امانتداري ـ جوانمردان - جوانمردی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوانمردی - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امانتداري ـ جوانمردان

مردي درهنگام تاريكي سحرازخانه بيرون آمد،تا بگرمابه رود .

درراه دوستي راازآن خويش بديد .

گفت :موافقت كني بامن تا بگرمابه رويم ؟دوست گفت :تابدرگرمابه باتوهمراهي كنم ،ليكن به گرمابه نميتوانم بيايم كه كاري دارم .

تابنزديك گرمابه باهم برفتند،بسردوراهي رسيدندواين دوست بدون آنكه دوست راخبردهدبازگشت وبراهي ديگربرفت اتفاق رادزدي بدنبال اين مردمي آمدتابگرمابه رودبراي كاردزدي .

ازقضااين مرد نگريست دزدراديدوهنوزتاريك بود،پنداشت كه آن دوست اوست ،صدديناردر آستين داشت ،برپارچه اي بسته بود .

آن راازآستين بيرون كردوبدان دزددادو گفت :اي برادر،اين امانت است ،بگيرتامن ازگرمابه بيرون بيايم آنوقت بمن بده .

دزدپولهاي راازاوگرفت وهمانجاايستاد،تاوي ازگرمابه بيرون آمد .

لباس پوشيدبطرف دررفت .

دزداوراصداكردوگفت :اي جوانمرد،زر خويش بازستان وبعدبرو،كه امروزمن ازشغل خويش بازماندم ازجهت امانت تو،مردگفت :اين امانت چيست وتوكه هستي ؟دزدگفت :من مردي دزدهستم وتواين پولهاي رابمن دادي تاازگرمابه بيايي ،مردگفت :اگربرسم كارخودم كه دزدي است ،اين پولهارامي بردم ،نه ازتوترس داشتم ونه اينكه يك جواز آن راپس مي دادم .

اماتوپولهارابطورامانت بمن سپري ودرجوانمردي رسم نباشدكه درامانت خيانت روادارند،هرچندكه دزدباشند/ قابوسنامه

/ 4