زمانى كه بقعه مقدّسه كعبة الله سقوط مى كرد، به زمزم شريف يك مرارت و تلخى فوق العاده كه نوشيدن آن محال بود حاصل آمده بود. اگر چه أعاظم علما و متيخّران فقرا استدعا نموده گفتند كه چون اهل ايمان به ماء مبارك زمزم حسرت و احتياج دارند بئر شريف زمزم را بايد تطهير و تنظيف نمود و تا زمانى كه اين چاه تطهير نشده است نبايد به محل ديگر توجه فرمود وليكن چون امر تطهير بئر مزبور به سى هزار قروش محتاج بود، و صرف مبلغى كه زياده از پنج شش هزار قروش بشود، محتاج به اذن و رخصت مجدّدى بود، لهذا رضوان آقا در جواب آن ها گفت كه من نمى توانم به رأى خود اين مبلغ را صرف نمايم، ناچار از والى مصر استيذان مى كنم، محض اين كه تا زمان ورود جواب، بيكار نباشم بايد خود را به كارهاى ديگر مشغول سازم، رضوان آقا اين جواب را گفته، و از تطهير بئر شريف زمزم، صرف نظر نمود. مرارت و تلخى كه به زمزم شريف عارض شده بود حسب الحكمه، از روزى كه بناى كعبه محترمه شروع شد، على التدريج روى به تناقص گذاشت. وچون عمليات ابنيه مسعوده به ختام رسيد، بئر مزبور به كلّى شيرين و گوارا شده و محتاج به تطهير و تنظيف نگرديد، انتهى. رضوان آقا در اوايل ذيقعده به والى مصر، صورت آلاتى را كه به ابنيه مسعوده لازم بود و ادوات و تخته هاى آن جا را كه مى بايست تدارك كرده شود نوشته و فرستاد، و استدعا نمود كه اشياء و لوازمى كه در اين دفتر قيد و ثبت شده است، به سرعت ارسال گردد. محمد پاشا والى مصر اشيايى را كه رضوان آقا استدعا نموده بود تهيه و تدارك كرده، به علاوه آن نجّار و اصناف سايره بسيار نيز احضار كرده و در رفاقت مأمورى مخصوص به راه انداخت. مأمور مشار اليه در اواخر شهر ذيقعده رسيده، اشيايى را كه همراه خود آورده بود به موجب سياهه آن، به احمد قبانى افندى كه كاتب ماليات جده بود، تسليم نمود. احمد قبانى افندى به موجب امرى كه از طرف رضوان آقا نوشته شده بود، اشيايى را كه از مصر قاهر وارد مى شد، با لوازمات سايره آنها، در دو قافله به مكه محترمه فرستاد، اشيايى كه با قافله اول فرستاده شده بود در خانه هايى كه به مكازه هاى عبد الرحمن بن عتيق معروف است، گذاشته شده و حفظ گرديد. رضوان آقا قبل از ورود اين قافله راههاى آبى را كه از وادى «خليص» نام مى گذشت و به واسطه سيلاب خراب شده بود، تعمير و ترميم مى نمود، چون راههاى عين مزبور به طغيان سيل منهدم و خراب شده بود، لهذا آب آن جا بكلّى منقطع گرديده بود. رضوان آقا مجراى عين مذكور را، در يك صورت مكمّله تعمير كرده، و روزها را در وادى مذكور مانده، جاهايى را كه خراب شده، به على بن شمس الدين افندى كه مهندس مكه مكرمه بود نشان مى داد و آن جا را نيز تعمير و اصلاح نموده، آب چشمه مزبور را در نهم ربيع الثانى جارى ساخته و به مكه معظمه آورد، پس از آن به مكه معظمه معاودت كرده، براى هيزم و ذغال و گچ و لوازمات سايره كه براى ابنيه مسعوده بايستى صرف شود، مأمورين معين نموده و هر يك از آنها را اجرت كافى داده و راضى نمود بعد از آن سنگ هايى را كه از ابنيه مسعوده افتاده بود جمع كرده و براى آن كه به مواقع مناسبه ديوارهاى كعبة الله گذاشته شود، امر به سخت و اصلاح نموده و در اين باب به دولكرها