بیشترلیست موضوعات تشيّع امامي و زيدي در ايران زيديه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
شيعيان امامي پس از درگذشت امام صادق[ع] بطور جدي درگير انشعاب شدند. گروهي از پيروان وي مرگ آن حضرت را انکار کرده و انتظار بازگشت او را داشتند ؛ در حالي که برخي ديگر محمد بن اسماعيل يعني بزرگترين پسر امام صادق [ع] را امام مشروع ميدانستند. توده شيعيان کوفي طرفدار وي در آغاز بزرگترين فرزند باقي مانده او يعني عبدالله افطح را به عنوان جانشين وي پذيرفتند امام زماني که پس از گذشت چند ماه او بدون جانشين درگذشت، آنان امامت موسي بن جعفر[ع] هفتمين امام شيعيان اثنا عشري را پذيرفتند، با اين حال بسياري از آنها بر اين باورند که عبدالله امام به حق پيش از موسي بن جعفر(ع) به شمار ميآيد اينان را فطحيه ميگفتند و فرقه قابل ملاحظهاي را تا قرن چهارم در کوفه تشکيل ميدادند. در قرن سوم بسياري از محدثان مهم شيعي در کوفه همچون بنوفضال و فطحي بودند. حسن بن علي بن فضال (م. ح220) از موالي بني تيمالله يکي از راويان بزرگ موسيبن جعفر [ع] به شمار ميآمد.‑[7] گرچه ادعا شده که او در وقت مرگ خود امامت عبدالله افطح را انکار کرد، اما فرزند وي احمد (م260) نيز که محدث و مؤلف بوده آنرا رد کرده است.[8] نجاشي علي فرزند جوانتر حسن را به عنوان «فقيه اصحابنا بالکوفه ووجههم وثقتهم و عارفهم بالحديث» شناسانده است اين در حالي است که او فطحي بوده و کتابي در اثبات امامت عبدالله افطح نگاشته است[9]. در ميان اصحاب امام کاظم [ع] پس از اينکه وي در زنداني در بغداد به سال 183 درگذشت اختلاف بيشتري پديدار شد. بسياري مرگ آن حضرت را انکار کرده با نسبت دادن ويژگيهاي خاصي به او ادعا کردند که به عنوان مهدي و هفتمين امام باز خواهد گشت آنها امام رضا[ع] امام هشتم شيعه اثنا عشري را به عنوان امام پس از وي نپذيرفتند، گرچه برخي از آنها او و امامان بعدي را به عنوان خليفه وي در دوران غيبت پذيرفتند. بسياري و شايد اکثر محدثان امامي کوفه در قرن سوم متعلق به اين گروه که «واقفيه» نام داشتند بودند. مشهورترين آنها بنوسماعه يعني محمدبن ابراهيم سماعةبن موسي فرزندان او حسن (م263)، ابراهيم و جعفر و نواده او معلي بن حسن بودند. [10] در کنار اين فرقه، امامي مذهبان کوفه گرفتار فعاليت غاليان مشهور خود بودند، کساني همچون: مفضل بنعمر[11]محمد بن سنان (م220)[12] محمد بن علي صيرفي.[13] اين آخري به دليل تکفير شدنش توسط به امام گريخت. شيعيان قم در وفاداري نسبت به امامت دوازده امام باقي ماندند، و هيچ گونه انشقاق فطحي، يا واقفي در ميان تعداد بيشمار محدثان امامي اين شهر ياد نشده است. رهبران اشعرهاي شهر که با حمايت حاکم عباسي آنجا را در کنترل داشتند ايضاً به عنوان پاسداران امامي مذهبان عمل کردند. پس از عيسي بنعبدالله بن سعد فرزند وي ابوعلي محمد، از سوي نجاشي به عنوان شيخ قميها، رئيس اشاعره و «متقدم عندالسلطان» توصيف شده است. او امام رضا[ع] را ديده و از فرزندش محمد جواد [ع] روايت نقل کرده است.[14] پس از وي فرزندش ابو جعفر احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله رهبري را بدست گرفت. او نيز بر اساس گفته نجاشي شيخ قمي ها، و فقيه بلامنازع آنان و نيز رئيس، يعني: شخصيت موجه شهر که با حاکم ديدار دارد، بوده است. احمدبن محمدبن عيسي با امام رضا، محمدجواد و علي الهادي [عليهمالسلام ] ملاقات کرده است.[15] برخورد او با محدثاني که تمايلات غلوآميز داشتند قاطعانه بود. بنابراين او از حسن بي فرزاد محدث قمي که در اواخر عمر به غلو گرايش پيدا کرد، روايت نکرد.[16]او بر ضد سهل بن علي رازي به عنوان غالي و جعال شهادت داده و او را از قم به زادگاه او در ري تبعيد کرد.[17] محمدبن علي صيرفي غالي کوفي براي مدتي در قم نزد وي سکونت داشت اما زماني که آموزههاي غلات شيوع يافت، او به اجبار مخفي شده و به همراه احمدبن محمد از شهر تبعيد گرديد. [18] احمد بن محمد بن خالد برقي محدث امامي و مؤلف پرکار که از اهالي «برق رود» در نزديکي قم بود، به وسيله احمد بن محمد عيسي از قم تبعيد شد. دليل آن، روايت وي از راويان ضعيف بود.