اهل بيت (ع) ميراث غني علمي را براي امت خود به جا گذاشتهاند كه در گذشته از آن بهره جستهاند و در حال و آينده هم، بهرهها ميبرند. اين علم فقط منحصر به زمان خود نبوده، بلكه آثاري جاودانه طي عصرهاست، اين آثار اهل بيت (ع) به خوبي در احاديث و خطبهها و كتب و … مشهود است و آن را ميتوان از خلال و روشها و قواعد و تنظيمات دريافت. تأليف و تصنيف امام علي (ع) ، نقطه عطفي در تاريخ اسلام است. اولين كار آن حضرت، جمعآوري قرآن كريم بر حسب نزول است. امام، علل نزول آيات عام و خاص، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، اهداف و غرض، سنن و آداب آن را به خوبي ارائه كردهاند؛ به طوري كه ابا سيرين چنين ميگويد: اگر آن كتاب به دستم ميرسيد حتماً در آن علمي نهفته بود. ابن نعيم در اين زمينه از امام علي (ع) روايت ميكند: چون پيامبر (ص) دارفاني را وداع گفتند، قسم ياد كردم كه ردايم را از شانههايم بر زمين نگذارم. تا اين كه قرآن را جمعآوري كنم. تصنيف ديگر امام علي (ع) ، صحيفهاي است كه شامل باب ديات است. كتاب «جامعه»، نوشته ديگر امام علي (ع) است كه در آن خواستههاي پيامبر را نوشته بود، و اين كتاب در برگيرنده احكام شرعي و تفسير قرآن كريم بود. اما كتابهايي كه از امام علي (ع) به جاي مانده، زياد است. مهمترين آنها نهجالبلاغه است كه شامل منتخبي از خطبههاي امام علي (ع) نامهها و حكمها و مواعظ ايشان است كه شريف رضي آن را جمعآوري كرده است. همچنين مسند امام علي (ع) كه شامل روايات حضرت رسول (ص) منقول از آن حضرت است كه ابن شعيب نسايي آن را جمعآوري كرده است. كتاب ديگر غررالحكم و درر الكلم مجموعهاي از كلمات قصار و حكمهاي آن حضرت است، كه عبدالواحد آمري جمعآوري كرده است. در كنار تصنيفات حضرت علي (ع)، برخي از ياران امام همچون سلمان فارسي، ابوذر غفاري، رافع غلام رسول الله (ص) و اصبغ بن نباته، به تأليف و تصنعي البته با ارشادات خود امام (ع) دست زدند. ميتوان براي شناخت بهتر اين موضوع به كتب رجال رجوع كرد. در زمان امام صادق(ع) فرصت تاريخي خوبي پيش آمد كه آن حضرت دانشگاه اسلامي را براي اولين بار در تاريخ اسلام، بنيان نهاد. شاگردان امام را محدثين بزرگ و فقها و انديشمندان مردمي تشكيل ميدادند كه از سراسر بلاد عراق، حجاز، فارس و شام، به سوي آن حضرت شتافته بودند. شاگردان دو امام ـ محمد باقر (ع) و جعفر صادق (ع) ـ توانستند بسياري از رسائل بحثها و كتب را تصنيف و تأليف كنند. از جمله اين افراد، ابان بن تغلب است كه احاديثي از امام صادق (ع) را نقل ميكند. ابوحمزه ثمالي، بريد بن معاويه ابوبصير در زاره بن اعين، محمدبن مسلم و هشام بن حكم نيز جزو اين افرادند. برخي از شاگردان امام صادق (ع)، اقدام به جمعآوري روايات و فتاواي امام صادق (ع) كردند و آن را در 400 تصنيف جمعآوري كه به نام اصول چهارصدگانه معروف شده است. به تدريج شاگردان امام موسي كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادي و امام حسن عسكري ـ عليهم السلام ـ به نقل روايات و فتاواي اين ائمه پرداخته و ارشادات آنها را در تصنيفهاي مدون، جمعآوري كردند. از جمله اين افراد ميتوان به احمد بن خالد برقي كه حدود يكصد كتاب نگاشته است، اشاره كرد. حسين بن سعيد نيز 30 كتاب را به تأليف رساند و فضل بن شاذان حدود 200 اثر تدوين كرد و محمد عياشي 200 كتاب ازخود به جاي گذاشت. اهل بيت (ع) به آموزش علوم ديني بسنده نكرده و به تعليم علوم ديگر نيز ميپرداختند. همچنانكه حضرت علي (ع) كسي بود كه علم نحو را به ابوالاسود دوئلي آموخت يا علم كيميا كه جابربن حيان كوفي شاگرد امام صادق (ع) در آن مشهور شد و … ائمه اهل بيت (ع) هر آنچه را كه مردم اعم از اصول اعتقادي و فقهي و اخلاقي نياز داشتند، براي آنها بيان و توضيح ميدادند، نظر آنان فصل الخطاب هر اختلاف علمي ديني بود كه گاهي ميان انديشمندان مسلمان و مذاهب كلامي و فقهي روي ميداد.