و نجّارها دستور العملهاى لازمه را داد. چون در بين اهالى شايع شد كه احجار مزبوره، پس از اصلاح به ابنيه مسعوده گذاشته خواهد شد، مردم خيلى قيل و قال كردند و چون در اين خصوص هر كس هر چه مى توانست گفت، لهذا از علما چند نفر كه به عدم جواز اين امر معتقد و ذاهب بودند، بناى ايراد و اعتراض كردن به رضوان آقا گذاشتند; يكى از افراد علماى معترضين، محمد على بن علان مفتى شافعى بود، مى گفت كه اگر از طرف پادشاه يك نفر نايب و وكيل معين نشود، به كارهاى بيت شريف نمى توان مداخله نمود و لازم است كه در اين باب آن قدرها منتظر بود كه از دربار عثمانى امر و اشارتى وارد شود و در اين مآل مشار اليه يك ورقه فتوا نيز نوشته بود. بناءً عليه، رضوان آقا مفتى هاى مذاهب اربعه را به حرم شريف دعوت نموده و از آن ها استفسار كرد كه به تعمير بيت الله اعتراض كرده مى شود، آيا جايز است كسى كه از طرف دولت عثمانى وكيل و مرخص شده، به امور بنا اقدام نمايد يا خير؟ از اعاظم اهل فتوا شيخ الاسلام شيخ خالد بن احمد مالكى و از مفتيان شافعى عبد العزيز زمزمى، واحمد بن محمد آقا شمس الدين مفتى حنفى، وعبد الله بن ابى بكر القرشى مفتى خليلى، در اين
استفتا اين گونه جواب دادند كه:
«اين كار فرض كفايه است، هركس عامل اين عمل باشد مأجور و مثاب خواهد گرديد» و چون به جواز مسأله اى كه استفتا شده بود فتواى مزبور نوشته شد، بناءً عليه، رضوان آقا شروع نمود كه سنگ هاى مزبور را سخت و اصلاح نمايد. ليكن شيخ محمد على بن علان، كه از مشاهير معترضين بود، مكرّر اعتراض نموده، جمّ غفيرى از اهالى نيز سنگ تراش ها و ساير عمله را از كار كردن منع نموده و رضوان آقا مجبور به آن گرديد، كه ثانياً مفتى هاى مذاهب اربعه را جمع نموده و مسأله مشروحه را بيان و استفتا نمايد. هر يك از مفتيان كه حاضر بودند; «يجوز كلّ فعل ما دعت اليه ضرورة، او حاجة» گفته و به جواز مسأله مزبوره، فتاوى مفصّله بيان نمودند و خلق را قانع و راضى به آن نمودند كه قبل از ورود امر سلطانى، به عمليات شروع كرده شود. سر رشته و مايه ايراد و اعتراض آن ها اين نبود كه مى خواستند احجارى را كه افتاده بود نحت و اصلاح نموده، به جاى خود اعاده دهند بلكه اسباب مجبره اى بود كه مهندسين در ورقه كشف و ملاحظه خود نوشته بودند، اينك اسبابى مجبره مذكور و جواب هايى كه معترضين داده اند ذيلا نگاشته مى شود:
سبب اوّل:
سنگ هايى كه از ابنيه مسعوده بيت شريف افتاده است قابل استعمال نيست چون بعضى از اين ها شكسته شده است، فقط با آنها نمى توان بناى بيت الله را اكمال كرد; بناءاً عليه، لازم است كه از خارج به قدر كفايت احجار احضار شود.
سبب دوّم:
اگر چه ممكن است ديوارى را كه تازه ساخته مى شود، با ديوارى كه خراب نشده است به همديگر الصاق نموده و چسبانيد، وليكن بديهى است كه در اندك زمان خراب خواهد شد; مع مافيه، بعضى از ديوارهاى قديم خم شده است، هدم ديوارهايى كه خم شده است از موجبات قواعد فن معمارى است.
جواب ها:
جواب اوّل: سنگ آوردن از خارج و اصلاح احجار منكسره جايز نيست. بايد سنگ هاى موجود را به حالت خود استعمال نمود; يعنى ديوارهاى ابنيه مسعوده را با احجار قديم اكمال و تمام بايد نمود.
