بیشترلیست موضوعات آداب و اخلاق اهل علم (9)قسمت چهارم 1 گسترش فساد 2 ذلت پذيرى 3 سقوط و نابودى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
عثمان، داراى يك ميليون درهم و صد و پنجاه هزار دينار، ذخيره شخصى بود.املاك او، در حنين و وادى القرأ صدها هزار دينار ارزش داشت.زبير، هزار دينار در آمد ملك عراقش بود. منزلى در كوفه با چوب عاج هندى و در مدينه با گچ و آجر و ساروج بنا كرده بود.عبدالرحمن بن عوف، هزار اسب، هزار شتر و هزار گوسفند در اصطبلش بود.طلا و نقره هاى زيدين ثابت را پس از مرگش با تبر تقسيم كردند.سعد بن ابى وقاص، در عقيق خانه اى داشت با طبقه افراشته و فضايى گشاده كه برفراز كنگره هايش ديدگاهايى تعبيه شده بود(12).در اين زمان، مالكيت صورت مطلقه به خود گرفته بود. هركس گمان مى كرد كه در هر گونه استفاده از داراييش آزاد است. مالكيت مطلقه وسيله اى شده بود در خدمت هوسها و خود خواهيها. توانگران صاحب درآمد، مسؤوليتهاى خود را فاموش كرده بودند. به جاى اينكه فقيران به نان و نوايى برسند و سطح زندگى عمومى همسان گردد، روز به روز اختلاف طبقاتى عميق تر مى گشت. بهره منديهاى نابجا، باعث زيانها و انحرافهاى عمده اى در جامعه نو پاى اسلامى گشت.ثروت توانگران به جاى اين كه مصرف نيازهاى ضرورى شود يا راكد شد و يا صرف هوسرانى، تفاخر و خوشگذرانى افراطى شد. بسيارى از سرمايه هابه هدر مى رفت و هر روز بر تعداد محرومان افزوده مى شد. زهد و ايثار انصار و صفاى مهاجران صدر اسلام را غبار و فراموشى فرا گرفت.اوج تجملگرايى و ناديده گرفتن تعاليم اسلامى در باب زهد و قناعت، از زمان سلسله بنى اميّه آغاز شد. بنى اميّه خلافت را تبديل به پادشاهى كردند. اندوختن زر و سيم و خوشگذرانى و اتراف را رواج دادند و مشروعيت بخشيدند. سلطنت اموى دگرگونى ژرفى در اقتصاد و رسوم معيشتى مسلمانان پديد آورد. ثروتها به جاى اين كه در رفع نياز محرومان و مستمندان و بهبود وضع اقتصادى صرف شود،به حلقوم خلفا، حاشيه نشينان دربار و چاپلوسان و دعا گويان فرو مى رفت. دو طبقه: دوّم. كاخهاى مجلّل و قصرهاى دلفريب خلفا و رجال و اشراف غرق در سرور و شادمانى بود. مستى و لذت، عقل و انديشه را ربوده بود. حرص و ولع در خوشگذرانى تنوع مى يافت و هوسها سركش تر مى شد. سيل پولها و دسترنج مردم به كام خوانندگان، نوازندگان، طرحان لباس و غذا و برده فروشان فرو مى ريخت. ملت مسلمان، در پى رواج اين شيوه هاى تجملى و رفاه زدگى شاهد غروب آفتاب خلافت و شكوه مسلمانى بودند. تعاليم دينى در باب زهد و سنت و سيره زاهدانه پيامبر(ص) و اصحاب آن حضرت به صورت خاطره هاى رؤيايى بازگو مى شد. در نتيجه، اين تن پروريها و خوشگذرنيها، كابوس غم و وحشت را بر ممالك اسلامى و سرنوشت تمدن و حركت دين سايه افكن ساخته بود. مى رفت كه عاقبت شوم و خطرناك ديگر امتها و تمدنها براى مسلمانان رقم خورد.