علم اهل بيت (ع) در خدمت مصالح مردم
با وجود سختيهاي جانكاهي كه اهل بيت در مراحل و دورههاي مختلف تحمل ميكردند اما آنها به خاطر حفظ مصالح مردم و اتحاد آنان و ترجيح اين مصالح بر هر چيز ديگري چه فداكاريها كه نميكردند، آنهم در راستاي رسالتي كه مسوول تحقق آن بودند، علوم آنان همچون چراغي بود فرا راه مردم در هدايت به سوي جاده مستقيم. اولين قضيه، قضيه خلافت بود كه امام علي (ع) در قبال اين مسأله سكوت اختيار كرد هر چند به صراحت به شايستگي خود در اين منصب اذعان داشته، آنهم نه به خاطر خود بلكه در جهت مصالح مردمي كه دوره تثبيت اسلام، فتوحات و گسترش دامنه حكومت اسلامي را طي ميكردند، ايشان به هيچ كس اجازه نداد تا با ارائه مكتب خلافت، به تفرقه ميان مردم دامن بزند و نقشههاي خودشان را پياده كنند. نمونه آن ابوسفيان بود كه با بازماندگاني از سقيفه، آن حضرت را براي تصدي امر خلافت فرا خواندند، كه امام علي بساط آنها را بر هم زد. امام علي (ع) در عين حال از ارائه هر گونه مشورتي به خلفاي راستين دريغ نميورزيد، كافي است كه نظري كوتاه به خطبه شقشقيه و نامه آن حضرت به مالك اشتر نخعي بيافكنيم تا به كل اين حقايق پي بريم. ايشان در اين نامه خطاب به مردم مصر ميفرمايند: خداوند سبحان محمد را هشدار دهنده جهانيان برگزيد و بهترين مسلمانان، چون ايشان دارفاني را وداع گفتند تنازع بين مسلمانان شروع شد، سوگند به خدا در ذهن و خاطرم، خطور نكرد كه مردم، حق اهل بيت او را چنين پايمال كنند و بعد از او زمام او را به دست من ندهند، تنها مشاهده كردم كه مردم با فلان شخص بيعت ميكنند، پس خودم را كنار كشيدم تا اين كه ديدم مردمي كه از اسلام برگشته بودند، به سوي من شتافتند و سراغ محق دين محمد را ميگيرند، ترسيدم كه اگر كناره گيرم و اسلام و پيروان آن را حمايت نكنم، اين خود ضايعه و خسارتي بس بزرگر از دست دادن ولايت بر شما باشد، چرا كه اين حكومت متاع اين چند روز دنياست و زوال آن آني است همچو سراب، و ابري كه پراكنده ميشود، پس در آن اوضاع برخاستم تا باطل برود و دين استوار گردد. اين كلمات خود برهاني روشن از ترجيح مصالح مردم نزد امام علي (ع) است. هرچند به صراحت به سزاواري خويش در امر خلافت بعد از رسول الله (ص) اشاره دارد وليكن در قبال قضاياي اسلام، اعلان بيطرفي نميكند و به صورت موثر در حوادث باقي ميماند، از آن جمله موضع آن امام همام در جنگها، مخالفان زكات و … امام علي (ع) از موضعي صريح در دوره خلافت عمر برخوردار است. هنگامي كه خليفه با او براي رهبري جنگ با روم مشورت ميكند، امام به عمر ميفرمايد كه شخصاً وارد كارزار نشود چرا كه او خليفه مسلمانان و محور وحدت آنهاست. هنگامي كه عمر از حضرت علي (ع) خواست كه شخصاً فرماندهي لشكر مسلمانان را براي فتح ايران، در اختيار بگيرد، امام ميپذيرد و ميفرمايند كه سنگ آسياب بايد حول محور خود بچرخد وخروج اين محور يعني اختلاف و پراكندگي امور مسلمانان.