جواب دوّم:
خراب كردن ديوارهايى را كه خراب نشده است، سهل است بلكه بيرون آوردن يكى از سنگ ها جايز نيست; بناءً عليه، واجب است كه ديوار شريف كعبه معظمه را به هيئتى كه بقيه اوست تعمير و ترميم نمود. گمان كرده نشود كه مدّعيان معترضين، فقط از اين دو جهت ناشى بوده است، بلكه آنها گفتند كه وقعه سقوط بيت الله به دربار عثمانى عرض شده است، نبايد قبل از آن كه اراده سلطانى وارد شود، به امور بنا مداخله نمود، حتى به امر تنظيف حرم شريف و پرده كشيدن به اطراف نيز اعتراض نمودند و باز خراب كردن ديوارى را كه در ميان ركن يمانى و حجرالاسود مقتضى شده بود به هيچوجه قبول و تجويز نفرمودند و گفتند، كه نشستن در داخل كعبة الله و تدريس كتاب بخارى در درون بقعه مقدسه به طور قطعى جايز و سزاوار است. حال آن كه كلّيه اين مدعيات، واهى و بى اصل بود; زيرا كه اگر از خارج سنگ آورده نشود ديوارهاى بيت الله به ارتفاع قديمى خود نمى شود و سنگ هايى كه شكسته است اگر سخت واصلاح نشود، برحسب فن معمارى در جاهاى قديمى خود گذاشته نمى شود و چسبانيدن ديوارى كه خم شده است، با ديوارى كه مجدداً ساخته مى شود به واسطه عدم بقاى آن جايز و سزاوار نيست. بود، محمد بيك نيز بحراً به طرف بندر جدّه عزيمت نموده بود. روز بيست و يكم ربيع الثانى به جده واصل شده و اشيايى را كه از تخته آلات و ادوات و لوازمات سائره آورده بود، موافق ثبت و سياهه آنها، به احمد قبانى افندى كه كاتب ماليه بود تسليم كرد، او هم چون مى دانست كه ابنيه مسعوده به اشياء و لوازمات موروده، احتياج كلى دارد، لهذا از تخته هايى كه وارد شده بود يك قافله ترتيب داده، همان شب به مكه معظمه فرستاد و قافله مزبوره على الصباح به آن شهر مكرم واصل گرديد. هنگام ورود اين قافله، رضوان آقا به كمال سرعت به اطراف كعبه عليا، از تخته هاى بلند مرتفع يك پرده اى كشيد و يك روز بعد نيز اشيائى را كه در بندر جده بود احضار كرده و به انبار مخصوص گذارده و محفوظ نمود. روز بيست و دوّم ربيع الثانى ] چهارشنبه [ به حول كعبة الله را محض تعظيم و احترام آن، از انظار خلايق مخفى و مستور دارد، پس از آن كه اين پرده نيز تمام شد. سيد محمد افندى ناظر عمليات نيز مواصلت كرد و چون مشار اليه، فرمانى نيز از حضرت سلطانى آورده بود، محض اين كه فرمان مزبور قرائت شود به سيد عبد الكريم افندى برادر شريف مسعود و همه اشراف و اعيان و قاضى، و شيخ الاسلام مكه معظمه، رقعه هاى دعوت نوشته شده، همه مدعوّين روز دوشنبه بيست و هفتم شهر ربيع الثانى در ساعت معيّن، در داخل حطيم شريف حاضر شده و فرمان سلطانى كه خطاب به شريف مسعود بود در آن انجمن خوانده شد. چون شريف مسعود هنگام قرائت فرمان سلطانى بسترى و ناخوش بود، لهذا نتوانسته بود در آن مجلس حضور بهم رساند، بناءً عليه، خلعت سلطانى كه به افتخار او آمده بود، به خانه مشاراليه فرستاده شد و خلعتى هم كه براى رضوان آقا آمده بود، در مواجهه حضار پوشانيده شد و به سيد على بن امزع و ساير خدام چنان كه عادت بود خلعت ها پوشانيده شده و آن مجلس به دعاى ازدياد شكوه اسلام سمت احتشام پذيرفت. به جهت رضوان آقا در مقابل خدمت خود يك قطعه هم بيرق سلطانى داده شده بود، چون رضوان آقا نمى خواست كه پس از اين خدمت مقدّسه مفتخره، در مأموريت جداگانه، عمر خود را بگذراند. لهذا استدعاى آن داشت كه مأموريت شيخ الحرمى مدينه منوره به او داده شود، نياز و استدعاى مشاراليه، قبول شده به عهده