عالم بصير و محدث خبير حضرت امامزاده عبدالعظيم الحسني عليه السلام گوهري است درخشنده از درياي کمال شرف و ستارهاي است تابنده از آسمان جلال نسب، داراي مناقب و مکارم و فضائل و محامد و از اکابر علماء و از اعاظم رواة و محدثين آل محمد سلام اله عليهم اجمعين ميباشد. حضرتشان بچهار واسطه بامام دوم حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام ميرسد و باين ترتيب فرزند عبداله فرزند علي فرزند حسن فرزند زيد فرزند امام ممتحن حسن بن اميرالمؤمنين عليهم السلام ميباشد. گواه کمال او در علم باصول عقائد و آداب و فروع احکام آنکه امام هادي عليه السلام به(ابي حماد رازي) گفت(هرگاه تو را مسائل دشوار پيش آيد آنرا از عبدالعظيم الحسني بپرس و سلام مرا بدو برسان و پس از عرض عقائد خود بر آن امام همام او را تصديق و دعا بخير کرد) شاهد مقام او در صدق و تقوي آنکه بزيارت او سفارش شده و زيارت او همانند زيارت ابي عبدالله الحسين عليه السلام شمرده شده است، چنانکه شيخ صدوق عليه الرحمه روايت کرده است مردي از مردم ري گفت بر امام هادي عليه السلام وارد شدم، از من پرسيد کجا بودي؟ گفتم بزيارت سيد الشهداء رفته بودم. فرمود: آگاه باش اگر قبر عبدالعظيم الحسني را که نزد شما است زيارت کرده بودي مثل اين بود که حسين بن علي را زيارت کرده باشي. او در عهد امامت امام موسي الکاظم عليه السلام در سالهاي 170 تا 180 ولادت يافته و در عهد امامت امام هادي عليه السلام در سالهاي 251 تا 255 وفات يافته است. حضرت عبدالعظيم موفق بدرک عصر امام موسي الکاظم و امام علي الرضا و امام محمد الجواد و امام علي الهادي و امام حسن العسکري عليهم السلام شدهاند و از امام جواد و امام هادي عليهما السلام اخذ علم و حديث کردهاند. حضرتشان بهامر امام هادي عليه السلام باآمدن ايران که مردم آن بصفا و خلوص در حب و ولاء آل محمد عليهم السلام موصوف و معروف بودهاند و بمنظور نشر و بسط معارف آل محمد و نيز فرار از ظلم و جور خلفاء بني العباس مأمور گرديده است. ايشان پس از نزول به ري اگر چه خود را نهفته از مردم ميداشت ولي دستهاي که پي بمقام علم و بصيرت او برده بودند بيآنکه بدانند از شجره طيبه آل محمد است از معارف و علوم او بهرهمند گرديدند. پس از وفاتشان نوشتهاي همراهشان بود که شرافت نسب او را آشکار ميکرد، او از عدهاي نزديک به بيست تن از اعاظم رواة که علي بن جعفر الصادق و هشام بن الحکيم از جمله آنها است نقل حديث کرده و عدهاي نزديک بيست تن نيز از اعاظم رواة که احمد بن مهران و حمزة بن قاسم علوي از آنها است از او نقل حديث کردهاند و در فهارس کتب دو کتاب خطب اميرالمؤمنين و کتاب يوم و ليله را بنام او نام بردهاند. او بر صالحه سعيده خديجه دختر قاسم بن حسن بن حسن بن زيد بن الامام حسن عليه السلام که زني بپارسائي نامور بوده کابين بسته و او را ازين زن يا از ديگر زنان پسري بنام محمد و دختري بنام ام سلمه بوده است. محمد بن عبدالعظيم شخصيتي موصوف بکمال زهد بوده و از او فرزندي بجا نمانده و ام سلمه دختر او را محمد بن ابراهيم بن ابراهيم بن الحسن کابين بسته و از او سه پسر بنام محمد و عبداله و احمد بجا مانده است باين ترتيب اعقاب حضرت امامزاده عبدالعظيم عليه السلام تنها از دخترش ميباشند.[5] در زمستان سال 2527 شاهنشاهي(1347 شمسي) تصميم گرفته شد در مجموعه آستانه حضرت عبدالعظيم(ع) تعميرات اساسي معمول گردد و لذا از وزارت فرهنگ و هنر و سازمان ملي حفاظت آثار باستاني تقاضا شد تا کارشناسان خود را براي نظارت گسيل دارند، تا کاربراساس موازين علمي انجام پذيرد. تعميرات مسجد بالاسر، که در گوشه باختري حرم قرار گرفته، آغاز شده بود و پس از برداشتن اندود قسمتي از ديوار رگ چين آجري رده و آراسته، نماي اصلي بنا، هويدا شد و نشان داد که ساختمان حرم در سده پنجم هجري و بسبک شکوهمند رازي بنياد شده است. پيدايش اين نمونه براي کارشناسان کليد در گنج شايگاني بود که سبب شد پيرامون درگاه نيز پيکاوي شود. براي اينکه خوانندگان ارجمند اهميت کشف اين سند رازنده تاريخي را بهتر دريابند قسمتي از مقاله آقاي مهندس کريم پيرنيا کاشف کتيبه را که در مجله باستانشناسي و هنر ايران چاپ شده است در اينجا نقل ميکنيم: (پس از برداشتن اندوه گچ چهره زيباي ديبا مانندي از گوهرها و نگين هاي خشت پخته و سفال با نقشهاي نغز و دلنشين نمايان گشت و نيز پيله[6] و زغره[7] نيمگرد گوشه درگاه و چند حرف از کتيبه کهن کوفي آن از زير توده گل بيرون آمد و معلوم شد که برخلاف فرموده استاد سخن سعدي متأسفانه گهگاه (کهگل) ميتواند (آفتاب اندي) شود.[8] پيکاوي در پيرامون سردر و دردوسو فراز آن دنبال شد و پس از چندي در سرتا پاي سر در و ديوار نوشته بسيار زيبائي چهره گشود که تنها دو جا، که جاي گاهبست بوده و آغاز و پايان آن متأسفانه باسيمان اندود شده افتادگي دارد و بازمانده کتيبه چنانکه نگارنده خوانده چنين است: «... اله الرحمن الرحيم امر ببناء هذه القبه المطهره علي ساکنها السلم صاحب[9] ..........[10] ....سيد[11] شمس الدين مجد الملک مشيدالدوله ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسي ثقة اميرالمؤمنين[12] اطال اله بقيه وکيل مظالم علي يدي عبدا....[13] الي رحمه اله زرينکفش ابي الفوا....»[14] کلمات و حروف اول و آخر کتيبه که زير کاشي و سيمان تباه شده و هر يک بيش از دو يا سه حرف نيست. نخستين بي گمان «بسم» است و آخرين به قرينه حروف ماقبل بايد«رس» باشد. در پائين اين کتيبه که بخط کوفي تزئيني خواناست در دو گوشه لچکيها سوي راست، (عمل علي) و سوي چپ(آل محمد) بخط نسخ ثلث کهن خوانده ميشود و ساير قسمتها متأسفانه در زمانيکه در معروف ناصرالدين شاهي را کار ميگذاشتهاند کنده و پاک تباه شده است و خطوط آرايشي و عبارات گرداگرد در بهيچ روي روشن نيست.