حدّ خويش - دامن، دامن حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دامن، دامن حکمت - نسخه متنی

محمد رضا رنجبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حدّ خويش

و مىگفت: فرزندم! حريم خويش را نگاهدار، و بر گليم خود باش!

كه قناعت، يعنى همين!

و همين است، كه آدمى را، از مردم روزگار، بى نياز مىدارد،

اگر از حدود خود، پا را فراتر گذارى، آغاز حاجت است!

و اين را، آن پير زن بصير، اما بى بصر شنيد،

و گفت: به خدا همين است، و جز اين نيست!

و آنگاه از خود چنين گفت: وقتى كه در خانه خود باشم، گويى كه بينايم، و هيچ حاجتم به عصا نيست، و به هيچكس،

اما همينكه از خانهام خارج شوم، حاجتم به عصا خواهد بود، و هم به نامحرمان، تا كه مرا از اين سوى به آن سوى برند!




  • پا مَنه بيرون زحد خويش تا بينا شوى
    نيست حاجت با عصا در خانه خود كور را



  • نيست حاجت با عصا در خانه خود كور را
    نيست حاجت با عصا در خانه خود كور را



/ 84