مشاراليه، قصبه جده معموره، و منصب شيخ الحرمى دار الهجره، مفوّض گرديد. چون رضوان آقا مأموريت خود را به حد ختام و اتمام رسانيد، به اسلامبول آمده و به عهده مشار اليه بيكلر بيكى كرى نيز محول و موكول آمد، چون او را نيز قبول نكرد، در سالى به ششصد هزار «اقچه» ساليانه سرافراز گرديد. در مكتوبى كه والى مصر محمد پاشا، به شريف مسعود نوشته بود مندرج بود كه، در امر تجديد و تعمير بيت شريف صرف مساعى و همّت نمايند، و به امور مأموره مشاراليه معاونت نموده، و سمت انجام دهد. شريف مسعود از اين امر به نهايت مسرور و محفوظ گشته در حق والى مصر سپاس و ستايش به سزا نمود. به خود رضوان آقا و همراهان او، الباس خلعت نموده، در روز بعد كه روز بيست و هشتم ربيع الثانى بود شريف مسعود به دار الاماره فردوس، انتقال و ارتحال نمود. ارتحال شريف مسعود در ميان اهالى، موجب قيل و قال شده، اگر چه اهالى كرام و مجاورين ذوى الاحترام مكه را دچار تلاش و اضطراب نمود، و ليكن رضوان آقا به اقتضاى صفات به حسّيات حسنه خود، به ضبط و ربط مملكت بذل همت و غيرت نموده، اعلان نمود كه هركس ساعى فساد شود و موجب اختلال گردد، خون او هدر و حلال خواهد بود. اين اعلان را مناديان در كوچه و بازار و محلات به مسامع اهالى القا نمودند. پس از آن كه شريف مسعود را تجهيز و تكفين نموده و در حرم شريف نماز او را گزارده، در مقبره معلاّ دفن نمودند. رضوان آقا اعيان و اشراف مكه و قاضى و شيخ الحرم و متنفذان اهالى را در حرم شريف جلب و احضار نموده، سيد شريف عبد الله بن حسن را كه در آن تاريخ، مفخر دودمان آل عبد مناف و برگزيده سادات و اشراف بود خطاب كرده و گفت: اى آقاى ما، به شهادت كسانى كه در اين جمعيت موجود هستند و يا آن كه در ساير محال مى باشند، منصب جليل امارت و رتبه عال العال شرافت، بر اشراف سائره، حق صريح شماست، استدعا داريم كه خلعت فاخره امارت را اكسا فرموده، و به ضبط و ربط امور مملكت شروع و ابتدا نمايند. به اين تهيه، اهل فساد نتوانستند كه ظاهر شده و نائره اختلال را اشتعال دهند. اگر چه سيد عبد الله افندى در قبول اين تكليف، كه از طرف رضوان آقا كرده شد، ترديد نمود وليكن اعيان و اشراف مكه و اعلام علماى شهر بكه، به شريف مشاراليه گفتند: كه اين گونه تكليف رضوان آقا، نافع در حق دين و دولت است قبول اين تكليف را ما نيز استدعا مى نماييم. بنابراين خلعت خضراى امارت و شرافت را پوشيده و به ضبط و ربط امور مملكت قيام و اقدام نمود. اين قسم تدبير رضوان آقا، مملكت را از يك فتنه بسيار بزرگ متخلص داشته و اهالى را از انديشه و خيال رهانيد. به اين سبب خلق از اين تدبير او، ممنون و محظوظ شده و اين خدمت دلپذير را در حق كعبة الله، يك خدمت جداگانه ديگر معدود داشته و از هرگونه اختلال و فساد خود را مرفه الحال ديدند. سنگ هايى كه از ديوارهاى بيت شريف افتاده بود، در اندرون حرم مسجدالحرام مانده، و هر پارچه آن در گوشه اى پراكنده بود. اشراف و اعيان مملكت و خدمه بيت الله و مأمورين حكومت، روز جمعه، غره جمادى الاوّل در حرم بهشت توامِ مسجد الحرام فراهم آمده، احجارى را كه به اطراف و اكناف پراكنده شده بود جمع نموده، قدرى از آن را در قرب ركن عراقى به صفّه مقام حنفى گذاشته، و بر روى آنها خيمه اى بر پانمودند. و برخى از سنگ ها را هم عمله جمع كرده در نزديكى مدرسه سليمانيه به محلى گذاردند. استادان سنگ تراش را نيز از خارج جلب و احضار كرده و به سخت و تراشيدن احجار