده ايراني برتر و آگاه و تا اندازه اي انسان کامل معرفي مي نمايد. همانگونه که مولانا نيز تشابه حضرت علي (ع) و رستم را به عنوان نماد انسان کامل در نظر دارد:




  • زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
    شير خدا و رستم دستانم آرزو ست[4]



  • شير خدا و رستم دستانم آرزو ست[4]
    شير خدا و رستم دستانم آرزو ست[4]



همچنين راجي، سرآغاز بيشتر غزوات را با ساقي نامه هاي پر شوري - 24 ساقي نامه در حدود 1200 بيت - که آکنده از اصطلاحات و مفاهيم بلند عرفاني است آغاز مي کند تا خواننده را براي پيگيري داستان آماده کند.

ملّا بما نعلي کرماني، معروف به «راجي کرماني» شاعر قرن سيزدهم است که با سرودن اشعاري حماسي و غنايي در ذکر بعثت و تاريخ زندگي حضرت رسول (ص) و همچنين شرح سرگذشت و جنگها و ذکر دلاوريهاي حضرت علي (ع) تحت عنوان «حمله حيدري» يا به اختصار «حمله» نام خود را در گستره ادب فارسي ماندگار ساخته است. در خصوص زندگي وي واقعه اي بدين گونه نقل شده است.

«وي در ابتدا زرتشتي بود و در اوان جواني به بيماري فلج دچار مي شود. در ايّام محرّم تحت تأثير نوحه هاي عزاداران عاشورا، از هوش مي رود؛ در آن حال مولا علي (ع) را به خواب ديده که به بالين او آمده و مي گويد: (بمان! بلند شو.) در اين هنگام وي به هوش آمده، از جاي بر مي خيزد و خود را تندرست مي يابد.پس از اين واقعه به ميان سوگواران رفته و در سوگ امام حسين (ع) بر سر و سينه مي زند. اين رويداد دگرگوني عميقي را در احوالش پديد آورده و از دين زرتشتي به دين اسلام مي گرود و نام ملّا بمو نعلي (بمانعلي) را بر خود مي نهد.»[5]

/ 32