در عصر اموى، بهاى جواهرات افزايش يافت. پارچه هاى حرير و لباسهاى گرانقيمت روز به روز بيشتر شد. از همه سوكالاهاى گرانقيمت سرازير بازارها و زندگيها مى شد. پرده هاى پر نقش و نگار از فسا، سجاده ها و قاليچه ها از شوشتر و بخارا، حصير از آبادان، تشك و متكا از دشتستان، فرشهاى زربافت از ارمنستان،ظروف چوبى و بلورين از مازندران و بصره و شيشه از شام.(13)از نمونه هاى ديگر تجملگرايى و اسراف، كه بس حول انگيز مى نمود، تفنّن در - غذاها و وضع افسانه اى آشپزخانه ها بود. سردمداران و رجال ممالك اسلامى، هنگامى سر سفره ها مى نشستند، پزشكان مخصوص بالاى سر آنها مى ايستادند. اين پزشكان در زمستان شربتهاى اشتهاآور و گرمى بخش و ادويه هاى متنوع به دست مى گرفتند و وسط غذا به رجال تقديم مى كردند، تا بيشتر گرم شوند و به اشتها بيايند و در تابستان شربتهاى خنك و چاشنيهاى فصل را در هنگام غذا عرضه مى كردند.واسطه ها و مأموران از نقاط دور دست، با مخارج زياد انواع غذاها و ميوه، سبزيها و شكارها را روانه پايتخت مى كردند. براى لذيذتر شدن غذاها به مرغان و پرندگان كه گوشت آنها مصرف مى شد، خوراكهاى لذيذ و گرانقيمت مى خوراندند.(14)امور آشپزخانه ها به وضع شگفتى توسعه و تنوع مى يافت. آشپزخانه ها به صورت واحد بزرگى در كنار زندگيها قرار داشت و پرخورى ولذتجويى در ميان طبقات مرفّه رواج يافته بود.اين شيوه اسرافكارى و تجملگرايى به دوران اموى محدود نگشت، بلكه در زمان بنى عباس نيز ادامه يافت.در اثر آن همه تجملات و ولخرجيهاى شگفت، اكثر مردم در فقر و فشار به سر مى بردند و روز به روز تيره روزى آنان بيشتر مى شد.نرخهاى كاذب، عرضه و رواج كالاهاى تجمليو تفاوت فاحش درآمدها، آثار سوئى را بر بنيه اقتصادى جامعه وارد ساخت. نيازمندان و تهى دستان فراوان، يتيمان بى سرپرست، سفره هاى تهى از غذا، شكمهاى گرسنه، بدنهاى برهنه و...روح آدمى را آزار مى داد.توده مردم به دشوارى نان بخور و نميرى پيدا مى كردند. در اين ميان، به خاطر سؤ تدبير و كينه توزى عباسيان، وضع معيشتى علويان بيش از ديگران وخيم بود.خلفا و درباريان در ميدان اسراف و تجمل، گوى سبقت را از ديگران ربوده بودند. سيل كنيزان و غلامان سرازير دربار شده بود. كاخهاى رجال و اشراف، محل اجتماع خوبرويان و كنيزكان بود دلالان مخصوص، كار جمع آورى را به عهده داشتند. رقص، شعر، سرور و مستى در اين گونه مراكز و محافل رواج كامل داشت. فرصت طلبان براى تقرب به دربار و مناصب اجتماعى از اهدأ نوازندگان و خوبرويان بهره مى بردند. هزاران كنيز، غلامبچه و خواجه، در اندرون كاخها و حرمسراها حبس بودند. خواجه هاى زيادى، كه به گونه وحشيانه اى عقيم شده بودند، براى اداره حرمسراها گرد آورده شده بودند.رفاه زدگى و اشرافيت آثار سؤ خود را، به تدريج، بر صحنه هاى سياسى و اجتماعى نيز مى گذاشت. خوبرويانى كه از روى شهوترانى و سر مستى تجمل، در اندرون زندگيهاى اشرافى گرد آمده بودند، تصميمهاى عمده سياسى و اجتماعى و جابه جايى مهره ها را به دست داشتند.