ابتدا نمود. مرحوم شريف مسعود قناديل طلا و نقره بيت الله را در نزد محلّه باسطيه، به محلى گذارده بود. روز مزبور آنها را نيز بيرون آورده و يك يك شمردند و به دفتر مخصوص خود مطابق كرده و به رضوان آقا تسليم نمودند. هجده عدد از قناديل مزبوره طلا و سى و يك از آنها نقره بودند كه مجموع آنها پنجاه و يك بودند. روز شنبه دوّم جمادى الاولى، هيئت مذكوره باز جمع شده، سنگ هايى را كه در طرف ركن عراقى بود، به صفه مقام حنفى گذاشته و مرمرهاى مطاف شريف را نيز برداشته در نزد باب السدّه به جايى نهادند. حجّاران از امروز به سخت و تسويه سنگ هايى كه از كعبة الله افتاده بود مشغول شده و نجّاران نيز به بريدن تخته ها شروع نمودند. روز سيّم جمادى الاولى، باب خزينة الشموع را كه عبارت از نصف سقايه عباس بن عبد المطلب بود، كنده و كمرى را كه از طرف سلطان احمد خان فرستاده شده بود، در آوردند. در حضور قاضى مكه و شيخ الحرم و ساير اعيان شهر، زرگرها احضار كرده طلا و نقره كمر مزبور را از همديگر جدا و تفريق نمودند. از آهن هاى اين كمر ده هزار درهم طلا و يكصد و بيست و چهار هزار درهم نقره در آوردند و ليكن طلا و نقره كمرى كه در ديوار ميانى ركن يمانى و حجرالاسود بود، از حساب خارج است. اگر طلا و نقره كمر اين طرف نيز حساب شود، بايد ثلث مقدار مذكور را نيز منقسم و علاوه نمود. والى مصر محمد پاشا به قدر لزوم سنگ مرمر و آلات و ادوات و تخته هاى بسيار تدارك كرده، براى فرستادن به جده، از سوييس به يك كشتى حمل نموده بود. اين كشتى به يك طوفان مخوفى دوچار ] دچار [ شده آخر الامر غرق و تلف گرديد و كيفيت غرق شدن كشتى روز جمعه پانزدهم جمادى الاول به مكّه مكرمه رسيده و مايه تأسف و كدورت اهالى گرديد. روز بيست و سوّم ماه مزبور، به هدم ديوارهاى بيت شريف شروع كرده و به اين لحاظ به اطراف مطاف شريف يك پرده اى از تخته كشيدند، مقصود از كشيدن اين پرده آن بود كه نجّارها و كسانى را كه در ابينه مقدسه بيت الله كار مى كردند، از نظر اهالى پوشيده دارند و در اين عمل به عبدالله بن زبير پيروى و تبعيت كرده بودند; زيرا ابن زبير نيز هنگامى كه مى خواست بيت الله را منهدم كند به اطراف بيت الله پرده كشيده بود. زمانى كه نجّارها مشغول ساختن پرده بودند، رضوان آقاو شيخ ورئيس عمله ها مذاكره مى كردندكه آياكدام روز مقتضى است كه به هدم بقعه مقدسه شروع و ابتدا نمود؟ پس از آن كه طرفين مذاكرات طولانى نمودند، مقرر شد كه روز يكشنبه به هدم و تخريب آن بيت محترم شروع كرده شود. بناءً عليه، روز يكشنبه بيست و چهارم ماه مزبور، در حالتى كه اشراف كرام و علماى عظام و ساير اهالى حضور داشتند، به اجراى عمليات كعبه معظمه شروع كرده شده، به طرف بيرون ديوارهاى بيت شريف به ارتفاع شش ذرع پرده نيز از تخته كشيدند و براى تقبيل و استلام حجرالاسود اهل طوايف را نيز راهى قرار دادند، چنان كه ابن زبير نيز به همين منوال عمل كرده بود، مطوّفين كعبة الله را از طرف بيرون پرده دوّم، دور و طواف مى نمودند. روزى كه پرده دوم كشيده، به اطراف اربعه آن، يك اسكله بسيار محكم و متينى نيز ساختند. مقصود رضوان آقا از ساختن اين اسكله آن بود كه هر قدر ديوارهاى كعبة الله بلند مى شود، رفتن و آمدن بنّاها و راه گل و سنگ آوردن عمله ها را تسهيل نمايد، پس از آن كه شش هفت روز با اين كارها گذرانده شد، روز غرّه جمادى الآخر، بقيه كمر آهنى را كه در بالاى ديوار شجرالاسود ] حجرالاسود [ بود در آوردند و روز دوم جمادى الآخر، شريف على بن بركات و سادات بلده، على الصّباح به دايره حطيم شريف جمع شده، با رضوان آقا ديوارهاى بيت مكرم را كه سقوط نكرده بود و سقف آن را ملاحظه نمودند. در اين كشف و ملاحظه، معماران ابنيه مسعوده و مهندسين مملكت، عموماً حضور داشتند. مهندسين و معماران، مواقع مذكوره را به طور دقت و انتظام كشف و معاينه نموده، ديدند كه سقف شريف و ديوارهايى كه هنوز خراب نشده است، به كلى پوسيده و از همديگر پاشيده شده است و به حضار خطاب كرده، گفتند كه، ابنيه مسعوده اين بقعه مفخمه، از مبناى خود حركت كرده است. ما اينك به شما مى گوييم بعد از اين ما را متهم و مقصر ننماييد و نگوييد چرا در وقت و موقع آن نگفتيد. در حضور مفتيان مذاهب اربعه و قاضى افندى، و همه اشراف و اعيان بلده، صدق آن را گفتيم، باز تكرار مى كنيم كه ابقاى بيت الله، به تعمير تنها جواز ندارد و چون همه جاى بيت الله سست شده است، لهذا تجديد كلّيه آن، لازم و متحتم است. و مدّعيات خودشان را نيز به شهادت جمع كثيرى از مسلمانان اثبات نمودند. حضار مسلمين كه اين ادّعاى مهندسين و معماران را بدون ترديد تصديق نمودند، براى آن بود كه محمد على بن علان را كه از علماى معترضين بود اسكات نمايند; زيرا كه «ابن علان» ادّعا مى نمود كه جايز نيست ديوارهايى را كه سقوط نكرده است، خراب ساخت. و بدين بهانه و دستاويز، جمّ غفيرى از عوام اهالى را فريب داده، به خيال اين كه نگذارد ديوارهايى را كه از تأثير سيل پوسيده و سقوط نكرده است منهدم سازند، بناى آشوب و اختلال داشت. رضوان آقا نيز در تشخيص مسأله ترديد كرده، از مفتيان مذاهب اربعه كه در علم و فقاهت مشهور آفاق بودند، مسأله را استفتاء كرد. ايشان نيز در جواب گفتند كه بر حسب ضرورت و شهادت اهل خبره، عمل نمودن و سعى و اقدام كردن در تجديد بنا، جايز است و بايد اهتمام نمود كه در اين صورت مال حلال خرج شود. نظر به ورقه ممهوره مهندسين و معماران و شهادت اكثرى از مسلمين، روز سه شنبه سيّم جمادى الآخر، در عوض ديوارهايى كه خراب شده بود، پرده اى را كه از تخته كشيده بودند برداشته، احجار باقى مانده را برداشتند و به كمال توقير و احترام به محلى كه در نزد مدرسه باسطيه معيّن شده بود گذاردند. روز چهارشنبه چهارم جمادى الآخر شروع به عمليات پايين آوردن سقف شريف نمودند و رضوان آقا آن روز را از نزد مهندسين و معماران دور نرفته، سرمى را كه در فوق سقف مبارك، و تخته اى را كه مخصوص به ربط كسوه شريف بود پايين آورده، به خزينة الشموع گذارده و خاكى را هم كه از سقف شريف در آورده بودند، به مطاف شريف جاى دادند. روز جمعه ششم جمادى الآخر، شريف على بن بركات و اعيان علما و مفتيان مذاهب اربعه، در داخل حطيم كريم جمع شده، عمارت جديده بيت الله را تماشا كردند، و حكم نمودند كه ابنيه جديده در نهايت متانت و استحكام خواهد بود. شيخ محمد على بن علان كه از معترضين اهل مكه بود، در جمعيّت مزبور نيز حضور داشت. رضوان آقا برخاسته و خطاب به حضار نموده گفت كه «ابن علان» راضى به هدم ديوارهايى كه از سيل خراب نشده نيست، و در اين خصوص بعضى گفتگوهاى فتنه انگيز مى نمايد، كه بين العوام مؤدى، موجب فساد تواند گرديد. آيا شما چه مى گوييد؟ حضار و مفتيان على العموم گفتند: كه بنا به قول مهندسين و معماران، هدم ديوارهايى كه شما نشان داديد،و تجديد اساس بيت الله به درجه وجوب رسيده است. روز شنبه هفتم جمادى الآخر، بقيه سقف لطيف را پايين آورده، بعضى را در نزديكى مدرسه سليمانيه، و برخى را هم بر بالاى احجارى كه در اطراف بيت الله بود جاى دادند. اين كه تخته ها را به جاى متفرق مى گذاشتند براى اين بود كه زمانى كه ديوار شريف را خراب مى كردند از سقوط احجار، تخته ها را حفظ و حراست نمايند. ظهر روز مزبور جدار شريف را; يعنى بقيه ديوارى را ] كه [ در طرف چاه زمزم بود و روز ديگر كه هشتم جمادى الآخر بود، جدار غربى; يعنى بقيه كعبة الله را كه مقابل باب ابراهيم بود و تخته اى را هم كه در بالاى اين ديوار جاى داشت، پايين آورده جدار يمانى را نيز كه بقيه ديوارى است كه مقابل باب الصفا است خراب كردند. چون عمليات هدميه جدار يمانى، روز نهم جمادى الآخر به ختام رسيد، روز دهم جمادى الآخر، بقاياى سائره ديوارهاى بيت الله را شروع به هدم نموده، روز جمعه چهاردهم شهر مزبور، تا عتبه عليه باب معلى القاب كعبة الله خراب نمودند. روز ] ... [ بيرون باب عالى جناب بيت الله را به موقع مخصوصى كه حجّاران احجار شريفه را سخت و تسويه مى نمودند، آوردند. پس از آن باب سعادت مآب را از جاى خود قلع كرده، سر بالا به خلوتى كه زير خانه مرحوم ميرزا بود گذاشتند. سنگهاى شاذروان بيت محترم و ركن يمانى و احجار موجوده سائره را، كه محل استلام مطوّفين كرام بود خراب كرده، و هريك را به محلى گذاردند. در سنگ هاى شاذروان كعبه بعض حلقه هاى آهنى و پوشيده از طلا بود، كه مخصوص ربط كوه شريفه بودند. روز چهارشنبه هيجدهم جمادى الآخر، غير از احجارى كه در زير و بالاى حجرالاسود بود، در هيچ طرف ديوارهاى كعبة الله سنگى نمانده بود، به اين جهت كافه لوازماتى را كه متعلّق به حجّاران و نجاران بود حاضر ساخته و به خزينة المال نهادند و روز پنجشنبه نوزدهم ماه، براى اين كه اساس و ديوار اربعه بيت الله را حفر و تطهير نموده و بنا بگذارند، سنگ هاى بزرگ را به محلّى نزديك نقل نموده، چون سنگ هاى سبز كه آثار اساس و بنا بود نموده شد، به تجديد شروع كرده و از جانب شامى بدء نموده، يك صف سنگ نهادند. روزى كه اساس شريف بيت الله گذاشته مى شد، روز بيست و سيّم جمادى الآخر بود. از احجار اساسيّه كعبة الله الى سقف شريف، موافق ترتيبى كه عبدالله بن زبير نهاده بود بيست و پنج صف سنگ گذارده بودند ليكن سنگ هايى كه بر بالاى سنگ هاى سبز گذاشته شده بود و چون در زير احجار شاذروان كعبه مانده بود، داخل حساب نبود. بيست و چهارم جمادى الآخر حوض هاى كج را ترتيب داده و سنگ هايى را كه در خارج بود، به مطاف شريف نقل نمودند. و روز بيست و پنجم جمادى الآخر احجار تازه اى را كه از كوه شبيكه قطع نموده بودند، در نزديكى مشهد عارف بالله، شيخ محمود بن ابراهيم ادهم تراشيده، پس از آن به واسطه حمّالان، به حرم شريف مسجد الحرام آوردند. اين سنگ ها در قرب مقام مالكى شستشو شده، پس از آن به نزد جدران كعبة الله آورده مى شد. بيست و ششم ماه بالاى صف اوّل سنگ هايى را كه مقدماً گذارده بودند، ساخته و از جهات اربعه تا زمين مطاف بالا آوردند و براى اين كه در خدمت اساس سعادت استيناس كعبة الله موجود باشند، شريف مكه و قاضيان حرمين محترمين، شيخ الحرم و كليه علما و فقهاى اهل مكه نيز در حرم محترم حضور داشتند و همه آنها حمل و نقل احجار مى كردند و به اعتقاد اين كه آن خدمت عالى منزلت موجب شأن و عزّت آنها خواهد شد، مدتى مشغول بودند و بعدها آمده در حطيم كريم نشستند. چون رضوان آقا نيز همراه بود پس از اندك مدّتى قيام كرده و دفترى از جيب خود درآورده اسامى شريف عبدالله و قاضى مكه مكرمه معظمه و شيخ الحرم و نايب الحرم و والى بلده مسعوده و مفتيان مذاهب اربعه و بيست نفر اشخاص كه در خدمت بنا، مستخدم بودند خوانده و به هر يك از آنها خلعتى پوشانيده و پس از آن به مجلس بنا ختام دادند. روزى كه به قواعد اساس بيت الله ابتدا مى شد، يكى از فضلاى مكه مكرمه بالبداهه تاريخ آتى را انشاد نمود (رَفَعَ اللهُ قَواعِدَ البَيْت) مدعوين مشار اليهم چنان كه مشروح شد پس از آن كه اساس عديم الإندراس بيت الله را زيارت و در داخل حطيم كريم اكتساى خلعت نمودند. با زوّار سائره در حول بيت الله نشسته و تلاوت قرآن نموده، معاودت كردند. پس از آن رضوان آقا در داخل مقامات اربعه، هر روز حفاظ را جمع نموده و يك قرآن كريم تلاوت مى كردند و سه نفر حافظ فقيه نيز هر روز وقتى كه بناها شروع به كار مى نمودند در همان دقيقه هر يك، يك سوره فتح قرائت مى كردند. رضوان آقا براى پرده اى كه از تخته كشيده بودند يك در نيز علاوه نمود. كليد اين در را رضوان آقا به شخصى داده بود كه خود معين نموده هر صبح كه باب مزبور مفتوح مى شد حفّاظى در داخل مقامات اربعه بودند ختم قرآن مى كردند و زمانى كه بنّاها شروع به ساختن ديوار كعبة الله مى كردند حفّاظى كه در مقام حنفى بودند سوره مباركه فتح را قرائت مى نمودند. اين اصول تا زمان اتمام بقعه مفخمه بيت الله دوام نموده، در ظرف اين مدّت هر روز در داخل مقامات اربعه يك قرآن و سه سوره فتح خوانده مى شد بناها روزهاى بيست و ششم و بيست و هفتم و بيست و هشتم جمادى الآخر براى ترتيب اسباب و لوازم سنگ هاى صف دوم مستثنى شده و روز بيست و نهم شهر مزبور به چيدن سنگ هاى صف دوم پرداختند و روز سى ام شهر مزبور حجر مبارك را به گوشه اى كه ركن يمانى گفته مى شود گذاردند. از طرف اعلاى اين سنگ مبارك پارچه اى افتاده بود، براى اين كه به احجار سائره به طور سزاوارى مماس نمايد مقدار كافى سرب ذوب شده ريخته و محل مكسور آن را با جهات سايره مواثق كردند. در اثنايى كه حجر مسعود به محل خود گذارده مى شد، مفتاح دار بيت شريف معطرات آورده به حجر مذكور و احجار سائره كه در اطراف آن بود پاليد. پس از آن كه بنايان حجر مبارك را به محل مبارك خود وضع نموده و اطراف او را محكم ساختند، سنگ هاى صف دوم ركن غربى و ديوار شامى را چيدند و روز بعد آن، كه غره شهر رجب بود، سنگ هاى صف دوّم ديوارهاى جوانب اربعه بيت الله را تمام كرده گذاردند. روز دوّم رجب به تخمير و تصفيه كل و تهيّه لوازم سنگ هاى صف سيم پرداخته روز سيم رجب عتبه شريفه باب كعبة الله را بر روى سنگ ها جاى دادند. زرگرانى هم كه حاضر شده بودند ظرفى از نحاس را كه براى حجر الاسود حاضر كرده شده بود به نقره گرفتند سنگ تراشان به معاونت حمالان سه عدد چوب بزرگ را كه مى بايست در داخل بيت الله ركز شود گذارده و جناحين باب معلّى القاب كعبة الله را نيز به عرصه مقدّسه بيت الله نقل نمودند. خلاصه عمليات كعبه محترمه تا آخر ماه صيام آن سال تمام شده و به كمال دقت و اعتنا انجام داده گرديد. در صفحه اى كه بر بالاى باب معلى القاب كعبة الله آويخته شده بود، بر بالاى رنگ لاجوردى باب طلا، محرر گرديد: «إن اوّل بيت وضع للناس للذى ببكّة مباركاً وهدىً للعالمين فيه آياتٌ بيّنات مقام ابراهيم و من دخله كان آمناً و لله على الناس حِجُّ البيت من استطاع اليه سبيلا» و در زير آيت جليله مذكوره تاريخ آتى نيز نوشته شد: